مدعیان سلطنت با پشتیبانی ارتش سایبری رژیم همواره سعی دارند فضای مجازی را آلوده کرده و جایی برای استدلال و بحث منطقی باقی نگذارند.
در گفتهها و نوشتههای آنان از تحلیل و بررسی علمی حوادث مهم سدهٔ چهارده شمسی از جمله شیوه به قدرت رسیدن رضاخان، عزل وی و جانشینی پسرش، کودتا علیه مصدق، علل شکلگیری جنبش مسلحانه دههٔ پنجاه و همچنین زمینهها و مقدمات انقلاب ضدسلطنتی سال۵۷ خبری نیست.آنها همچنین کاری به کار روند تکامل اجتماعی و حرکت جامعه ندارند و برای حقنه کردن سلطنت به تاریخ معاصر ایران یا به برخی کشورهای اروپایی اشاره میکنند و یا مثل شعبان بیمخ استدلال میکنند که مورچهها و زنبورها شاه دارند، چرا ما نداشته باشیم؟!
روند تکامل اجتماعی
قاعدهٔ تکامل که اساسیترین اصل حاکم بر جهان است، کل هستی را در حرکتی پیچیدهشونده، شتابدار، جهتدار و منطبقشونده تعریف میکند. در این چارچوب و در زیرمجموعهای از جهان، حرکت جامعه و تاریخ نیز رو به آزادی و رهایی دارد. رهایی از بندهای استبداد و دیکتاتوری و حاکمیت فرد بر جمع.
طبق آخرین فرضیههای جامعهشناسان، از حدود ۱۰هزار سال قبل تکامل اجتماعی با زندگیاشتراکی آغاز شد. از حدود ۴ تا ۶هزار سال پیش مالکیت خصوصی و بردهداری رایج شد. حوالی ۱۵۰۰سال قبل دوران فئودالی آغاز شد و مرحله سرمایهداری همزمان با رنسانس و فقط ۳۰۰سال است که پدید آمده است. حرکت تاریخ اگر چه بهطور کلی رو به قله یگانگی و تعالی و محو تبعیض و طبقات دارد با این حال به شکل مارپیچ است و همچون حرکت در رشتهکوهها با فراز و نشیب همراه است. ظهور پیامبران و انقلابیون را میتوان به قلههایی از این رشتهکوه تشبیه کرد که از درههای عمیقی همچون نرون و چنگیز و هیتلر و رضاشاه و خمینی عبور کرده است.
تفاوت نظام سلطنتی در ایران با اروپا
یکی از شبهههایی که سلطنتخواهان در آن میدمند، این است که میگویند وقتی در برخی کشورهای اروپایی نظام سلطنتی برقرار است چرا بازگشت آن به ایران ممکن نباشد؟ این شبیهسازی عوامانه و قیاس معالفارق ناشی از کوتاهی بینش سیاسی اجتماعی و ندیدن تفاوتهای تاریخی و جغرافیایی کشورها ناشی میشود چرا که:
۱- سلطنت و نظام پادشاهی بهطور عام به دوره «ارباب رعیتی» یا همان فئودالیسم تعلق دارد و در سرمایهداری اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم، نظامهای سلطنتی یکی پس از دیگری یا فرو پاشیدند و یا همچون سوئد و هلند و دانمارک، شماتیزه و مترسکی شدند. سلطنت در انگلیس اختیارات اجرایی و حتی حق موضعگیری سیاسی ندارد. ملکهٔ انگلستان طبق قانون اجازه ورود به مجلس را نداشت و پس از مرگ وی بسیاری خواهان برچیده شدن پادشاهی تشریفاتی و کاهش مخارج سنگین آن شدند.
۲- سلطنت در ایران نه با یک کودتا یا شبیخون ناگهانی که با یک انقلاب میلیونی به زبالهدان تاریخ رفته است. تودههای عظیم مردم ایران در سال۵۷ به خیابانها ریختند و سلطنت پهلوی را سرنگون کردهاند. شاه قبل از فرار علناً گفت که صدای انقلاب مردم را شنیده است. در آلمان و روسیه هم که نظام سلطنتی با انقلاب مردم جارو شد، هرگز بازنگشت.
۳- نظامهای پادشاهی کنونی در کشورهای اروپایی مثل اسپانیا و انگلیس و بلژیک و... از تعارضهای داخلی برکنار بوده و هرگز علیه مردم خود خونریزی و جنایت نکردهاند در حالیکه سلطنت در ایران و مشخصاً سلطنت پهلوی جنایت کرده و آدم کشته است. پیشتازان و انقلابیون را شکنجه کرده و روی اجاق نشانده و در تپهها به گلوله بسته است. بنابراین در صورت برگشت سلطنت به ایران ابتدا باید روی میز محاکمه نشسته و مجازات شود. در تاریخ فرانسه نیز اینگونه پادشاهان همچون لویی شانزدهم به گیوتین بازگشتند و نه به سلطنت!
۴- برخلاف نظام پادشاهی اروپایی که با هر بدی یا خوبی از دل آن جوامع جوشیده بود، در تاریخ معاصر ایران و مشخصاً بعد از مرگ فتحعلی شاه، سلطنت در ایران بهوسیله کشورهای استعماری تعیین و هدایت میشد. آیرون ساید، ژنرال انگلیسی طراح اصلی کودتا در سال۱۲۹۹ بود که شخصاً رضاخان را برای اجرای کودتا انتخاب کرد. محمدرضا شاه نیز پس از کودتای ۲۸مرداد توسط آمریکا و انگلیس به ایران برگشت و مهره آنها بود و با فرمان آنها هم از ایران خارج شد. اکنون هم نیمپهلوی نماد وابستگی و التماس و دخیل بستن به قدرتهای خارجی است.
انقراض نظام سلطنتی در ایران
روند تکامل اجتماعی با گامهای استوار در نفی سلطنت و نظام دیکتاتوری پادشاهی در حرکت است. این حرکت بر اساس قوانین حاکم بر جهان - خارج از تمایل و خوشایند یا اکراه ما - ادامه داشته و خواهد داشت. تاریخ مصرف اینگونه رژیمهای استبدادی به پایان رسیده و در بسیاری از کشورهای منطقه نیز از جمله عراق و افغانستان و سوریه و ترکیه و روسیه و... برچیده شده است. انکار تکامل اجتماعی، انکار پیشرفت بشری و فراخوان به انحطاط و قهقرا و توهین به شعور و آگاهی بشریت است. نظامهای سیاسی همراه با سایر پهنههای روبنایی جامعه همچون فرهنگ و اخلاق و علم و هنر در حال تکامل و ترقی بوده و با انقلابهای اجتماعی رو به سوی آزادی و دموکراسی و عدالت و برابری انسانها دارد. «جامعههای بزرگ انسانی در جریان تاریخ خود بهوسیله انقلابهای اجتماعی همواره سازگاری بیشتری یافتهاند و کارکردهای خود را که همانا ایمن کردن زندگی و خرسند ساختن خواستهای انسانی است با دقت و سهولت بیشتری برعهده گرفتهاند» (آریان پور. زمینه جامعهشناسی ـ ص ۴۷۴)
آری، روزگاری بود که انسان با اسب و شتر مسافرت میکرد ولی اکنون با سفینه به کره ماه میرود، بنابراین قرار نیست ما همچنان در روزگار چرخ چاه و گاری و درشکه و دربار و تاج و عمامه در جا بزنیم و ایرانزمین همچون جزیرهای خارج از تمدن جهانی بین دو نظام شیخی و شاهی دست به دست شود. سلطنت در سال۱۳۵۷ در ایران منقرض شد؛ حاکمیت ولایت فقیه نیز بهزودی به تاریخ گذشته و حیطه مطالعاتی «فسیلشناسان» خواهد پیوست. شیرمردان و دلیرزنان ایرانی با قیام فراگیر و توفنده خود برای تحقق جمهوری دموکراتیک مردم ایران کمر همت بستهاند. ایران آباد و آزاد فردا مهد دموکراسی و حاکمیت جمهور مردم و بهترین نمونه و عالیترین محصول تکامل اجتماعی خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر