فرمان خمینی نسلکشی بود. بههمین خاطر به خانوادههاشون هم رحم نکرد. چه پدر و مادرهایی که از غصه دق کردن یا آواره مزارها شدن!
محمد زند زندانی سیاسی سالهای ۶۰ تا ۷۱:
«پدرش بعد از شنیدن خبر اعدام بهزاد سکته کرده بود بهزاد رمزی اسماعیلی داور بینالمللی بدمینتون بود».
مهران غنیمتی برادر مجاهد شهید مجتبی غنیمتی:
«داشت گریه میکرد با زبون ترکی همینجوری سرش رو تکون میداد بعد میگفت مجتبی من اولمیام سن اولمیام سن یعنی مجتبی من نباشم جایی که تو نیستی بعد کنار مادرم سرش رو گذاشت رو دیوار بعد همین طور که سرش پایین اومد تموم کرد».
منتظری همون زمان بهشون گفت این کار با خونوادهها عاقبت نداره.
حسینعلی منتظری در دیدار با هیأت مرگ:
«غیر اینکه خانوادهها رو ناراحت میکنیم همه را از خودمون دور میکنیم، همیشه که سر قدرت نیستیم بعد تاریخ در مورد ما قضاوت میکنه».
اسدالله نبوی زندانی سیاسی سالهای ۶۴ تا ۷۷:
«مادر همین شهید پروین همتی در مراسم بزرگداشتی که برای فرزندان شهیدش عباس همتی، میرزا و زهرا و پروین در خونهاش گرفته بود توسط وزارت بدنام اطلاعات ربوده شد و سربهنیست شد».
البته خانوادهها ایستادند و خمینی نتونست یاد و خاطرات او بچههارو تیربارون کنه.
دکتر عاطفه فتحعلی آشتیانی زندانی سیاسی سالهای ۶۱ تا ۶۶:
«تقریباً هر ده دقیقه یه ربع یه خونوادهای میومد اونجا و ساک شهیدش رو میگرفت و میبرد وقتی که ما از ماشین پیاده شدیم و ساک مهدی رو آوردیم، مادرم ساک مهدی رو بالای دستش گرفت و گفت این سند جنایت خمینیه، مردم همه زدن زیر گریه و بعد بهخصوص وقتی که مادرم شیرینی بین مردم پخش میکرد..»
حسینعلی منتظری در دیدار با هیأت مرگ:
«شما جواب خانوادهها رو چی میخواهید بگید؟ این همه گفتیم جمهوری اسلامی و اینها، این همه گفتیم شاه و رضا خان اعدام کرد، چقدر شاه اعدام کرد؟».
تو تاریخ ایران سابقه نداره حکومتی اینطور دستهدسته دانشآموز و نوجوون حلقآویز کرده باشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر