ابعاد حیرتانگیز واکنش جامعه به مسمومیت زنجیرهیی و سیستماتیک دختران دانشآموز، استبداد زنستیز دینی را در تنگنا قرار داده است.
این گزینهیی است که اتاق فکر حاکمیت یا به آن فکر نکرده بود یا تبعاتش را در این اندازه و قواره پیشبینی نمیکرد. بهطور قطع استفاده از واژهٔ «مسمومیت»، برای چنین جنایتی ناکافی است و آن را از قباحت میاندازد. آنچه در صحنه دیده میشود فراتر از مسمومیت است. در واقع نوعی «حملهٔ شیمیایی» (۱) مکرر و در حال گسترش به مدارس دخترانهٔ ایران است.راستی چرا؟ مگر یک حکومت تا چه اندازه میتواند ضدبشری و اشغالگر باشد که علیه فرزندان مردم خودش از مواد شیمیایی استفاده کند؟! این دختران معصوم چه گناهی کردهاند؟ چه خطری از جانب آنان متوجه فاشیسم دینی است؟
بهگل نشستن «اقتدار نظام»!
فاشیسم زنستیز دینی با تاکتیکهای لو رفته و شناختهٔ شده مانند اظهار تجاهل، بری دانستن خود از جنایت، انداختن تقصیر به گردن مجاهدین، ربط موضوع به عوامل خودسر و افراطی در درون حکومت و... میخواهد از زیر بار جنایت شانه خالی کند. در عینحال درصدد سادهسازی این جنایت، دور زدن آن و کلیگویی است تا بتواند پوشش بیشتری برای عوامل میدانی آن فراهم کند. آنچه مسلم است ابعاد این جنایت بهجای اینکه رو به کاستی برود، در حال فزونی است. آنچه تردید برنمیدارد این است که ارادهای در حاکمیت برای مقابله با این جنایت وجود ندارد و همین موضوع تأملبرانگیز است.
غور در سخنان سردمداران حکومت ما را به پشت پردهٔ این جنایت راهنمون میشود. در این صحبتهای احمد علمالهدی دقت کنیم:
«فضا را به جایی رساندهاند که هر نهاد حاکمیتی در این حوزه اقدام کند، چنین تلقی میشود که حجاب حکومتی است و بر این اساس، دیگر اقتدار امنیتی نظام نمیتواند در این عرصه میدانداری کند... در مسألهٔ حجاب همه شما برادران و خواهران باید بایستید و با جریان کشف حجاب مقابله کنید» (احمد علمالهدی. انتخاب. ۱۲اسفند ۱۴۰۱).
منظور او این است که بیداری فراگستر و غیرقابل مهار زنان و دختران ایرانی و واکنش عصیانی جامعه نسبت به «حجاب اجباری» به درجهای رسیده است که دیگر گشت ارشاد نمیتواند «میدانداری» کند. برای بهعهده گرفتن این وظیفه [سرکوب زنان]، باید «شما برادران و خواهران» [بخوانید لباسشخصیها، اسیدپاشها، لمپنها و اراذل حکومتی و پرتابکنندگان بمبهای گازی] اقدام کنید (۲).
فرمان آتشبهاختیار علمالهدی به اراذل و اوباش حزباللهی، ناشی از خوردن کفگیر ولایت و فاشیسم دینی به ته دیگ است.
مقابله با سلسلهجنبانان قیام
فلسفه و کارکرد گشت ارشاد، برای نظام ولایت فقیه، ایجاد رعب و سرکوب زنان و دختران ایرانی بود. اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم مشکل و مسألهٔ حکومت بهقول خودش «حجاب و عفاف»! زنان است. حجاب اجباری برای این حکومت اهرمی برای بهحاشیه راندن زنان و خانهنشین کردن زنان است. این نظام خوب میداند که زن ایرانی پیشتاز و سلسلهجنبان اعتراض و قیام است. مدارس دخترانهٔ ایران بیشترین نقش را در شکلدهی و هدایت قیام بهعهده داشتهاند. آنها با رشادتی بینظیر عکسهای خمینی و خامنهای را به آتش کشیدند. علاوه بر تحصن و اعتراض، هنگام تعطیلی مدرسهها مانند رودی آتشین به خیابان جاری میشدند و شعلههای قیام را در جان شهر به حرکت درمیآوردند. بنابراین باید آنها را ترساند و مدرسه را برایشان ناامن کرد. منبع ایجاد این ترس اگر دائمی و ناشناخته باشد، تأثیر بیشتری خواهد گذاشت و به یک «فوبیا» تبدیل خواهد شد.
بازی با آتش
نسبت دادن این جنایت به مجاهدین نیز دردی از این رژیم دوا نمیکند، بلکه آنها را بیشازپیش به جامعهٔ در حال قیام ایران آدرس میدهد. همه میدانند حملهٔ شیمیایی به مدارس دخترانه کار حکومتی است که قوانین زنستیزانهٔ آن بر عالم و آدم شناختهشده است. این همان حکومتی است که در سوریه از بمبهای شیمیایی استفاده کرد و کودکان بیگناه سوری را کشتار نمود. همان حکومتی است به هواپیمای اوکراینی موشک زد. چهرهٔ قربانیان اسیدپاشیاش هنوز روان جامعه را میآزارد. مردم ایران هنوز خاطرهٔ تلخ قتلهای زنجیرهیی را از یاد نبردهاند. لیست دختران اعدام شدهٔ مجاهد خلق در دههٔ خونین ۶۰ هنوز در قاب آن روزها به چشم میخورد.
آری، این حکومت تنها حکومتی است که طبق قوانین قرونوسطایی آن یک مرد میتواند سر همسر خود را ببرد و آن را با مباهات در خیابان بچرخاند و مدال «غیرت»! بگیرد.
این حکومت اکنون در واپسین روزهای عمر خود به انتقامکشی از دختران دانشآموز روی آورده است؛ اما اشتباه محاسبهٔ فاحش و مرگبار آن نیز در همینجاست. جامعه و بهخصوص زنان و دختران شجاع ایرانی دیگر از روشهای فاشیستی و سرکوبگرانه نمیهراسند. بعد از زمینگیر شدن ماشین سرکوب و پنچر شدن چرخهای گشت ارشاد، شرایط دیگر به عقب برنمیگردد.
حملهٔ شیمیایی به مدارس دخترانه، در حکم بازی با آتش است و عواقب پشیمانکننده برای خامنهای و اتاق فکر شیطانی او خواهد داشت. از هماکنون میتوان آثار این عواقب پشیمانکننده را به چشم دید.
پانوشت:
(۱) حملهٔ شیمیایی در هر شکل و اندازه بهعملیاتی گفته میشود که در آن از جنگافزارهای شیمیایی استفاده شده باشد و هدف از آن مرگ قربانی یا ایجاد ضایعات قابل توجه دائمی یا موقت در ارگانها و اندام او باشد. وقتی این عملیات قربانیان بیشتری را دربر میگیرد، عواقب و تبعات آن در عداد یک جنایت دستجمعی است. مواد شیمیایی مورد استفاده نیروهای دولتی برای سرکوب اعتراضات نیز در عداد جنگافزارهای شیمیایی محسوب میشوند؛ مانند کلرید فناسیل، گاز سیآر، گاز سیاس و افشانهٔ فلفل.
(۲) عبدالصمد خرمشاهی گفته است این جنایتکار «دوستان نادان»! است.
«کسانی که دانشآموزان را مسموم کردهاند قطعاً دوستان نادان هستند. نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که از زمانی که این ماجرا آغاز شده تاکنون دولت اقدام خاصی انجام نداده» (آرمان ملی. ۱۳اسفند ۱۴۰۱).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر