«موقعیت انقلابی مرحلهیی است که مردم از مطالباتشان کوتاه نمیآیند، حاکمیت سیاسی هم هیچکاری نمیتواند برای بهبود اوضاع بکند، حتی اگر بخواهد».
این وضعیت، بیان صریح و روشن مرحلهٔ کنونی سیاسی و اجتماعی بین جامعهٔ ایران و حاکمیت آخوندی است. مختصات کاملاً متفاوت جامعهیی برآمده از قیامی طولانی که آثار و عواقب آن حتی برخی اعضای جناح اصولگرای متصل به ولیفقیه را هم متعرض به طبقهٔ حاکم نموده است، تأکید میکند که حاکمیت سیاسی هیچکاری نمیتواند بکند حتی اگر خامنهای در سخنرانی اول فروردین ۱۴۰۲ توپهای تهی از مهمات شلیک کند.
شروع سال۱۴۰۲ با تمام وجوه سیاسی و اجتماعی و اقتصادیاش گواهی میدهد که خامنهای با گماشتن رئیسی، اشتباه بزرگی کرد و اکنون پیکر بیجان یک دولت فقط بحرانزا روی دست ولیفقیه مانده است. در همین شروع سال، اعتراض همزمان و همراه و همسوی بخشی از اصولگرایان و باند اصلاحطلبان، گریبان خامنهای را گرفته است. خامنهای با از دم تیغ گذراندن همهٔ انداموارههای نظام با هدف یکدست و حزباللهی کردن آن، خودش را که مسئول بهظاهر پشت پردهٔ تمام تضادهای گریبانگیر حکومت بوده است، به روی صحن نظام آورد.
حالا عواقب پیاپی قیامی مردمی و سراسری و طولانی، تبدیل به مکافات و مجازات اتودینامیک گماشتهپروری خامنهای شده است. خامنهای که عقرب نظام را نمایندگی میکند، آن را در وسط دایرههای تودرتوی آتش گذاشته است. اکنون بین جامعهٔ بیرون از دایرههای آتش و نظام درون آن، تنها چنین گفتمانی باقی مانده است.
یک حلقه از این آتش که لهیباش تا فلک هم رفته است، مادران دادخواه بهوسعت جغرافیای ایران و حتی نقاطی در سراسر جهان است. خامنهای هر چه کفهٔ حزباللهی و گماشتهپروری و تمامیتخواهی را سنگین میکند، کفهٔ دادخواهی همهجانبهٔ مردم وسعت خانه بهخانه، محلهبهمحله و شهر بهشهر میگیرد و ثقل آن بر ترفندهای یک ولیفقیه ابله و مسخره سنگینتر میگردد.
یک حلقه از این آتش، بریدن آب و نان و رزق مردمان بهخاطر حفظ نظام است که دامنهاش سراپای حاکمیت را گرفته و دولت در پی دولت، هیچ غلطی نکرده و نمیتوانند بکنند.
یک حلقه از این آتش ــ بهوسعت ایران و جهان ــ مقولهٔ حقوقبشر است که زبانهاش کرباس هر رکن نظام ضدبشری را گرفته است.
یک حلقه از این آتش، مقولهٔ سنگین زندانیان سیاسی است. مقولهیی که نظام، تداوم عمرش را به بیشتر و بیشتر کردن تعداد زندانیان و ابعاد زندانها مشروط نموده است. سیاست گستردن زندان در سراسر ایران و گسترش دستگیری مداوم معترضان و قیامیها، بلای جان شخص خامنهای و سیاست کابینهٔ حزباللهیِ قسم خورده به وی شده است.
کجا و کی کسی تصور میکرد که آمار و ارقام زندانیان سیاسیِ خاص قیام ۱۴۰۱، لهیب آتش فروزان بر تمامیت نظام ملایان بشود؟ همانطور که در بالا اشاره شد، البته این قانونمند است که خامنهای هیچچارهیی جز گستردن دیوارههای آتش پیرامون نظام نداشته و ندارد. او جدایی مطلق بین نظام و جامعهیی را که نافی مطلق نظام است، پذیرفته است. بههمین خاطر کل نظام در چنین موقعیتی هیچکاری برای مطالبات مردمان نمیتواند بکند، حتی اگر بخواهد؛ چرا که موقعیت بین جامعه و حاکمیت اساساً از بنیاد تغییر کرده است.
یکقلم آمار زندانیان سیاسیِ خاص قیام ۱۴۰۱، گویای مختصات جامعهٔ ایران با حاکمیت آخوندی است. این واقعیت سنگین و لاعلاج علیه نظام ملایان را محمود میرلوحی از اعضای شورای سیاستگذاران اصلاحطلبان در گفتگو با سایت بهارنیوز رژیم به تاریخ ۷فروردین ۱۴۰۲اعتراف کرده است: «به جایی رسیدیم که در اعتراضات، بیش از صدهزار نفر را بازداشت میکنیم».
این هم یکی از حلقات آتش محاصرهکنندهٔ عقرب نظام. این هم یکی از آثار قانونمند سیاست انقباضی و گماشتهگماری ولیفقیه. تمثیل آتش و عقرب، تنها گفتمان صحنهٔ سیاسی ایران میان یک جامعه و حاکمیت تمامیتخواه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر