علت شدت گرفتن تمرکز اصلاحطلبان، سلطنتطلبان، نایاکیها، ساواکیها و تعدادی سلبریتی در خارج کشور علیه مجاهدین خلق چیست؟
چه تحولی در شرایط ایران رخ داده که تور سیاسی ــ دیپلماتیک علیه مجاهدین راه میاندازند و بهتانهای کپیشده از اتاق فکر نظام آخوندی را اخیراً در پارلمان بلژیک علم میکنند؟ چه شده است که حالا رضا پهلوی به ادبیات پروپاگاند آخوندی علیه مجاهدین روی آورده است؟ رضا پهلوی میتوانست پارسال یا پنج سال یا ده سال پیش هم این حرفها را بزند، چرا الآن در گیرودار و وسط قیام مردم ایران علیه تمامیت نظام ملایان؟سه عامل اصلی و بنیادین برای شناخت موقعیت جدید
قبل از پرداختن به حرفهای اخیر رضا پهلوی در پارلمان بلژیک، باید ربط چنین رخدادهایی را به سه عامل اصلی و بنیادین در صحنهی سیاسی ایران در نظر داشت:
۱ ـ در قیام جاری ۱۴۰۱، تمرکز اکثریت قاطع مردم ایران بر سرنگونیخواهی رژیم ولایت فقیه با شاخص نفی هرگونه دیکتاتوری صورت گرفت. خروجی این قیام، تعیین تکلیف نهایی این رژیم شد.
۲ ـ در این قیام هیچ نشانی از برگ سلطنت و پادشاهیخواهی و جریان رفرمیست سلطنتطلبی مشاهده نشد. خروجی چنین تحولی، سوختن تمام برگهای رژیم در این موارد شد.
۳ ـ پیشرفت قیام اثبات کرد که راهحل سرنگونی محتوم نظام ولایت فقیه نه در مماشات با آن، نه در مسالمت با آن، نه در گذار از آن، نه در اصلاح ساختار سیاسی و مواد قانون اساسی آن، بلکه در قاطعیت و جدیت و رادیکالیسم و تشکیلات و اتحاد بر سر این راه حل است و بس. شاخص این راه حل که از دل قیام برآمد، مسیر سرنگونی با تأکید بر جبههی «نه شیخ، نه شاه» است. جبههیی که شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق از سالیان دور گذشته تا به حال بر آن استوار بوده و اصرار داشتهاند.
[یادآوری: با استمرار قیام ۱۴۰۱ و ورود آن به ماه دوم، دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی مدام دربارهی جذب جوانان به کانونهای شورشی و درباره خطر تشکیلات مجاهدین و نقش آن در گسترش قیام هشدار میداد و تهدید میکرد. / در ماجرای «وکالت» به رضا پهلوی ــ که توسط مجری تلویزیون آخوندی برای منحرف کردن اذهان از قیام راهاندازی شد ــ یک خبرنگار رسانهی حکومتی و شیفتهی حزبالله لبنان و احمدینژاد بهنام حسین درخشان روز ۳ بهمن ۱۴۰۱ / ۲۳ ژانویه ۲۰۲۳ طی یک رشتهتوئیت نوشت:
«من هم به کمپین وکالت میپیوندم تا پروژهی رو به پیروزی مجاهدین خلق زمینگیر بشه. از همهی اصلاحطلبها و میانهروها میخوام به این مسأله فکر کنند. خطر مجاهدین خلق خیلی جدیتر و نزدیکتر از چیزی است که بهش فکر میکنیم و تنها مانع موجود علیهشون، برند و گفتار پهلوی است. من حتا کسی رو الزاماً دعوت به حمایت از پهلوی نمیکنم، بلکه حمله نکردن بهش هم خودش یه اقدامه، بهخصوص اگه دربارهی مجاهدین و نومجاهدین و حملهی تند و تیز بهشون همراه باشه»!]
ملاحظه میشود که خودیهای رژیم بر اثر تحمیل واقعیتهای برآمده از قیام، مجبورند اعتراف کنند که جوانان دارند سراغ مجاهدین میروند.
این سه مؤلفه را همواره باید بهعنوان نتایج قاطع قیام ۱۴۰۱ برای درک پیچوخمهای سیاسی و اجتماعی و بینالمللی این دوران و نیز برای شناخت تمام تحولات سیاسی داخل و خارج کشور در ارتباط با تبلیغات رسانههای فارسیزبان مد نظر داشت.
دورخیز و پرش روی پنبه!
رضا پهلوی در پارلمان بلژیک با توسل به تمام دادههای سالیان دیرین علیه مجاهدین توسط دستگاه شیطانسازی جمهوری اسلامی، اتهاماتی را بازتکرار کرد. طی نزدیک به دو ماه گذشته، فعالیت اساسی رضا پهلوی و همراهانش، همین جوهر سیاسی را علیه جبههی «نه شیخ، نه شاه» با محوریت مجاهدین خلق داشته است. علت و بنیاد روی آوردن به این فعالیتها را در سه محور بالا شرح دادیم. با تکیه بر همان سه محور، میخواهیم ببینیم در جوهر بازتکرار این اتهامات علیه مجاهدین ــ با همان ادبیات ۴۴ سال گذشتهی پروپاگاند ولایی ــ چه نهفته است.
رضا پهلوی یکی از معیارهای شناخت مجاهدین را ارجاع به «اعضای سابق مجاهدین» عنوان میکند. آیا افرادی از اعضای سابق مجاهدین که در مکافات ابتلا به شیزوفرنی سیاسی، رژیم ملایان را به مجاهدین ترجیح داده و مستقیماً با آن همکاری علیه مجاهدین دارند یا افرادی از اینها که از انقلاب ۱۳۵۷ ابراز تنفر و ندامت میکنند یا برخی از اینها که از شاه مخلوع، عذرخواهی میکنند یا برخی که نامهی فدایت شوم به رضا پهلوی مینویسند، اینها قابل استناد در شناخت صحنهی سیاسی ایران یا مجاهدین یا رژیم آخوندی یا پهلوی هستند؟ تعدادی اندک از اینها بودند در دههی ۶۰ که همکار اسدالله لاجوردی شدند و بعد از تاریخ مصرفشان علیه زندانیان مقاوم و علیه مجاهدین در شوهای تلویزیونی، توسط همان لاجوردی از بین رفتند؛ چون اگر اعتبار و شخصیت و اصالت و هویت داشتند، حتی در مخالفت با مجاهدین هم به ابتذال و پلشتیِ همکاری با جلادان و دژخیمان دستپروردهی خمینی روی نمیآوردند. این را حتی لاجوردی سردژخیم و داس دست خمینی هم دریافته بود!
خوب است رضا پهلوی فقط دو یا سه اسم از این بهاصطلاح «اعضای سابق مجاهدین» را بگوید تا همان رسانهیی که حرفهایش را آب و تاب میدهد، دریابد که بهقول معروف «سگ داند و پینهدوز که در انبان چیست»!
[یادآوری: شورای ملی مقاومت و مجاهدین طی ۴۲ سال گذشته بارها و بارها تأکید کردهاند که تحقیق برای شناخت آنها و انتقاد و نقد آنها حق مسلم هر ایرانی و غیرایرانی در هر جای دنیا است. آنها این را هم تأکید کردهاند که انتقاد و نقد در بین افراد و نیروهای جبههی خلق هرگز نباید با زیر پا گذاشتن مرزبندی با دیکتاتوریهای شاهی و شیخی مخدوش و نقض شود.
مجاهدین همواره از تحقیق دربارهی خودشان از جانب هر فرد و گروهی استقبال کردهاند. رضا پهلوی طابقالنعل بالنعل دستگاه پروپاگاند ولایی، همان ادبیات را با همان عبارات کلیشهیی و مبتذل تکرار میکند. اشاره به سابقهی مجاهدین در قبل از سال ۱۹۷۹، منطور مبارزهی مجاهدین و فداییها با پدر دیکتاتورش و ساواک منفور آن است. از چنین پدرزادهی وفادار به منش بهتانپراکنی و بازسازی دیکتاتوری، هرگز توقع شناخت علمی و تاریخی و جامعهشناختیِ جریانات مبارزاتی علیه دیکتاتورهای موروثی نمیرود.]
اعتبار «منشور» سیاسی از چیست و از کجا ناشی میشود؟
رضا پهلوی در پارلمان بلژیک علیه مجاهدین خلق مدعی شد که «آیا آنها بهعنوان یک سازمان به اصولی که در منشور ما آمده خواهند پیوست به دیالوگ باز، گفتوگوی باز با دیگر گروههای دمکراتیک؟».
جا دارد ابعاد واقعیت «منشور ما» و «دیگر گروههای دموکراتیک» بهطور جداگانه باز شود. دقت کنید رضا پهلوی تازه دو سه سال است فعال سیاسی شده است؛ آن هم پس از سوختن خط اصلاحطلبان در قیام ۱۳۹۶. در این دو سه سال هم بیشترین تمرکزش بر حفظ اجزایی از سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی و نیز تأکیدش بر «هرگز دنبال سرنگونی نبودن» بوده است. همین الآنش هم هیچ شخص و نیروی دارای شعور سیاسی دربارهی تاریخ ایران و دارای مرزبندی با شاه و شیخ، تحویلش نمیگیرد. اطرافیانش بهطور تمامعیار تشکیل شده از اصلاحطلبان صادراتی از جمهوری اسلامی، نایاکیها، ساواکیها و سرویسهای اطلاعاتی مرتبط با دنبالهروهای کودتاگران علیه مصدق و مماشات با نظام ملایان.
رضا پهلوی هنوز تکلیف خودش را با پیشینهی جنایات پدربزرگ و پدرش در نزد مردم ایران روشن نکرده و همواره حامی آنها و سیاستشان بوده است.
خوب، با چنین پیشینهیی و با چنین اطرافیانی، کدام شخص یا نیروی شرافتمند و دارای شعور سیاسی، کدام عاقل و خردمندی حاضر به پیوستن به «منشور»ی میشود که رضا پهلوی و اطرافیانش تنظیم کردهاند؟ حتی اگر این منشور پر از کلمات و عبارات تزیینشده با آزادی و دموکراسی و پلورالیسم و ...شده باشد. از این منشورهای البته نانوشته، خمینی هم زیر درخت سیب نوفللوشاتو بسیار تنظیم کرده بود.
مشکل رضا پهلوی این است که اکثریت مردم ایران و نیروهای بازمانده از انقلاب ۱۳۵۷ شاهدان زندهی یک تاریخ ۴۴ سالهی پر از درسهای گرانبها علیه هرگونه دیکتاتوری و اصلاحطلبی قلابی تحت هر عنوان رنگینک و شنگینک هستند. منشور واقعی رضا پهلوی و همراهانش همین فعالیتهای اخیر با هدف منحرف کردن اذهان از تمرکز بر قیام ۱۴۰۱ و نیز منحرف کردن تمرکز بر جمهوری اسلامی بهسمت مجاهدین و جبههی نفی هرگونه دیکتاتوری است.
در عالم خیال، تاریخ ایران شاهد صحنهی بسیار طنز و مضحکی خواهد بود اگر شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق با قریب شش دهه مبارزهی خونین با دو دیکتاتوری، با اساسنامه و منشوری که از دهههای ۶۰ و ۷۰ خورشیدی پیرامون اتحاد دموکراتیک، همبستگی شورایی، طرح زنان، طرح خودمختاری در چهارچوب تمامیت ارضی ایران، آموزش و پرورش، حریم آزادیها و همبستگی ملی تدوین نمودهاند، بیایند به «منشور» سلطنتطلبان، اصلاحطلبان، ساواکیها، سلبریتیهای متحد ورثهی دیکتاتوری و نایاکیها بپیوندند! اگر شورا و مجاهدین چنین خطایی را مرتکب میشدند و بشوند، شعور سیاسی مردم ایران و حافظهی تاریخی مبارزات علیه دیکتاتوریها هرگز آنها را نخواهند بخشید و باید به تاریخ آزادیخواهیِ معاصر ایران پاسخ بدهند.
«دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر...»
اما دربارهی «دیگر گروههای دموکراتیک». اولاً کدام «گروه»؟ ثانیاً کدام «دموکراتیک»؟ یک ویژگی موروثی بین دیکتاتورها و ورثهشان، کلیگویی و نامشخص و نامستند گفتن است؛ بهقول معروف «فیل هوا کردن». کمبود جدی در پارلمان بلژیک این بود که از رضا پهلوی پرسش جدی نشده است. مثلاً: تبار سیاسی تو و همراهانت چیست؟ شناسنامهی سیاسی تو از کجا صادر شده؟ کیها تو را به پارلمان بلژیک، به دانشگاه جورج تاون و به حاشیهی کنفرانس مونیخ دعوت کردند؟ اسامی اعضای سابق مجاهدین که به آنها استناد میکنی چیست؟ اشخاص و گروههای دموکراتیک مورد نظرت کیستاند؟
نگاهی به صحنهی سیاسی فعلی ایران بکنید، کدام «گروه دموکراتیک» به هیأت تشکل سیاسی وجود دارد که همپیوند با رضا پهلوی بوده باشد؟ اسماش چیست؟ سخنگو و کادرهایش کیستاند؟ حتی یک شخص دموکراتیک کنار رضا پهلوی یافت مینشود چه رسد به گروه و تشکل! کدام انسان دموکراتیک و دارای مبانی شعور سیاسی همراه کسی میشود که برجستهترین فعالیت سیاسیاش چشم داشتن به سپاه پاسداران از یکطرف و همسویی و همزبانی با شیطانسازی ملایان علیه مجاهدین از طرف دیگر بوده و مؤید تمام جنایات دولتی و درباریِ پدرش است؟
اولین شاخص دموکراتیک بودن، رویکرد انتقادی داشتن به خود برای درک حقوق فردی و اجتماعیِ دیگرانی بیرون از خود است. با این شاخص، چه گروهی همراه و همپیوند با رضا پهلوی وجود دارد؟ اینهایی که فعلاً هستند، شخصاند و نه گروه و تازه اولین شرط دموکراتیک بودن همینها هم این است که با دیکتاتوری پهلوی و ساواک او مرز داشته، نظر صریح بدهند دربارهی رونمایی از پرویز ثابتی و پروندهی جنایات وی، نظر صریح بدهند دربارهی نایاک، نظر صریح بدهند دربارهی بازی مشترک با باند اصلاحاتچیهای حکومتی، نظر صریح بدهند دربارهی کودتا علیه مصدق، نظر صریح بدهند دربارهی جنایات محمدرضا شاه و...
با این وضعیتی که تشریح شد، پرسش این است که کدام نیروی دموکراتیک پیرامون رضا پهلوی هست که مجاهدین با ۵۷ سال سابقهی مبارزاتی، با دریای خون یاران و همراهانشان، با گسترهی تشکیلاتی، با اعتبار داخلی و بینالمللیشان بیایند با آنها گفتوگو کنند؟
رضا پهلوی اول باید تفهیم شود همین نقشی که خودش و همراهانش علیه اتحاد و تمرکز بر قیام سراسری ۱۴۰۱ دارند بازی میکنند، هدف اول اتاق فکر نظام و وزارت اطلاعات و سربازان گمنامشان است تا فضای سیاسی ایران را آلوده و ملکوک کنند. در چنین فضایی با سعایت حداکثریِ اتاق فکر نظام و سرویسهای اطلاعاتی همسویش است که یک ورثهی دیکتاتور، مدعی «منشور» آزادی و دموکراسی میشود و پایدارترین و دیرینهترین مبارزان متشکل علیه دو دیکتاتوری معاصر ایران را با همان ادبیات مستهجن پروپاگاند ارتجاعی ــ استعماری، شیطانسازی میکند.
اینهایند نشانههای شعور سیاسیِ ناداشتهی رضا پهلوی در تشخیص صفحهی شطرنج سیاسی و تاریخیِ ایران. در تاریخ معاصر ایران هیچ توقع شعور سیاسی از دیکتاتورها و نوچههایشان نبوده است و نیست. تمام مبارزات دیرین و ادامهدار نسل به نسل ایرانزمین علیه بیشعورهای سیاسی حاکم بر سرنوشت مردمان در هیأت دیکتاتوریهای سلطانی و شاهی و شیخی بوده است و ادامه دارد.
معیار حقانیت برای نجات میهن؛ دولت یا منافع ملی؟
رضا پهلوی در گشودن بابی دیگر علیه مجاهدین خلق مدعی شده است که «در جنگ ایران و عراق علیه سربازان ما جنگیدند»!
اولاً: آیا این دو ادعا تا به حال چند ده بار از زبان سخنگویان دولتهای رفسنجانی، خاتمی، احمدینژاد، روحانی، رئیسی و از زبان امامان جمعه، از زبان امثال روزنامه کیهان و از زبان بازجویان اطلاعاتیِ جمهوری اسلامی علیه مجاهدین تکرار شده است؟ آیا اینها یکبار هم شده جملهیی از تحلیلها و پاسخهای مجاهدین را دربارهی جنگی که آنها «ضد میهنی»، «تجاوزکارانه» و «خدمت به استعمارگران» توصیف کردهاند، بگویند و بنویسند؟ هرگز!
ثانیاً: آیا اینها و رضا پهلوی یکبار شده دربارهی معیارهای مشروع بودن یا نبودن جنگ حرفی بزنند؟ جنگی که از ۳ خرداد ۱۳۶۱ به بعد فقط هدفی اشغالگرانه، تجاوزکارانه، توسعهطلبانهی دینی و ارتجاعی داشته، «جنگ ایران و عراق» است یا جنگ یکطرفهی خمینی برای تثبیت سلطهی سیاسیاش در داخل، برای توجیه سرکوب آزادیها و کشتار و قتل عام مخالفان؟ آیا خدمتگزاران و تحت امرهای خمینی برای پیشبرد چنین جنایات داخلی و منطقهیی، «سربازان» ایران برای تأمین منافع ملی ایران هستند؟ «سرباز ایرانی» که مأموریتاش حراست از مرزهای بینالمللی کشورش است، چه کار به وضو گرفتن در دجله و فرات عراق، فتح قدس در فلسطین و فتح عالم زیر پرچم «الله اکبر ــ خمینی رهبر» و «حزب فقط حزبالله ــ رهبر فقط روحالله» دارد؟ بعد از عقبنشینی عراق از خاک ایران در ۳ خرداد ۶۱ و پذیرفتن آتشبس، از آن به بعد دشمن آب و خاک ایران، خمینی بود یا عراق؟ آن بلاهایی که در هفتونیم سال بعد از ۳ خرداد ۶۱ بر سر مردم ایران و عراق آمد، نعرههای جنگجنگاش را خمینی میکشید یا عراق؟ از ۳ خرداد ۶۱ به بعد، خائن به منافع ملی ایران و به جان و زندگی مردمانش، فقیه و دولت و سپاه و ارتش حاکم و لابیها و همسویان و همراهان و مؤیدشان بودند یا دیگرانی که رایت شرافتمندانهی «صلح و آزادی» و بازگشت به مرزهای بینالمللی را برافراشتند؟
مجاهدین بارها و بارها گفته و نوشتهاند که افتخار میکنند با تشخیص منافع تاریخی و ملی ایران، در و دروازهی آن جنگ ضد میهنی را گل گرفته، خمینی را مجبور به خوردن زهر آتشبس نموده و از ادامهی خونریزی و جنایت و بهغارت بردن سرمایهها و داراییهای مردم ایران توسط خمینی و استعمار جلوگیری کردهاند.
با معیارهای رضا پهلوی، حتماً که پارتیزانهای آلمانی که با جنگطلبی و جهانگشایی هیتلر میکردند، «علیه سربازان» وطنشان میجنگیدند و خائن بودند!
با این شاخص رضا پهلوی، آیا شادمانی ملی و سراسری ایرانیان در داخل و خارج کشور بعد از باخت تیم فوتبال نظام ملایان به تیم آمریکا، علیه «سربازان ایران» نیست؟
با این شاخص، کار «سیاوش» اسطورهگون که در شاهنامهی افتخارآمیز فردوسی شرح داده شده است، چه تعبیری دارد؟
معیار اصالت یک نبرد برای نجات یک میهن، همسویی با دولت حاکم بر میهن است یا منطبق بودن بر منافع ملی میهن حتی در خارج از خاک میهن؟ هویت ملی مردمان یک کشور هیچ ربطی به دولتهای حاکم بر آن کشور و منافع آنان ندارد.
میشود رضا پهلوی پاسخ دهد که وقتی بهدستور پدرش بهعنوان بزرگ ارتشداران، فرمان داده شد که سربازان ایرانی بروند ظفار و جنگندگان فلسطینی و متحدانشان را بکشند، صفت آن فرماندهان و سربازان چه بود؟ آیا فرماندهان و سربازان ایرانی یا مزدوران خدمتگزار و تحت امر حکومت؟
میشودرضا پهلوی پاسخ دهد که همین الآن بازی کردن روی میز جمهوری اسلامی با استعانت سرویسهای اطلاعاتی، اصلاحطلبان قلابی، نایاک و ساواک برای ایجاد تفرقه و تشویش در میان قیامآفرینان ۱۴۰۱ و چسبیدن به شیطانسازی علیه مجاهدین با ادبیات مستهجن زنگزدهی اتاق فکر نظام ولایی، خدمت به قیام ۱۴۰۱ است یا خیانت آشکار به مسیر و اهداف و خواستههای این قیام و شهدا و زندانیان سیاسیاش؟
مشق روی کرباس مندرس ولایی!
رضا پهلوی مدعی شده است که «آیا اصلاً اعضای سازمان مجاهدین خلق اجازه دارند که دسترسی داشته باشند به ابزار ارتباطات آزاد؟».
شک نکنید بیعقلیها و بیخردیهای سیاسیِ رضا پهلوی ژرفایی بهقدمت ۴۲ و ۴۳ سال بیخیالیاش در قبال مسائل مبرم ایران و مردماش و مبارزات نسلها در مقابل نظام ولایت فقیه است. به حرفهایش در همین دو سه هفته دقت کنید؛ بیشتر شبیه یک ربات نقل قول میکند تا یک آدم دارای مشاعر سیاسی و مسلط بر اطلاعات تجربهشده و مجرب در موضوع سخنرانی یا نقد. مستمراً از خودش اشعه میدهد که نقش یک عروسک کوکی را بازی میکند که فقط بهخاطر کنیه «شاهزاده» داشتن، در محور چند فرد قرارش دادهاند.
به همین دلایل اصلاً حواسش نیست که حتی پروپاگاند ولایی هم با «اعضای سابق»اش دیگر نزدیک این ادعاها علیه مجاهدین نمیشود. کوککنندههای رضا پهلوی به او تفویض نکردهاند که لااقل از قیام ۹۶ تا حالا، حتی خامنهای هم وارد شده که بگوید اعضای مجاهدین شبکههای ارتباطی و فضای مجازی را علیه نظام قرق کرده و در دست دارند. در عصر رسانه و اینترنت که هر کامپیوتر و موبایل، خودش چهارراه ارتباط جهانیست، دیگر عرصهی «دسترسی به ابزار ارتباطات آزاد» چه میتواند باشد که اعضای مجاهدین «اجازه»اش را ندارند؟ پس صدها رشته حمله و عملیات سایبری جمهوری اسلامی از دهها کشور علیه وبسایتها و ماهوارههایشان برای چیست؟ نکند برای این است که به آنها «دسترسی به ابزار ارتباطات آزاد» را بدهند و خودشان از این موهبت گسترده برای مبارزه غافلاند؟!
بهراستی چقدر خفتبار است کسی بعد از چهلواندی سال بخواهد وارد دنیای سیاسی شود و مشقاش را روی کرباس مندرس ولایی و لوح نشاندار استعماری بنویسد.
آری، همانطور که یادآوری شد، «منشور» واقعی رضا پهلوی و همراهانش همین فعالیتها با هدف منحرف کردن اذهان از تمرکز بر قیام ۱۴۰۱ و نیز منحرف کردن تمرکز بر جمهوری اسلامی بهسمت مجاهدین و جبههی نفی هرگونه دیکتاتوری است.
ابعاد خیانت مشترک
هدف عمدهی تور سیاسی ــ دیپلماتیک رضا پهلوی و همراهانش در اتحادی بالفعل و مشترک و همسو با تلاشهای نظام ملایان، زیر ضرب گرفتن و بهزعم خودشان ملکوک نمودن اعتبار بینالمللی و دیپلماتیک شورا و مجاهدین خلق است. هدف این است که شورا و مجاهدین را از سر راه مماشات، مذاکره، «گذار» و تقسیم سهم بردارند تا مشکل و مانع بودنشان را حداقل در مسیر دزدیدن نتایج قیام ۱۴۰۱ برطرف کنند.
شورا و مجاهدین و هزاران پناهندهی سیاسی این اعتبار بینالمللی را از میان تودههای مردم اروپا و آمریکا و دیگر کشورها و سپس راه یافتن به مجامع سیاسی و دیپلماتیک و حقوقی کسب کردهاند. این جبههییست که با سعی و رنج سالیان متمادیِ شورا و مجاهدین و پناهندگان سیاسی شکل و قوام گرفته و نظام ملایان از شخص خامنهای تا تمام دولتهای ادواریاش مدام از فعالیتها و اعتبار بینالمللی شورا و مجاهدین شکایتها داشتهاند و دارند.
یک قلم از اتحاد بالفعل رضا پهلوی و همراهانش و ابعاد خیانت را در چنین فعالیتهایی علیه مجاهدین، حرفهای کاظم غریبآبادی معاون امور بینالملل قوه قضاییه و دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی گویا میکند:
۳ تیر ۱۴۰۱: «الان سیاستی که جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۰ اتخاذ کرده، یک سیاست منسجم مبتنی بر این هست که باید یک فشار سنگینی به دولتهایی که منافقین را میزبانی میکنند وارد بشود. در یک برههیی عقیده بر این بود که نیازی نیست که اسمی از گروهک منافقین ببریم، اما از سال ۱۴۰۰ یک کار بسیار مشترک خوبی آغاز شد. یک فشار سنگینی به کشورهایی که میزبان گروههای منافقین هستند وارد شد. ما در هیچ ملاقاتی نیست با سفرای کشورهای اروپایی یا هیأتهای کشورهای اروپایی که به قضیه منافقین نپردازیم».
چشماندازی روشن؛ استقبالی شایان از نبردی همهجانبه
اصل موضوع برای همهی هوشیاران و مبارزان در نبرد همهجانبه با نظام ولایت فقیه و تمامیت ارکان و باندهایش بسیار روشن است: قیام ۱۴۰۱ به مرحلهی تعیین آلترناتیو رسیده است. با تکیه بر سه محور شروع مقاله، اصالت با استمرار و پیشرفت قیام و تعیین تکلیف همهچیز در قیام است. به همین دلیل، تشکیلات و ثقل سیاسی و اعتبار داخلی و بینالمللی شورای ملی مقاومت و مجاهدین در پیوند با این قیام، مشکل اساسیِ جبههی رژیم ملایان با جلوداری سلطنتطلبان، اصلاحطلبان، نایاک، ساواک و سرویسهای اطلاعاتی شده است.
اصل حرف اینجاست، باقی، فسانههای ارتجاعی و استعماری با جلوداری عروسکهای کوکیشان است. با معیار کف خیابان و استمرار قیام، جبههی رژیم جمهوری اسلامی و سلطنتطلبان و همراهانشان باختهاند؛ از این رو هدف این جبهه در گسترش فعالیت شیطانسازی در اینور و آنور دنیا، متلاشی کردن جبههی قدرتمند «نه شاه و نه شیخ» است؛ جبههیی بهقدمت تاریخی بیش از ۱۲۰ سال با پشتوانهی نسل به نسل ضد هرگونه دیکتاتوری.
مجاهدین هم با هوشیاری سیاسی، توان تشکیلاتی، توان ارتباطیِ تکتک اعضا و هواداران، با سوابق و تجارب نزدیک به ۶۰ سال مبارزه با دو دیکتاتوری، معیار و اصالت برای خودشان هم میزان انطباقشان با کف خیابان و نتایج برآمده از استمرار قیام ۱۴۰۱ است. اکنون فصل بازگشایی جزئیات تاریخ معاصر ایران است. اکنون فصل گستردن افشاگریها و روشنگریها برای غبارزدایی از مخدوش کردن مرزهای سرخ با دیکتاتوریهای شاهی و شیخی است. از چنین فصلی در یاریرسانیِ همهجانبه به استمرار قیام ۱۴۰۱ بهغایت استقبال میشود.
اکنون تکتک مجاهدین و هوادارانشان از این نبرد با ابعاد و طول و تفصیلش استقبال شایان میکنند؛ محبوب خجستهی آزادی که اصالت عشق و مسؤلیتاش، راهنما و آرمان انسانی و تاریخیِ نسل به نسل مجاهدین و مبارزان اصیل ایرانزمین بوده است، چنین مسؤلیتی را بر شانهی تشکیلات مجاهدین و همهی همراهان و متحدان و نسل قیامآفرین ضد ارتجاع، ضد دیکتاتوری و ضد وابستگی نهاده است. از این نبرد همهجانبه استقبال شایان میشود؛ چرا که چشمانداز پایان دادن به تمام دیکتاتوریها و ورثه و همراهانشان در همین نبرد با تمرکز بر دشمن اصلی ایران یعنی نظام ولایت فقیه و افشاگری و روشنگری پیرامون متحدان بالفعل ارتجاع آخوندی میسر خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر