از نگاه مسعود رجوی – از مجاهدین نگران نباشید
مسعود رجوی: داشتن ایدئولوژی و مرام مسلک و عقیده که جرم نیست، که محکوم و مطرود نیست. تحمیلش به دیگران، مجبور کردن دیگران به پیروی از اون، این خطاست، این خلافه، این جرمه، این برخلاف نص صریح قرآن هم هست. عقیده رو که نمیشه با اجبار القا کرد.
انقلاب، طلوع یا غروب- مهدی خدایی صفت- قسمت دهم
انقلاب ، طلوع یا غروب
.....
سپس نوبت به رأی گیری برای قانون اساسی رسید . هیچ کدام از جریانها وشخصیتهای دموکرات این اپوزیسیون آزادی خواه به آن رأی ندادند و مجاهدین روز ٢٣ آبان طی یک بیانیه مفصل ضمن تشریح تک تک مضامین ارتجاعی و ضددموکراتیک قانون اساسی خمینی، اعلام کردند که به آن رأی علیه دولت قانونی می باید امتداد یابد و «آزادی تا مرز قیام مسلحانه» نمی دهند.
مسعود رجوی - تبیین جهان- قسمت هفدهم (۱۷)
عناوین تبیین جهان این قسمت بشرح زیر است:
نخستین قاعده تکامل: پیچیدگی، یا گذار مداوم از کهنه به نو
بخش چهارم: مرحلهای بودن جریان تکامل و ابعاد آن
اینک خوانش دانشجو و دانشگاه ایران (۲)
در قسمت نخست این مقاله به فضای حاکم بر سیاست، اجتماع و تاریخ ایران و نیز صورت مسألهٔ دانشجو و دانشگاه ایران پرداختیم. گفتیم که فضای حاکم بر جامعهٔ ایران همواره سلطهگری ارتجاع و استبداد بوده و لاجرم جنبش دانشجویی، دغدغهٔ عدالت اجتماعی داشته است.
مریم رجوی: درخواست همیاری ملی برای کمک به هموطنان در استانهای سیلزده
پیام مریم رجوی برای همیاری ملی:
سیل سنگین و آب گرفتگی در استانهای مختلف کشور از جمله، خوزستان، فارس، کرمان، بوشهر و چهارمحال و بختیاری باعث تخریب دهها خانه و قطع برق شهرها شده است.
۱۶آذر؛ روز دانشجو، یادآور خروش اعتراض و مقاومت دانشجویان ایران
شانزده آذر، روز دانشجو گرامی باد
شانزدهم آذر در میهن ما روز دانشجو نام گرفته است. روزی که یادآور خروش اعتراض و مقاومت دانشجویان ایران در برابر دیکتاتوری شاه پس از کودتای ننگین ۲۸مرداد است. در شانزدهم آذر سال ۱۳۳۲، دانشجویان آزاده دانشگاه تهران، رویاروی تفنگهای آماده شلیک مزدوران شاه قرار گرفتند.
مسعود رجوی در رثا و وداع دکتر ملکی
استاد فرزانه سر بهپای آزادی گذاشت و گفت: زگهواره تا گور آزادی بجوی.
سرپرست بزرگترین دانشگاه ایران در قفای آزادی ۴۰سال با کولهبار درد و رنج طی طریق کرد.
اگر ۱۶آذرها... اگر ۱۶آذرها...
۱۶ آذرها همیشه فرصت کنار زدن پردهها از زخمهای باز و شکفتة ایران بودهاند تا با انبوه پرسشها و دادخواهیهای پاسخ ناگرفته، یکصدا و همفریاد شویم.
اینک خوانش دانشجو و دانشگاه ایران (۱)
صورت مسأله
رد پای هر دورهای از تاریخ معاصر ایران را که پی بگیریم، به همسفر و همراهی برمیخوریم که نشانهها و رد پاها از دانشجو و دانشگاه ایران دارد. در این نشانهها و رد پاها که توقف و تأمل کنیم، لاجرم باید در ایستگاه یک تبارنامه یا شناسنامه و یا برگهٔ هویت بایستیم.
اسلام مجاهدین و تاریخ معاصر ایران (گفتوگو با مهدی ابریشمچی)
سؤال: بهنظر شما که در همه این فراز و نشیبها بودهاید، اگر محمد حنیفنژاد برای مبارزه با شاه، سازمانی را با ایدئولوژی اسلام انقلابی تأسیس نکرده بود، صحنه سیاسی میهن ما و حتی به تبع آن منطقه چه تفاوتی با امروز داشت؟
مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی (۱۵) اشرف کانون استراتژیکی نبرد
استراتژی قیام و سرنگونی
اشرف کانون استراتژیکی نبرد
نقدینه بزرگ ملت درمبارزه آزادیبخش با رژیم ولایت
مسعود رجوی ـ قسمت پانزدهم
انقلاب، طلوع یا غروب- مهدی خدایی صفت- قسمت نهم
انقلاب طلوع یا غروب
خمینی ابتدا امید داشت که شاید مجاهدین هم مثل بسیاری دیگر، با او بیعت کنند و به ولایت فقیه تن بدهند. او شیادانه و با آتو گرفتن خیانت اپورتونیستی سال ٥٤و شایعاتی که حول ایدئولوژی مجاهدین پراکنده شده بود، از طریق پسرش احمد، پیام داد که خوب است مجاهدین ایدئولوژی خود را به تأیید امام برسانند و برای پایان دادن به شایعات، علیه مارکسیستها موضع بگیرند. وی دندان تیز کرده بود تا ازمحبوبیت و مشروعیت انقلابی مجاهدین علیه دیگر گروهها بهره گیرد. در اردیبهشت ٥٨مجاهدین برای دیدار با خمینی به قم رفتند. در این دیدار باز هم مسعود رجوی از آزادیها سخن گفت و با استناد به آیات قرآن و مبانی اسلام، ضرورت آزادی عقاید و آزادی تمامی گروههای سیاسی را نتیجهگیری کرد.
مجاهدین نه تنها دست آقا را نبوسیدند، بلکه مسعود او را ناگزیر کرد که دربار ة آزادیها موضع بگیرد. خمینی گفت حق با شماست. و اسلام به آزادی خیلی اهمیت میدهد.
اگر چوب ههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم این زحمت پیش نمی آمد. (خمینی) روز ٢٨مرداد که یادآور کودتای ننگین شاه علیه حکومت ملّی و قانونی دکتر مصدق است، همواره برای میهن پرستان و مبارزان ایرانی روزی تلخ و غمانگیز بود. این روز برای زندانیان سیاسی زمان شاه رنجی مضاعف داشت. چرا که ساواک و شهربانی برای خرد کردن روحیه زندانیان سیاسی جشن میگرفتند، شیرینی پخش میکردند و زندانی دربند را برای شرکت در این جشن تحت فشار میگذاشتند. اما ازآن جا که زندانیان در هر حال به آنها پاسخ منفی میدادند، اغلب در این روز در معرض تهدید بودند؛ تهدید شلاق، شکنجه انتقال به سلول انفرادی یا حتی انتقال به شکنجهگاه کمیته. در سال ٥٨، اما ما شاهد اولین ٢٨مرداد پس از شاه بودیم، خیلی مشتاق بودیم که در بهار آزادی نفس راحتی بکشیم. ولی برای مبارزان قدیمی، این روز بسا تلختر از گذشته از آب درآمد. چون خمینی که مدتی چهره خود را پشت چماقداری و سرکوبهای بعد از ٢٢بهمن پنهان کرده بود، روز ٢٨مرداد ٥٨به صحنه آمد و بهطور رسمی از تهاجمات چماقداران، سرکوب گروهها، حمله به ستادها و شکستن قلمها حمایت کرد و چنگ و دندان بیشتری هم برای آینده نشان داد. اندکی پیشتر، دهها روزنامه و مجلهٔ آزاد ممنوع شده بود. روز ٢٨مرداد هم ٢٢روزنامه و مجله دیگر توقیف شد. بسیاری از کتابفروشیهای اطراف دانشگاه مورد حمله سنگین چماقداران قرار گرفت و تصرف شد …..
مسعود رجوی - تبیین جهان- قسمت شانزدهم (۱۶)
عناوین تبیین جهان این قسمت بشرح زیر است:
- نخستین قاعده تکامل: پیچیدگی، یا گذار مداوم از کهنه به نو
- بخش سوم: مرحلهای بودن جریان تکامل و ابعاد آن
- مراحل کیفی عظیم جریان تکامل
- محدودیت مراحل کیفی تکامل و ارتقاء آنها به جهانهای جدید
گاو گیجه خامنهای و نظامش!
این روزها آشفتگی سراپای نظام ولایت را فراگرفته است. بحرانهای لاعلاج از تحریمها و خفگی اقتصادی تا انزوای بینالمللی و بحران کرونا همچنان ادامه دارد و ضربه سنگین هلاکت فخریزاده این آشفتگی و لاعلاجی را مضاعف و باز هم تشدید کرده است.
پیام تسلیت خانم مریم رجوی بهمناسبت درگذشت دکتر محمد ملکی
خانم مریم رجوی درگذشت دکتر محمد ملکی نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب ضدسلطنتی را تسلیت گفت و با محکوم کردن فشارها و شکنجههای رژیم در مورد دکتر ملکی در زندان و خارج از زندان خاطرنشان کرد:
مسعود رجوی - تبیین جهان- قسمت پانزدهم (۱۵)
عناوین تبیین جهان این قسمت بشرح زیر است:
- نخستین قاعده تکامل: پیچیدگی، یا گذار مداوم از کهنه به نو
- بخش دوم:
- نظری به قرآن؛ مسأله ناسخ و منسوخ
سیل و آبگرفتگی در هشت استان کشور - همدردی خانم مریم رجوی با سیلزدگان
بارندگیهای شدید و جاریشدن سیل در مناطق شمال غرب خلیجفارس و جنوب غرب زاگرس تعدادی از شهرهای استان خوزستان را بهحالت تعطیل درآورد.
انقلاب، طلوع یا غروب- مهدی خدایی صفت- قسمت هشتم
انقلاب، طلوع یا غروب
از فردای ٣٠خرداد کینه توزی دژخیمان خمینی، نسبت به زنان مجاهد خلق، تمامی مرزهای قساوت ودرندگی را درنوردید.
«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی(۳)
تا اینجا دیدیم که تحولات پس از قیام ۵۷مسیر طبیعی خودش را به جانب آزادی و دموکراسی نپیمود. با حیرت شاهد بودیم که تحمیلات ضد آزادی بیان و اجتماعات و مطبوعات با شتاب پیش میرفت و دایرهٔ فعالیت دموکراتیک هر هفته تنگتر میگشت.
خانم رامش، خواننده و هنرمند مشهور میهنمان درگذشت ـ تسلیت خانم مریم رجوی
با کمال تأسف خانم رامش (آذر محبی تهرانی) هنرمند و خوانندهٔ مشهور میهنمان که علاقمندان بسیاری در میان چند نسل در ایران داشت، روز ۱۰آذر در لسآنجلس درگذشت و صدایی که برای مردم ایران بهویژه در دههٔ ۴۰ و۵۰ خاطرهانگیزه است، خاموش شد.
توجه داشته باشیم که...
اوضاع و احوال این روزهای ایران چند ویژگی را با هم دارند؛ از یکطرف استاندارد زندگی دارد با شتاب سقوط میکند، از طرفی شاهد هوشیاری ملی نسبت به تعیین سرنوشت ایران در قبال اشغالگری آخوندی هستیم.
از نگاه مسعود رجوی – حکومت زنستیز ولایت فقیه
مسعود رجوی: تحقیر و سرکوب مضاعف زنان. این دیگه یک فاجعه ملیست. یک فاجعه تاریخیست. برگیست بسیار ننگین.
مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی (۱۴) اشرف کانون استراتژیکی نبرد
پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی-۳۰دی ۱۳۸۸
سلسله آموزش
برای نسل جوان در داخل کشور
مسعود رجوی - تبیین جهان- قسمت چهاردهم (۱۴)
عناوین تبیین جهان این قسمت بشرح زیر است:
- پیچیدگی، یا گذار مداوم از کهنه به نو
- بخش اول: تعریف و بررسی «پیچیدگی» در مراحل مختلف تکامل
«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی (۲)
اولین سرفصلی که آن نسل به یک پراتیک اجتماعی قدم گذاشت، انتخابات ریاستجمهوری سال ۵۸ بود. مسعود رجوی کاندید نسل جوان و بسیاری گروههای صنفی و اجتماعی و فرهنگی و ملیتها بود.
اینفوگرافی رابطه سیاست و زندگی در ایران
هیچ دورهیی از تاریخ ایران را سراغ نداریم که سیاست و زندگیِ روزمره اینقدر بههم آمیخته باشند. در این آمیختگی هم هرگز زمانهیی را سراغ نداریم که زندگی اینقدر از سیاست حاکم، آسیبهای جبرانناپذیر دیده باشد.
پیام به مناسبت دومین سال تاسیس میلیشیا – مسعود رجوی – اول آذر ۱۳۶۰
پیام برادر مجاهد مسعود رجوی خطاب به میلیشیای قهرمان مجاهد خلق
بهمناسبت سالروز تأسیس و سازماندهی میلیشیا
راهحل ایران؛ سیاسی یا اقتصادی؟
در چند ماه گذشته و بهطور خاص پس از شیوع کرونا در ایران، شاهد شتاب گرفتن بحران معیشت و اقتصاد هستیم. در همین چندماه وقتی رسانههای حکومتی را مرور میکنیم، با انتشار بیشترین حجم مطالب اقتصادی و معیشتی مواجهیم. از طرفی با افت شدید سطح و استاندارد زندگی در ایران روبهروییم.
در همین چند ماه اخیر شاهد انبوهی مقاله و کنفرانس و مصاحبه پیرامون چنین وضعیت اقتصادی و بحران معیشتی و راهکار اقتصادی آنها بودیم.
با وجود صورت مسألهٔ معیشت و اقتصاد در ایران و نیز با وجود ارائهٔ راهکارهای فنی و تخصصی از جانب کارشناسان رژیم، پس چرا هیچ بهبودی که حاصل نمیشود، برعکس، وضعیت اقتصاد و معیشت رو به وخامت و بحرانیتر شدن میرود؟
واقعیت مسلم اکنون این است که زندگی بیش از ۸۰درصد مردم ایران در لای چرخدندههای بحرانی اقتصادی و معیشتی پرس شده است. انتظار طبیعی این است که یک راهکار اقتصادی بتواند گرهگشا و نجاتبخش باشد. بهراستی اگر چنین است، پس چرا جمهوری اسلامی آخوندی از پس چنین گرهگشایی و نجاتبخشی برنمیآید؟ پس چرا در زمینهٔ بیکاری و گرانی و فقر و فاقه، بهقول معروف «سال به سال ــ دریغ از پارسال؟».
چنین صورت مسألههایی در دورههای مختلف ایران کم نبوده است؛ ولی هر راهحلی هم بهکار گرفته شد و حتی افاقهیی مرحلهیی هم داشت، ولی دیری نپایید و باز در به همان پاشنهٔ نخستین بازگشت و بحران اقتصاد و بازار کار و معیشت حل نشد.
علت بنیادی در بحرانهای اقتصادی ایران هیچ موقع مبنای صرفاً اقتصادی نداشته است و راهکار هم از درون اقتصاد، استخراج نشده و نمیشود. در ایران معاصر همواره تمامی بحرانهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و صنفی، آبشخور سیاسی داشتهاند. از این رو راه نجات و خروج از بحران هم در سیاست و حل مسألهٔ سیاسی در رأس حاکمیت و طبقهٔ حاکم بوده است.
کافیست به رسانههای ایرانیان در ۶ماه گذشته مراجعه کنیم تا ببینیم که چقدر مباحث کارشناسی پیرامون راهحل اقتصاد و معیشت در ایران صورت گرفته است. در همین سیاق هم انبوه مباحث کارشناسی توسط رسانههای حکومتی انجام شده است. با وجود چنین نظریههایی، باز به همان پرسش میرسیم که پس چرا «سال به سال ــ دریغ از پارسال؟».
واقعیت تاریخی و مسلم همواره این بوده است که تا وقتی در ایرانزمین مسألهٔ سیاسی بهمثابه آزادی و دموکراسی حل نشود، هیچ بحران کوچک و بزرگ دیگری اعم از اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی و صنفی حل نشده و نخواهد شد. در همین دورهٔ سلطهگری آخوندها موقعیتهایی مثل پس از مرگ خمینی و صدارت رفسنجانی و یا در دورهٔ اول ریاستجمهوری احمدینژاد بود که هم درآمد نفت رژیم در اوج بود و هم هنوز قیامهای ۸۸ تا ۹۸ رخ نداده بودند. با این حساب، رفسنجانی مسألهٔ سیاسی حاکمیت را با گروگانگیری خارجیها و ترور مخالفان در داخل و خارج ایران حل میکرد و احمدینژاد هم بنا بر اعتراف رسانههای حکومتی، از منفورترینها نزد مردم ایران بود.
بنابراین صورت مسألهٔ مبرم زندگی و معیشت و اقتصاد مردم همواره پشت صورت مسألهٔ مبرم سیاسی ایران مانده است. صورت مسألهٔ مبرم زندگی مردم هرگز از درون آن به راهحلی نرسیده و نمیرسد. تمام کارشناسان درون و بیرون نظام آخوندی هم جمع شوند و راهکار اقتصادی و صنفی را برای خرج از بحران معیشت و زندگی مردم ارائه کنند، هیچ آبی برای این رژیم گرم نخواهد شد و هیچ فرشتهٔ نجاتی بر خانه و سفرهٔ مردم نخواهد نشست.
اینها هرگز نمیتوانند و نمیخواهند که بر علت اصلی و ریشه و اساس جنبشها و قیامهای این یک دهه انگشت بگذارند؛ چرا که اعتراف به ریشه و علل اصلیِ این جنبش و قیامها، نفی اصل حاکمیت و دیکتاتوری ولایت فقیهی است.
ریشهٔ اصلی جنبشها و قیامهای ایران در دو عنصر یا اصل لازم و ملزوم به هم بوده است: نبودن آزادی ـ نبودن دمکراسی. نتیجه اینکه تمامی فسادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نظام آخوندی ناشی از سرکوب افسارگسیختهٔ آزادی و دمکراسی بوده است.
بحران سیاسی در ایران آخوندزده آنقدر عمیق و پیشینهدار است و اقتصاد و شاخههای دیگر حیات اجتماعی آنقدر به آن وابسته هستند که حتی پس از انتخابات آمریکا و آرزوی رژیم برای رفع بخشی از تحریمها، باز هم مسألهٔ مبرم زندگی مردم حل نخواهد شد. همانطور که در مثال دورههای رفسنجانی و احمدینژاد یادآور شدیم، بساط این رژیم و در مقابل آن سطح زندگی مردم را سالها قبل از تحریم هم دیدهایم.
اقتصاد چپاول شده و اختلاسزدهٔ تحت سلطهٔ الیگارشی سیاسی آخوندها هرگز از درون خود راهکاری برای نجات زندگی و معیشت مردم ایران ندارد. ایران به یک انقلاب سیاسی ــ اجتماعی نیازمند است که چندین قیام بزرگ طی این یک دهه، زمینهٔ تحقق ناگزیر آن را مهیا نمودهاند. راهحل جامع در پیش روی حیات انسانی و اجتماعی مردم ایران در دست یازیدن به چنین انقلاب سیاسی با شاخص سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه بهمثابه سرمنشأ بحران اقتصاد و معیشت است.
«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی (۱)
۲آذر هر سال یادآور نام نسلی و عنوان خاطرهآمیزی است که با خود نوعی زندگی، تکاپویی خستگیناپذیر، امیدی مداوم و عشقی شورانگیز برای ایران بهتر و زیباتر را تداعی میکند: «نسل میلیشیای مجاهد خلق» که در ۲آذر ۱۳۵۸ بهعنوان سنگ بنای ارتش خلق پایهریزی شد.
از پلههای تاریخ، کمی پایین برویم تا ببینیم انسانها چگونه پایههای تاریخ اجتماعی و سیاسی جامعهای را بنا مینهند و به سوی پلههای آیندهاش صعود میکنند. یکی از این مسیرها از آن «نسل میلیشیا» است که تاریخ تولدش در ایران به سال ۱۳۵۸ برمیگردد.
ایران از تب و تابهای قیام ۵۷ با تمام آرزوها و امیدهایش بیرون آمده بود. خمینی به اریکهٔ قدرتپرستانهاش رسیده بود و سوداهایی داشت که هنوز کسی نمیدانست «تا آن زمان که پرده برافتد، چهها کند». سال ۵۸ ویژه بود. جامعهای بود خلاصشده از یک دیکتاتوری وابسته؛ میهن و مردمی بودند که از مشروطیت به بعد، توانسته بودند چند صباحی هوای آزادی را تنفس کند. آزادی بیان و مطبوعات و تجمعات و اندیشه و قلم، شأن و مرتبت و جلوهای داشت. خمینی هم هنوز نمیتوانست سوداهایش را آنگونه که در سر داشت پیاده کند.
نسل میلیونی جوانان مشتاق آینده ایران
نسل جوانی با نیروی عظیم «توانستن» به وسعت ایران ـ که خود یک قاره است ـ بر کف ایرانزمین بود. همهٔ زمینهها مهیا بود تا یک رهبری صالح و لایق از این انرژی متکاثف و بالنده برای شکوفایی ایران استفاده کند و زخم دیرینهٔ اتحاد ارتجاع، استبداد و استعمار را بزداید و مرهم نهد و امیدی نو بگسترد.
خمینی اولین کاری که کرد، اصلیترین اهرم اعمال و حفظ دیکتاتوری خود را پایهریزی کرد و اسمش را گذاشت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»! بخشی را هم در دنبالهٔ همین ارگان، تحت عنوان بسیج ۲۰میلیونی به دور خودش جمع کرد.
جوانان ایران که برخاستهگان قیام ۵۷ بودند، از همان موقع و یا بعد از پیروزی قیام، پیرامون گروههای سیاسی مختلف گردآمدند و فعالیت مطلوب گروه خودشان را داشتند. داستان پیدایش «میلیشیای مجاهد خلق» هم از همینجا شروع میشود.
میلیشیا ـ پیک آگاهی و آزادی
میلیشیا را باید «حضور نیمهوقت»، «چریک نیمهوقت»، «رزمآور نیمهوقت» یا «فعال نیمهوقت» نامید.
اطلاعیه دربارهٔ میلیشیا در روز ۵ آذر ۵۸ در نشریه مجاهد منتشر شد. هدف میلشیا را «نگاهبانی از دستاوردهای انقلاب و ترویج آگاهی و آزادی» معرفی نمود. در ادامه هم توضیح و تشریحی بود از تاریخچهٔ آن در جنبشهای سیاسی و آزادیبخش در گوشه و کنار دنیا بهعلاوهٔ شیوههای فعالیت و تقسیم وقت برای کار همزمان در کلاس یا کارخانه یا مزرعه بههمراه فعالیت سیاسی، مدنی، اجتماعی و فرهنگی. بنیانگذار و سازماندهنده و تربیت و تعلیم نسل میلیشیا بر عهدهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
قبل از ادامهٔ باقی ماجراها ـ بهخصوص که از منظر امروز میبینیم و میخوانیمش ـ تا همینجا باید این نتیجه را یادآوری کنیم که رودی از مروارید بر دستان مام ایران از قیام ۵۷ بیرون آمد. این رود به کجا برده شد؟ نتیجهاش را باید در رهبری و مدیریت خمینی و سپس گروههای سیاسی دید.
میلیشیا ـ فعالیت همهجانبهٔ تجربی و تئوریک
میلیشیا کارش را از اواخر تابستان ۵۸ شروع کرد. تکاپوی او ترویج آگاهی و آزادی و دموکراسی و افشای ارتجاعی بود که خیال داشت سلطه سیاه خود را تثبیت کند. اینان دختران و پسرانی جوان بودند که یا دانشآموز دبیرستان بودند و یا جوانان غیردانشآموز. معمولاً صبح تا ظهر سر کلاس و کارشان بودند. بعدازظهر که پا به عرصهٔ فعالیت اجتماعی و سیاسی میگذاشتند، چهرهٔ کوی و برزن و کوچه و خیابان و میدانهای شهر هم تغییر میکرد و جلوهای نو به خود میگرفت. با اینان چهرهای از ایران را میدیدی که هرگز هیچ نسلی از بازماندگان مشروطه و دورهٔ مصدق و سن و سال دارهای آن موقع ایران، ندیده بودند. خاطرههای سیاسی و اجتماعی آنها اصلاً چنین تصاویری از شهرها و روستاها را قد نمیداد: نسلی جوان، شورمند، پرانگیزه، پرتکاپو، خلاق، صمیمی، منضبط، با شخصیت، شکیبا، مؤمن به آزادی و عاشق عدالت برای همهگان.
میلیشیا نسلی بود که در پیادهروها و میدانها و معابر عمومی شهرها، کتاب و نشریه میفروخت و از آزادی نگهبانی میکرد. همین نسل جوان در معابر و اماکن عمومی، مخاطبانی گاه ۱۵ـ۲۰نفره در مباحث فلسفی و تاریخی داشت. همین نسل جوان در سرتاسر ایران گاه مخاطبانی پرسابقه در مسائل تئوریک سیاسی و جامعهشناسی داشت که با آنها بر سر تضاد اصلی جامعهٔ ایران بحث و گفتگو و تبادلنظر داشت. خیلی عجیب بود که نسل جوان مملکتی درگیر تضادهای اصلی جامعهاش باشد و از منظر تئوریک هم از پس کنفرانس دادن و قانع کردن مخاطبان بربیاید.
خمینی جوانان را به کجا میبرد؟
این یک چهره از شهرها و روستاهای ایران از منظر کار میلیشیا بود. خمینی برای رویارویی با همین نسل که مجاهدین به سازماندهی و تربیت آنها همت کرده بودند، دستهها و گروههای لمپن و چماقدار و قمهکش خود را سازمان داد و وظیفه آنها را افتادن به جان نسل میلیشیا بود. این نیروهای غیررسمی سرکوب که با پشتیبانی سپاه پاسداران، کمیتهها، بسیج، حزب جمهوری اسلامی و قوه قضاییه خمینی، کارشان سرکوب، سوزاندن کتابها و نشریات منتقدین، چپه کردن میزهای کتاب، دستگیری و چماق و چاقو و دشنه زدن به پیکر میلیشیا بود. اما میلیشیا که نسلی مشتاق آزادی و عدالت و بسیار هم منضبط بود، هرگز با اینها دهانبهدهان نمیشد و مقابله بهمثل نمیکرد. از همین رو هم بود که میلیشیای مجاهد خلق خیلی زود در جامعهٔ سیاسی و اجتماعی آن روز ایران شناخته شد و گسترش پیدا کرد و مظهر مظلومیت توأم با متانت نسل آزادی گشت.
میلیشیا ـ یک تکاپو، یک فرهنگ
شاهدیم که چطور با درایت مجاهدین، انرژی و وقت نسل جوان، هم در کار تحصیل و چرخههای زندگی صرف میشد و هم در فعالیت سیاسی و اجتماعی برای ایرانی بهتر و شایستهتر. اینگونه بود که میلیشیا از یک نام، تبدیل به یک نسل و کمکم دارای یک فرهنگ گشت. این نسل و این فرهنگ بود که با پیشرفت تصاعدی و نفوذ و اثرگذاریاش، بدل به خاری در چشم ارتجاع انحصارطلب آخوندیسم و خمینیِ قدرتپرست شد.
پهنهای از فعالیتهای میلیشیا، کلاسهای هفتگیِ «تبیین جهان» مسعود رجوی در پاییز سال ۵۸ بود. این کلاسها بعدازظهر هر جمعه در دانشگاه صنعتی شریف تهران برگزار میشد. این آموزشهای فلسفی و ایدئولوژیک، مروج یک بالندگی و نظرگاههای عمیق و مترقی انسانشناسی و مسئولیت اجتماعی رو به جامعهٔ آینده ایران بود. صرف شنیدن مباحث این کلاس، ترویج ترقیخواهی و نفی عقبماندگی و افکار قرونوسطایی بود.
میلیشیا جزوههای این کلاسها را به همه جا میبرد و تبلیغ میکرد. اینجا هم یکی از هماوردیهای روزانهٔ میلیشیا با لمپن ـ پاسداران و چماقداران بود. میلیشیا در ادامهٔ فعالیتهایش بدل به قطبی روشنگر و مدافع سرسخت آزادی همراه با افشاگر صدای پای استبداد گشت.
ادامه دارد...