اوضاع و احوال این روزهای ایران چند ویژگی را با هم دارند؛ از یکطرف استاندارد زندگی دارد با شتاب سقوط میکند، از طرفی شاهد هوشیاری ملی نسبت به تعیین سرنوشت ایران در قبال اشغالگری آخوندی هستیم.
اوضاع و احوال این روزهای ایران چند ویژگی را با هم دارند؛ از یکطرف استاندارد زندگی دارد با شتاب سقوط میکند، از طرفی شاهد هوشیاری ملی نسبت به تعیین سرنوشت ایران در قبال اشغالگری آخوندی هستیم.
مسعود رجوی: تحقیر و سرکوب مضاعف زنان. این دیگه یک فاجعه ملیست. یک فاجعه تاریخیست. برگیست بسیار ننگین.
پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی-۳۰دی ۱۳۸۸
سلسله آموزش
برای نسل جوان در داخل کشور
عناوین تبیین جهان این قسمت بشرح زیر است:
- پیچیدگی، یا گذار مداوم از کهنه به نو
- بخش اول: تعریف و بررسی «پیچیدگی» در مراحل مختلف تکامل
اولین سرفصلی که آن نسل به یک پراتیک اجتماعی قدم گذاشت، انتخابات ریاستجمهوری سال ۵۸ بود. مسعود رجوی کاندید نسل جوان و بسیاری گروههای صنفی و اجتماعی و فرهنگی و ملیتها بود.
هیچ دورهیی از تاریخ ایران را سراغ نداریم که سیاست و زندگیِ روزمره اینقدر بههم آمیخته باشند. در این آمیختگی هم هرگز زمانهیی را سراغ نداریم که زندگی اینقدر از سیاست حاکم، آسیبهای جبرانناپذیر دیده باشد.
پیام برادر مجاهد مسعود رجوی خطاب به میلیشیای قهرمان مجاهد خلق
بهمناسبت سالروز تأسیس و سازماندهی میلیشیا
در چند ماه گذشته و بهطور خاص پس از شیوع کرونا در ایران، شاهد شتاب گرفتن بحران معیشت و اقتصاد هستیم. در همین چندماه وقتی رسانههای حکومتی را مرور میکنیم، با انتشار بیشترین حجم مطالب اقتصادی و معیشتی مواجهیم. از طرفی با افت شدید سطح و استاندارد زندگی در ایران روبهروییم.
در همین چند ماه اخیر شاهد انبوهی مقاله و کنفرانس و مصاحبه پیرامون چنین وضعیت اقتصادی و بحران معیشتی و راهکار اقتصادی آنها بودیم.
با وجود صورت مسألهٔ معیشت و اقتصاد در ایران و نیز با وجود ارائهٔ راهکارهای فنی و تخصصی از جانب کارشناسان رژیم، پس چرا هیچ بهبودی که حاصل نمیشود، برعکس، وضعیت اقتصاد و معیشت رو به وخامت و بحرانیتر شدن میرود؟
واقعیت مسلم اکنون این است که زندگی بیش از ۸۰درصد مردم ایران در لای چرخدندههای بحرانی اقتصادی و معیشتی پرس شده است. انتظار طبیعی این است که یک راهکار اقتصادی بتواند گرهگشا و نجاتبخش باشد. بهراستی اگر چنین است، پس چرا جمهوری اسلامی آخوندی از پس چنین گرهگشایی و نجاتبخشی برنمیآید؟ پس چرا در زمینهٔ بیکاری و گرانی و فقر و فاقه، بهقول معروف «سال به سال ــ دریغ از پارسال؟».
چنین صورت مسألههایی در دورههای مختلف ایران کم نبوده است؛ ولی هر راهحلی هم بهکار گرفته شد و حتی افاقهیی مرحلهیی هم داشت، ولی دیری نپایید و باز در به همان پاشنهٔ نخستین بازگشت و بحران اقتصاد و بازار کار و معیشت حل نشد.
علت بنیادی در بحرانهای اقتصادی ایران هیچ موقع مبنای صرفاً اقتصادی نداشته است و راهکار هم از درون اقتصاد، استخراج نشده و نمیشود. در ایران معاصر همواره تمامی بحرانهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و صنفی، آبشخور سیاسی داشتهاند. از این رو راه نجات و خروج از بحران هم در سیاست و حل مسألهٔ سیاسی در رأس حاکمیت و طبقهٔ حاکم بوده است.
کافیست به رسانههای ایرانیان در ۶ماه گذشته مراجعه کنیم تا ببینیم که چقدر مباحث کارشناسی پیرامون راهحل اقتصاد و معیشت در ایران صورت گرفته است. در همین سیاق هم انبوه مباحث کارشناسی توسط رسانههای حکومتی انجام شده است. با وجود چنین نظریههایی، باز به همان پرسش میرسیم که پس چرا «سال به سال ــ دریغ از پارسال؟».
واقعیت تاریخی و مسلم همواره این بوده است که تا وقتی در ایرانزمین مسألهٔ سیاسی بهمثابه آزادی و دموکراسی حل نشود، هیچ بحران کوچک و بزرگ دیگری اعم از اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی و صنفی حل نشده و نخواهد شد. در همین دورهٔ سلطهگری آخوندها موقعیتهایی مثل پس از مرگ خمینی و صدارت رفسنجانی و یا در دورهٔ اول ریاستجمهوری احمدینژاد بود که هم درآمد نفت رژیم در اوج بود و هم هنوز قیامهای ۸۸ تا ۹۸ رخ نداده بودند. با این حساب، رفسنجانی مسألهٔ سیاسی حاکمیت را با گروگانگیری خارجیها و ترور مخالفان در داخل و خارج ایران حل میکرد و احمدینژاد هم بنا بر اعتراف رسانههای حکومتی، از منفورترینها نزد مردم ایران بود.
بنابراین صورت مسألهٔ مبرم زندگی و معیشت و اقتصاد مردم همواره پشت صورت مسألهٔ مبرم سیاسی ایران مانده است. صورت مسألهٔ مبرم زندگی مردم هرگز از درون آن به راهحلی نرسیده و نمیرسد. تمام کارشناسان درون و بیرون نظام آخوندی هم جمع شوند و راهکار اقتصادی و صنفی را برای خرج از بحران معیشت و زندگی مردم ارائه کنند، هیچ آبی برای این رژیم گرم نخواهد شد و هیچ فرشتهٔ نجاتی بر خانه و سفرهٔ مردم نخواهد نشست.
اینها هرگز نمیتوانند و نمیخواهند که بر علت اصلی و ریشه و اساس جنبشها و قیامهای این یک دهه انگشت بگذارند؛ چرا که اعتراف به ریشه و علل اصلیِ این جنبش و قیامها، نفی اصل حاکمیت و دیکتاتوری ولایت فقیهی است.
ریشهٔ اصلی جنبشها و قیامهای ایران در دو عنصر یا اصل لازم و ملزوم به هم بوده است: نبودن آزادی ـ نبودن دمکراسی. نتیجه اینکه تمامی فسادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نظام آخوندی ناشی از سرکوب افسارگسیختهٔ آزادی و دمکراسی بوده است.
بحران سیاسی در ایران آخوندزده آنقدر عمیق و پیشینهدار است و اقتصاد و شاخههای دیگر حیات اجتماعی آنقدر به آن وابسته هستند که حتی پس از انتخابات آمریکا و آرزوی رژیم برای رفع بخشی از تحریمها، باز هم مسألهٔ مبرم زندگی مردم حل نخواهد شد. همانطور که در مثال دورههای رفسنجانی و احمدینژاد یادآور شدیم، بساط این رژیم و در مقابل آن سطح زندگی مردم را سالها قبل از تحریم هم دیدهایم.
اقتصاد چپاول شده و اختلاسزدهٔ تحت سلطهٔ الیگارشی سیاسی آخوندها هرگز از درون خود راهکاری برای نجات زندگی و معیشت مردم ایران ندارد. ایران به یک انقلاب سیاسی ــ اجتماعی نیازمند است که چندین قیام بزرگ طی این یک دهه، زمینهٔ تحقق ناگزیر آن را مهیا نمودهاند. راهحل جامع در پیش روی حیات انسانی و اجتماعی مردم ایران در دست یازیدن به چنین انقلاب سیاسی با شاخص سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه بهمثابه سرمنشأ بحران اقتصاد و معیشت است.
۲آذر هر سال یادآور نام نسلی و عنوان خاطرهآمیزی است که با خود نوعی زندگی، تکاپویی خستگیناپذیر، امیدی مداوم و عشقی شورانگیز برای ایران بهتر و زیباتر را تداعی میکند: «نسل میلیشیای مجاهد خلق» که در ۲آذر ۱۳۵۸ بهعنوان سنگ بنای ارتش خلق پایهریزی شد.
از پلههای تاریخ، کمی پایین برویم تا ببینیم انسانها چگونه پایههای تاریخ اجتماعی و سیاسی جامعهای را بنا مینهند و به سوی پلههای آیندهاش صعود میکنند. یکی از این مسیرها از آن «نسل میلیشیا» است که تاریخ تولدش در ایران به سال ۱۳۵۸ برمیگردد.
ایران از تب و تابهای قیام ۵۷ با تمام آرزوها و امیدهایش بیرون آمده بود. خمینی به اریکهٔ قدرتپرستانهاش رسیده بود و سوداهایی داشت که هنوز کسی نمیدانست «تا آن زمان که پرده برافتد، چهها کند». سال ۵۸ ویژه بود. جامعهای بود خلاصشده از یک دیکتاتوری وابسته؛ میهن و مردمی بودند که از مشروطیت به بعد، توانسته بودند چند صباحی هوای آزادی را تنفس کند. آزادی بیان و مطبوعات و تجمعات و اندیشه و قلم، شأن و مرتبت و جلوهای داشت. خمینی هم هنوز نمیتوانست سوداهایش را آنگونه که در سر داشت پیاده کند.
نسل میلیونی جوانان مشتاق آینده ایران
نسل جوانی با نیروی عظیم «توانستن» به وسعت ایران ـ که خود یک قاره است ـ بر کف ایرانزمین بود. همهٔ زمینهها مهیا بود تا یک رهبری صالح و لایق از این انرژی متکاثف و بالنده برای شکوفایی ایران استفاده کند و زخم دیرینهٔ اتحاد ارتجاع، استبداد و استعمار را بزداید و مرهم نهد و امیدی نو بگسترد.
خمینی اولین کاری که کرد، اصلیترین اهرم اعمال و حفظ دیکتاتوری خود را پایهریزی کرد و اسمش را گذاشت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»! بخشی را هم در دنبالهٔ همین ارگان، تحت عنوان بسیج ۲۰میلیونی به دور خودش جمع کرد.
جوانان ایران که برخاستهگان قیام ۵۷ بودند، از همان موقع و یا بعد از پیروزی قیام، پیرامون گروههای سیاسی مختلف گردآمدند و فعالیت مطلوب گروه خودشان را داشتند. داستان پیدایش «میلیشیای مجاهد خلق» هم از همینجا شروع میشود.
میلیشیا ـ پیک آگاهی و آزادی
میلیشیا را باید «حضور نیمهوقت»، «چریک نیمهوقت»، «رزمآور نیمهوقت» یا «فعال نیمهوقت» نامید.
اطلاعیه دربارهٔ میلیشیا در روز ۵ آذر ۵۸ در نشریه مجاهد منتشر شد. هدف میلشیا را «نگاهبانی از دستاوردهای انقلاب و ترویج آگاهی و آزادی» معرفی نمود. در ادامه هم توضیح و تشریحی بود از تاریخچهٔ آن در جنبشهای سیاسی و آزادیبخش در گوشه و کنار دنیا بهعلاوهٔ شیوههای فعالیت و تقسیم وقت برای کار همزمان در کلاس یا کارخانه یا مزرعه بههمراه فعالیت سیاسی، مدنی، اجتماعی و فرهنگی. بنیانگذار و سازماندهنده و تربیت و تعلیم نسل میلیشیا بر عهدهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
قبل از ادامهٔ باقی ماجراها ـ بهخصوص که از منظر امروز میبینیم و میخوانیمش ـ تا همینجا باید این نتیجه را یادآوری کنیم که رودی از مروارید بر دستان مام ایران از قیام ۵۷ بیرون آمد. این رود به کجا برده شد؟ نتیجهاش را باید در رهبری و مدیریت خمینی و سپس گروههای سیاسی دید.
میلیشیا ـ فعالیت همهجانبهٔ تجربی و تئوریک
میلیشیا کارش را از اواخر تابستان ۵۸ شروع کرد. تکاپوی او ترویج آگاهی و آزادی و دموکراسی و افشای ارتجاعی بود که خیال داشت سلطه سیاه خود را تثبیت کند. اینان دختران و پسرانی جوان بودند که یا دانشآموز دبیرستان بودند و یا جوانان غیردانشآموز. معمولاً صبح تا ظهر سر کلاس و کارشان بودند. بعدازظهر که پا به عرصهٔ فعالیت اجتماعی و سیاسی میگذاشتند، چهرهٔ کوی و برزن و کوچه و خیابان و میدانهای شهر هم تغییر میکرد و جلوهای نو به خود میگرفت. با اینان چهرهای از ایران را میدیدی که هرگز هیچ نسلی از بازماندگان مشروطه و دورهٔ مصدق و سن و سال دارهای آن موقع ایران، ندیده بودند. خاطرههای سیاسی و اجتماعی آنها اصلاً چنین تصاویری از شهرها و روستاها را قد نمیداد: نسلی جوان، شورمند، پرانگیزه، پرتکاپو، خلاق، صمیمی، منضبط، با شخصیت، شکیبا، مؤمن به آزادی و عاشق عدالت برای همهگان.
میلیشیا نسلی بود که در پیادهروها و میدانها و معابر عمومی شهرها، کتاب و نشریه میفروخت و از آزادی نگهبانی میکرد. همین نسل جوان در معابر و اماکن عمومی، مخاطبانی گاه ۱۵ـ۲۰نفره در مباحث فلسفی و تاریخی داشت. همین نسل جوان در سرتاسر ایران گاه مخاطبانی پرسابقه در مسائل تئوریک سیاسی و جامعهشناسی داشت که با آنها بر سر تضاد اصلی جامعهٔ ایران بحث و گفتگو و تبادلنظر داشت. خیلی عجیب بود که نسل جوان مملکتی درگیر تضادهای اصلی جامعهاش باشد و از منظر تئوریک هم از پس کنفرانس دادن و قانع کردن مخاطبان بربیاید.
خمینی جوانان را به کجا میبرد؟
این یک چهره از شهرها و روستاهای ایران از منظر کار میلیشیا بود. خمینی برای رویارویی با همین نسل که مجاهدین به سازماندهی و تربیت آنها همت کرده بودند، دستهها و گروههای لمپن و چماقدار و قمهکش خود را سازمان داد و وظیفه آنها را افتادن به جان نسل میلیشیا بود. این نیروهای غیررسمی سرکوب که با پشتیبانی سپاه پاسداران، کمیتهها، بسیج، حزب جمهوری اسلامی و قوه قضاییه خمینی، کارشان سرکوب، سوزاندن کتابها و نشریات منتقدین، چپه کردن میزهای کتاب، دستگیری و چماق و چاقو و دشنه زدن به پیکر میلیشیا بود. اما میلیشیا که نسلی مشتاق آزادی و عدالت و بسیار هم منضبط بود، هرگز با اینها دهانبهدهان نمیشد و مقابله بهمثل نمیکرد. از همین رو هم بود که میلیشیای مجاهد خلق خیلی زود در جامعهٔ سیاسی و اجتماعی آن روز ایران شناخته شد و گسترش پیدا کرد و مظهر مظلومیت توأم با متانت نسل آزادی گشت.
میلیشیا ـ یک تکاپو، یک فرهنگ
شاهدیم که چطور با درایت مجاهدین، انرژی و وقت نسل جوان، هم در کار تحصیل و چرخههای زندگی صرف میشد و هم در فعالیت سیاسی و اجتماعی برای ایرانی بهتر و شایستهتر. اینگونه بود که میلیشیا از یک نام، تبدیل به یک نسل و کمکم دارای یک فرهنگ گشت. این نسل و این فرهنگ بود که با پیشرفت تصاعدی و نفوذ و اثرگذاریاش، بدل به خاری در چشم ارتجاع انحصارطلب آخوندیسم و خمینیِ قدرتپرست شد.
پهنهای از فعالیتهای میلیشیا، کلاسهای هفتگیِ «تبیین جهان» مسعود رجوی در پاییز سال ۵۸ بود. این کلاسها بعدازظهر هر جمعه در دانشگاه صنعتی شریف تهران برگزار میشد. این آموزشهای فلسفی و ایدئولوژیک، مروج یک بالندگی و نظرگاههای عمیق و مترقی انسانشناسی و مسئولیت اجتماعی رو به جامعهٔ آینده ایران بود. صرف شنیدن مباحث این کلاس، ترویج ترقیخواهی و نفی عقبماندگی و افکار قرونوسطایی بود.
میلیشیا جزوههای این کلاسها را به همه جا میبرد و تبلیغ میکرد. اینجا هم یکی از هماوردیهای روزانهٔ میلیشیا با لمپن ـ پاسداران و چماقداران بود. میلیشیا در ادامهٔ فعالیتهایش بدل به قطبی روشنگر و مدافع سرسخت آزادی همراه با افشاگر صدای پای استبداد گشت.
ادامه دارد...
کنفرانس گوادلوپ
١٥ دی: به پیشنهاد ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه، سران چهار کشور آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه در جزیر ة گوادلوپ گرد آمدند تا دربار ة بحران ایران گفتگو کنند . پیش از برگزاری کنفرانس، خمینی، ابراهیم یزدی، را به آمریکا فرستاد تا ذهن رهبران آن جا را نسبت به حکومت آینده روشن سازد .
در فرانسه هم یک هفته قبل از کنفرانس، صادق قطب زاده، تحلیلی دربار ة سیاستها و نوع حکومت خمینی در اختیار وزارت خارجه گذاشت . خمینی قبل از کنفرانس، مطمئن شد که ژیسکاردستن به کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران وارد مذاکره شود.
نتیجة کنفرانس، رضایت دادن کارتر به خروج شاه از ایران بود . پس از کنفرانس، سیاست آمریکا در دولت کارتر هرگونه امیدی را برای حفظ قدرت کامل شاه از دست داده است و در عوض بر حمایت خود از یک دولت غیرنظامی تأکید می کند
مذاکرات بین بازرگان و بهشتی و بختیار و قره باغی از یک سو و بین بهشتی، بازرگان با سولیوان و هایزر از سوی دیگر جریان داشت. سولیوان پس از توافقهایی که در تهران صورت گرفته بود، به کارتر پیشنهاد کرد که برای مذاکره با خمینی یک مقام ارشد به پاریس بفرستد. و کارتر از طریق نمایندگان ژیسکاردستن برای خمینی پیام فرستاد که آمریکا پذیرفته است که شاه کنار برود .
آلترناتیو و برنامة خمینی برای ایران
س: حضرت آیت الله، ممکن است خطوط اصلی حکومت اسلامی را در زمینه های اقتصادی اجتماعی و سیاسی بفرمایید؟
ج: اینها اموری نیست که بتوانم آن را برای شما تشریح کنم . اسلام هم آزادی خواهد داد و هم به اقتصاد توجه خواهد کرد.
س: منظورم این است که در حکومت اسلامی ملی شدن صنایع قطعی خواهد بود؟
ج: آن هم باید مورد مطالعه قرار گیرد… .
س: نقش زنان در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟
ج: الان وقت این حرفها نیست.
س: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید، این نشاندهندة این است که نهضت ما نهضتی مترقی است… .
ج: بنده شما را نپذیرفتم . شما آمدید این جا و من نمی دانستم شما می خواهید بیایید این جا که پذیرفتم …
س: فکر مالکیت در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟
ج: اینها بعدها روشن خواهد شد.
س: بعضی ها میگویند که ما از زیر چکمة استبداد به زیر نعلین استبداد میرویم.
ج: آنها عمال شاه هستند… دیکتاتوری در اسلام اصلاً وجود ندارد.
این نخستین مصاحبه خمینی با خبرنگاران کیهان و اطلاعات بود که در ٣بهمن ٥٧ در کیهان به چاپ رسید…
در شمارههای قبل به پروسه ۵ساله بحث خودمختاری از سال ۵۷ تا ۶۲ اشاره کردیم و در قسمت پایانی این سلسله مقاله به متون و مواد مشخص در طرح شورای ملی مقاومت خواهیم پرداخت.
در ۳شماره قبل ضمن مروری بر طرحها و بیانیهها و مواضع مجاهدین در مورد رفع ستم مضاعف و حق خودمختاری برای کردستان در چارچوب تمامیت ارضی ایران، دیدیم که خمینی و پاسدارانش، جنگافروزان اصلی در صحنهٔ کردستان بودند.
قیام آبان ۹۸ از شامگاه ۲۴آبان ۹۸ شروع شد و هنوز هم شعلهور است. همان آبانی که شعلههایش بهیکباره بیش از ۲۰۰شهر را در ۲۹استان کشور فراگرفت و به فریاد خاموشیناپذیر مردم ایران علیه استبداد مذهبی تبدیل شد.
«ما ۳۶۵روز است که هر روز آبانیم».
این عبارت در شبکههای اجتماعی بسیار گردیده و با خوانندگانش پیوندها یافته و پیامی را چون رازی عاشقانه بین ایران و ایرانیان ساطع و ترویج نموده است.
در سه روز گذشته که روزهای گرامیداشت نخستین سالگرد قیام آبان ۹۸ بود، شاهد بیشترین حضور ایرانیان برای برگزاری این گرامیداشت بودیم.
در شمارههای پیشین به اعتراضات سراسری و رخدادهای قیام پس از اعلام سه برابر شدن قیمت بنزین پرداخته شد. اعتراضاتی که ظرف ۴۸ساعت در بیش از ۲۰۰شهر گسترش یافت.
پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی-۳۰دی ۱۳۸۸
سلسله آموزش
برای نسل جوان در داخل کشور
در ۲شماره گذشته به درگیریهای کردستان پس از انقلاب ضدسلطنتی اشاره کردیم و دیدیم که چگونه خمینی با فتوا و حکم خودش و سخنرانیهای هیستریک بر طبل جنگ و سرکوب در کردستان میکوبید و در نقطه مقابل چگونه مجاهدین به دفاع از حقوق ملیتها و بهویژه حقوق مردم کردستان میپرداختند و با ارائهٔ طرح های مشخص، سیاست سرکوب خمینی را به چالش میکشیدند.
فصل پنجم
نقش برجستهٔ مطبوعات و رادی و تلویزیون
١٣آبان ٥٧: مردم ایران روی صفحه تلویزیونها یورش وحشیانه مأموران حکومت نظامی به تظاهرات دانشگاه تهران را مشاهده کردند. این صحنه تکاندهنده که طی آن تعدادی ازدانشجویان بهشهادت رسیدند، خشم عمومی را برانگیخت.
در شماره اول «قیام آتشین آبان۹۸» دیدیم که قیام شکوهمند آبان۹۸ در حالی شکل گرفت که مردمی که بر اثر شدت فقر و گرانی، کاسهٔ صبرشان لبریز شده و دنبال فرصت و جرقهیی برای شورش علیه غارتگران بودند،
مجاهد پاکباز اشرفی خلیل حاجحسینی پس از ۴دهه مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه و پس از نبردی طولانی با بیماری، روز سهشنبه ۲۰آبان در آلبانی درگذشت و به یاران صدیق و شهیدش پیوست.
«زمان» یکی از قدرتمندترین نیروها یا عوامل برای بازگشودن چشمها به روی واقعیتها است. معروف است که در دربارهٔ تغییرات یا تحولاتی که هنوز به نتیجهیی نرسیدهاند، میگویند حالا بگذار زمان بگذرد تا ببینیم چه میشود. عامل طول کشیدن «زمان» در سیاست اما گاه بهای سنگینی دارد.
۲۱آبان یادآور فقدان رهبر تاریخی مردم فلسطین است.
یاسر عرفات، برای نزدیک به چهار دهه رهبری جنبش فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین را برعهده داشت، او رئیس دولت فلسطین از هنگام تشکیل در ۱۹۹۶، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین از سال ۱۹۶۹ و رئیس و بنیانگذار جنبش فتح از سال ۱۹۵۶ تا هنگام درگذشت بود.
مانور امینی
در این گیرودار، سر و کله دکتر علی امینی بر ای ارائهٔ یک آلترناتیو پیدا شد. در ظاهر او بهترین کسی بود که میتوانست نیروهای اصلاحطلب را دور خودش جمع کند و درست در نقطه تلاقی خواستهای لیبرالهای خارجی و رفرمیستهای داخلی قرار گیرد.
مقدمه
یک سال از قیام آتشین و برقآسای مردم ایران در آبان۹۸ گذشت.
قیامی که خلق ستمدیده و محروم در اعتراض به رژیم فاسد و غارتگر آخوندی، در بیش از ۲۰۰شهر و ۸۰۰نقطه از میهن در بند، حاکمیت پلید آخوندهای جنایتکار را به چالش سرنگونی کشاند.
جدایی دین و دولت نوعی نگرش سیاسی است که بر مبنای آن دین و حکومت باید از یکدیگر جدا بوده و در امور مربوط به هم دخالت نکنند. این مفهوم بیشتر در مقابل تئوکراسی یا حاکمیت دینی قرار میگیرد.
مریم رجوی : دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران در جنگ با جامعه ایران و جامعه جهانی. شخصیتهای محترم، دوستان گرامی!