جنایت علیه بشریت _گزارش مستند حمله به اشرف _۱۰شهریور۱۳۹۲ _قسمت سوم
کلیه فاکتها واسناد و تصاویر این گزارش،
به طور جداگانه توسط حقوقدانان و نمایندگان اشرف و لیبرتی در خارج از عراق
در اختیارمقامات سازمان ملل، کمیساریای عالی پناهندگان وحقوق بشر، دولتهای آمریکا، اتحادیه اروپا، شورای اروپا، پارلمانهای۵۶کشور، سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر، کانونها و اتحادیه های وکلا و دادگاههای بین المللی قرار گرفته است.
راهی که آمدیم- قسمت ۴۵- واکنش خمینی به تظاهرات ۳۰خرداد سال ۶۰
چنانچه در درس قبلی گفتیم، با پذیرش حداکثر مسئولت با فدای حداکثر، تصمیم به راهپیمایی مسالمتآمیز ۳۰خردادگرفته شد و برخلاف تصور رژیم بزرگترین و گسترده ترین تظاهرات در شهرهای مختلف و بهویژه در تهران انجام شد که با وحشیانهترین صورت مورد تهاجم رژیم قرار گرفت. و عملاً پرده دجالیت خمینی کنار زده شد و ماهیت ارتجاعی و ضدبشریش بارزگردید.
زیارت مسعود و مریم رجوی از مرقد حضرت ابوالفضل العباس در ۱۸خرداد ۱۳۶۵
.. . برادر مجاهد مسعود رجوی و خواهر مجاهد مریم رجوی پس از زیارت مشهد شریف سید الشهدا حسین علیهالسلام برای زیارت آستان مطهر سردار عاشورا و سمبل جاودان وفا و رادمردی قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس به حرم آن حضرت که در کنار حرم سیدالشهدا قرار دارد مشرف شدند.
مسعود رجوی:
ای سردار حماسه عاشورا و ای پرچمدار شجاع حسین سیدالشهدا سلام و درود خدا بر تو باد ای سوگند وفا، ای سمبل رادمردی و فتوت، گواهی میدهم که تو پیشاپیش قوای رزمندهٔ حسین به شایستگی پرچم قیام عاشورا را بهدوش کشیدی و بهمثابه سپهسالار عاشورا پیشاپیش همه، در شب عاشورا با حسین پیمان خون و وفا بستی. گواهی میدهم که وقتی دشمنان خدا و خلق از بیم شمشیرت به خیال خام جدا کردن تو از حسین برایت پیام امان فرستادند، بر شمر سرکردهٔ پلید سپاه عمر سعد خروشیدی که دستانت قطع شود بهخاطر آن امانی که از جانب آن لعنتشدهٔ از جانب خدا، آوردهای. پس وای بر سیاستمداران و احزاب و دستجاتی که امروز در وطن بخونخفتهٔ ما، امان خمینی دجال و کذاب را بپذیرند و سر در گرو استحاله و اصلاح رژیم او داشته باشند.
و گواهی میدهیم که آنگاه که دستانت را یکی پس از دیگری در اثر تیرهای شرزهٔ یزیدیان یعنی خمینیان آنروز از دست دادی، همچنان میسرودی که: سوگند به خدا، اگر دست راستم را بریدند هیچ سستی نمیورزم و همچنین دیگر دستم را و از دین و از پیشوایم دفاع میکنم. و این امروز ندای تمامی مجاهدین خلق ایران خطاب به پیرکفتار جماران است: وَاللّهِ اِنْ قَطَعْتُموا یمینی اِنی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی
پس خمینی بداند که اگر ما را بسوزاند و خاکستر کند همچون یاران ابا عبدالله باز هم فریاد سر میدهیم: نموتُ مَعَک سَبْعینَ مَرّة.
چنین بود که تو سوار و سراف راز در حالیکه یکتنه سپاه دشمنان خدا و خلق را درهم ریخته و نفس را نیز در سوزندهترین تمنای طبیعیاش درهم شکسته بودی، بر ستیغ قلهٔ وفا و فدا و ایمان در کنار حسین جان باختی و جاودان شدی و در تاریخ، سیمای یک سوگند مقدس را به خود گرفتی. درود آتشین مردم ایران را بپذیر، ای سمبل جوانمردی و مرگ بر خمینی ناجوانمرد که به همگان خیانت کرد.
ای عباس، ای سردار عاشورا، ای کسی که برای مردم ما رمز وفا و ثابتقدمی هستی، ای کسی که مردم ایران هر روز هزاران بار نام تو را بر زبان جاری میکنند.
و با تو و با نام تو پیمان میبندند؛ زخم روزگار غدّار ناجوانمردی و نامردمی و زخم خیانت یزید زمانه این خمینی جنایتکار و نابکار بر امید و اعتماد ایرانیان و تمامی مسلمانان را بنگر.
درود خلق ایران و مجاهدین خلق ایران بر تو ای سردار عاشورا. ای سپهسالار عاشورا؛ سردار شهید ما موسی و اشرف زنان ما را انبوه شهیدان و اسیران ما را، قهرمانان و رزمندگان جانباخته و جان برکف ما را در جوار و در قرب خود بپذیر. همگی در رکاب تو رمز رشادت و وفا آموختهایم. ما را در شمار یاران تاریخیات بپذیر. با چنگ زدن به راه و رسم جانبازی و فداکاری تو از خدای تو و از امام تو و از امام همهٔ مجاهدان میخواهیم که ما را در این راه تا به آخر ثابتقدم و استوار بدارد و فرجام کارمان را به سعادت و شهادت برساند و فطر رهایی تمام مسلمین از این جنگ ضدمردمی که تنها اکنون خمینی خواستار آنست را هر چه زودتر برساند و فطر رهایی ایرانیان را به ما بنمایاند.
***
نوحه مجاهد بمانم مجاهد بمیرم
به تورات و انجیل و آیات قرآن
به کوبنده فریاد هیهات یاران
به نام مجاهد که شد نام سوگند
به مشت گره کرده هنگام سوگند
به خونی که شد جاری از قلب ایران
به پیغام دیدار خون شهیدان
اگر قطع گردد مرا هر دو دستان
بگیرم من آن مشک طفلان به دندان
مجاهد بجنگم مجاهد بمیرم
به پیمان خونین وفا پیشه گیرم
من و تا به آخر علمدار بودن
به این راه روشن وفادار بودن
من و در فدا انتهایی ندیدن
چنین لحظه لحظه فداکار بودن
من و تا به آخر علمدار بودن
به این راه روشن وفادار بودن
من و در فدا انتهایی ندیدن
چنین لحظه لحظه فداکار بودن
گر ایرانزمین سرخی نینوا شد
سرای وطن هر کجا کربلا شد
اگر بر سر نیزه سرهای یاران
سر سربداران اگر سی هزاران
به میدان حبیبم حماسی ترینم
رجزخوانترین جرأت آتشینم
بر این فصل نکبت منم نقطه اتمام
من از عابس قهرمان گیرم الهام
من آن عزم سرخم که پرچم به دوش است
که در راه زینب چنین در خروش است
من و تا به آخر علمدار بودن
به این راه روشن وفادار بودن
من و در فدا انتهایی ندیدن
چنین لحظه لحظه فداکار بودن
جنایت علیه بشریت _گزارش مستند حمله به اشرف _۱۰شهریور۱۳۹۲ _قسمت دوم
کلیه فاکتها واسناد و تصاویر این گزارش،به طور جداگانه توسط حقوقدانان و نمایندگان اشرف و لیبرتی در خارج از عراق در اختیارمقامات سازمان ملل،کمیساریای عالی پناهندگان وحقوق بشر، دولتهای آمریکا، اتحادیه اروپا، شورای اروپا، پارلمانهای۵۶کشور، سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر، کانونها و اتحادیه هایوکلاو دادگاههای بین المللی قرار گرفته است.
جنایت علیه بشریت _گزارش مستند حمله به اشرف _۱۰شهریور۱۳۹۲ _قسمت اول
کلیه فاکتها واسناد و تصاویر این گزارش،به طور جداگانه توسط حقوقدانان و نمایندگان اشرف و لیبرتی در خارج از عراق در اختیارمقامات سازمان ملل، کمیساریای عالی پناهندگان وحقوق بشر، دولتهای آمریکا، اتحادیه اروپا، شورای اروپا، پارلمانهای۵۶کشور، سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر، کانونها و اتحادیه هایوکلا و دادگاههای بین المللی قرار گرفته است.
نبردی برای همه_خاطرات متین کریم_قسمت پنجم- منیره رجوی
منیره رجوی
اواخر سال۶۴بود که اسم من و هفت هشت خواهر زندانی دیگر را هر شب از بلندگو میخواندند، که فردا جهت بازجوی بهسالن بند بیاییند. منیره هم در میان ما بود از ۵صبح ما را به شعبه ۷میبردند و آنجا در راهرو مینشستیم و منتظر بازجویی بودیم ولی صدایمان نمیزدند و حرفی با ما نداشتند. اما هر بازجو یا پاسداری که رد میشد چند لگد و ضربه بهما میزد و عبور میکرد.
وقتی در شعبه منتظر میماندیم فریادهای دردناک و زجرآور تعداد زیادی از افراد را در زیر شکنجهها میشنیدیم ولی با خودمان هیچ کاری نمیکردند، حتی اجازه بلند شدن از جایمان را هم نمیدادند. بهخاطر اینکه مدت طولانی در یک وضعیت در کنار راهرو مینشستیم بدنمان خشک میشد. ولی قیمت هر تکان خوردنی معادل چند مشت و لگد بود. هر بار چند اسم دیگر را میخواندند ولی ما را صدا نمیزدند چیزی را نمیدیدیم و جز زجههای درد آورد دیگران چیزی نمی شنیدیم.
میخواستند روحیه هایمان را در هم بشکنند و از انتظار و دل شوره ما را بهنقطه استیصال برسانند. یک بار در میان آن انتظارها منیره بهخاطر ناراحتی قلبی که داشت حالش بد شد و بر زمین افتاد چند نفری بهسراغش رفتیم تا کمکش کنیم در کمتر از یک دقیقه بازجوهایی که تحمل کمترین رابطههای انسانی بین ما را نداشتند و از پیش، ما را زیر نظر گرفته بودند وحشیانه بهجانمان افتادند و تا توانستند ما را زدند. منیره را هم کشان کشان بهاتاق بازجویی بردند وقتی منیره برگشت و از او پرسیدم از تو چی میخواستند گفت همانجا من را در گوشه یک اتاق انداختند و بازجو با لحن کین توزانه و حیوانی میگفت چقدر بهتو ارادت دارند حالا هم که این همه ارادتمند تو هستند، حتی یک ضربه هم بهتو نمیزنم تا آنهایی که هوادار برادرت هستند بهدردت نرسند همینجا بیفت و بمیر. تا روزی خودم میکشمت، خیال کردی، تا آخرین لحظه عمرت باید تقاص برادرت را پس بدهی.
گویی که آنها در تمام روز منتظر صحنه کمک کردن ما بهمنیره بودند تا بهانهای برای انتقام گرفتن از او پیدا کنند. مظلومیت و صبر منیره در جایی برجسته میشد که سنگین و با وقار مینشست و در مقابل تمام آزار و اذیتی که بهخاطر کینهشان بهمسعود، علیه او اعمال میکردند دم بر نمیآورد. شیوه شگفتآور منیره برای در هم شکست دشمن صبر و بردباری بود.
خیلی وقتها خود پاسداران و بازجوها از اینکه با زبانهای پرکین و زهرشان بهاو حرفهای رکیک و زشت میزدند ولی او واکنشی نشان نمیداد خسته و کلافه میشدند.
یک بار هم با منیره در راهرو شعبه منتظر بودیم که منیره بهخاطر ناراحتی قلبیش بهآب نیاز داشت که قرصش را بخورد، بهیکی از بازجوها که عبور میکرد گفت قدری آب میخواهم که دارو بخورم. آن جلاد که ابتدا او را از زیر چادر نشناخته بود پرسید اسمت چیست؟ وقتی گفت منیره، پاسدار گفت حتی اگر بمیری بهتو آب نمیدهم مگر اینکه نسبت بهمسعود ابراز انزجار کنی، منیره مکثی کرد و گفت نیازی بهآب ندارم.....
محرم؛ نگاهی از دو سر طیف
ارتجاع غدار و حاکم بر میهنمان، همواره سعی کرده است، پیام دینامیک و پویای قیام عاشورا را مسخ کرده و جز یک پوستهٔ دجالگرانه از آن باقی نگذارد؛ پوستهای که کارکرد آن تحکیم سلطه جابرانه و یزیدی خمینی و خامنهای بر میهن و ملت ما بوده است. در روزهای ترکتازی کرونا و مرگآفرینی آن در کوی و برزن ایران، این نیت آخوندی بیشازپیش آشکار شده است.