مسمومیت سریالی، عمدی و سازمانیافتهٔ دختران دانشآموز، روان جامعه و بهخصوص خانوادهٔ قربانیان را میآزارد. اگر تا مدتی رسانههای حکومتی میتوانستند خبر آن را چندان بازتاب ندهند اما دیگر قابل کتمان و رفع و رجوع نیست.
آنها اکنون از «عمدی بودن» و «سازمانیافتگی» این پدیدهٔ منحوس مینویسند. پیشتر مقامها و رسانههای وابسته به دولت برای ایز گم کردن این جنایت مدعی شده بودند که علت مسمومیت ناشی از «نشت گاز مونوکسید کربن»، «نقص سیستم گرمایشی»، «استفاده از اسپری حشرهکش»! است. «بیماری زمینهای»، «استرس و اضطراب دانشآموزان» نیز از علتهای مسمومیت عنوان شده بود. مدیر کل آموزش و پرورش استان قزوین حتی گفته بود که دانشآموزان برای حاضرنشدن در مدرسه و محل امتحان وانمود کردهاند که مسموم شدهاند!آنها برای گسستن ارتباط بین حلقههای این جنایت زنجیرهیی پیدرپی اعلام میکردند که مسمومیتها ربطی به هم ندارند.
بهتازگی یونس پناهی، معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت در یک نشست خبری در مشهد به یک موضوع مهم اعتراف کرده است:
«پس از مسمومیت چندین باره دانشآموزان در مدارس قم، مشخص شد افرادی دوست داشتند که تمامی مدارس، بهخصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند» (همشهری آنلاین. ۷اسفند).
این افراد چه کسانی هستند؟! پاسخ به این سؤال و ورود به این حیطه ممنوع است.
از همه خوشمزهتر موضعگیری علیرضا منادی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ارتجاع است.
«ممکن است کسانی که در جبهه اغتشاشات به اهداف خود نرسیدند، بهدنبال ضربه زدن به آموزش دانشآموزان بهخصوص دختران ما باشند» (خبرگزاری دانشجو. ۸اسفند ۱۴۰۱).
این یکی با اقتدا به امام رذالتپیشگان پیشاپیش خواسته است تقصیر را طبق معمول به گردن قیامآفرینان بیندازد. اظهارات او از سرنخهای مهم کشف پشتپردهٔ این جنایت سریالی و عمدی است.
نگاهی به پدیدههای مشابه و پیشین
طبق شناختی که طی ۴دهه از نظام ولایت فقیه و طینت ضدبشری آن داریم، در پدیدههایی مانند «چماقداری» علیه نیروهای مترقی (۱) «قتلهای زنجیرهیی» و «اسید پاشی» نیز شاهد چنین اظهارات و واکنشهایی از سوی سردمداران حکومت بودهایم. آنها ابتدا آن را به عوامل مجهول و موهوم نسبت دادهاند و بعد مشخص شده که بهصورت سازمانیافته از بالا هدایت میشده است.
بهطور مشخص در مورد اسیدپاشی حیدر مصلحی، وزیر وقت اطلاعات گفته بود: «عدهیی از اسیدپاشی اصفهان، فضای سنگین رسانهیی را راهاندازی کردند که بهطور دقیق طراحی شده بود و پشتصحنه آن هم سرویسهای جاسوسی هستند». بعدها مشخص شد که اسیدپاشان در اصفهان از باندهای سازمانیافته در درون حکومت هستند و از امامجمعه خط میگیرند.
یادآوری این حرف آخوند یوسف طباطبایینژاد، امام جمعهٔ اصفهان خطاب به اوباش حکومتی:
«مسألهٔ حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی، باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد» (دنیای اقتصاد. ۱۰آذر ۱۳۹۰).
جنایت عمدی و قابل تعقیب
نیاز نیست جای دور برویم. کافی است نگاهی به قوانین قرونوسطایی این رژیم در مورد زنان و دختران بیفکنیم، کل ماجرا دستگیرمان خواهد شد. طرز تفکر زنستیزانهٔ بنیادگرایان حاکم بر ایران، خاستگاه این جنایت عمدی و قابل تعقیب است.
حکومتی که مدعی است با دوربینهای نصب شده در چهارراهها و دیگر نقاط و نیز استفاده از ریزپرنده و جاسوس میتواند قیامآفرینان را بهرغم داشتن کلاه و نقاب شناسایی کند، چگونه است که از شناسایی و دستگیری عاملان یک جنایت زنجیرهیی عاجز است! جز اینکه خود آن را سازماندهی میکند و پیش میبرد.
مسموم کردن دختران دانشآموزان حلقهای از زنجیرهٔ نقض فاحش حقوق زنان در این نظام اهریمنی است.
حکومت از ورود فعال دختران دانشآموز به قیام سراسری زخمخورده است و میخواهد با این شگردهای ضدبشری آنها را به انفعال وادارد و برای بستن مدارس دخترانه زمینهسازی نماید. گزینهٔ مطلوب این حکومت خانهنشین کردن دختران، به انقیاد درآوردن آنان در قوانین قرونوسطایی و در یککلام اعمال مناسبات بردهداری بر آنان است.
اما بهطور قطع باید گفت این سیاست ننگین از هماکنون شکستخورده است. جنایتهای عمدی و سازمانیافته علیه دختران شورشی و شجاع ایرانی، جز اینکه آنها را در ابعاد گسترده به مقاومت و قیام سراسری پیوند بزند، درآمد دیگری برای خامنهای و همریشان او نخواهد داشت.
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــ
(۱) وقتی میگوییم منشاء چنین پدیدههایی خود رژیم است، کلیگویی و غلو نکردهایم. یادآوری میشود که در طول دو نیم سال فعالیت سیاسی سازمان مجاهدین در اوایل پیروزی انقلاب ضدسلطنتی (از ۲۲بهمن۱۳۵۷ تا ۳۰خرداد ۱۳۶۰)، ۷۰تن از اعضا و هواداران آن از سوی چماقداران بهشهادت رسیدند. در حالی که عوامل چماقداری از سوی مجاهدین افشا شده بودند، خمینی مجاهدین را مقصر شناخت و در ۴تیر ۱۳۵۹ آنان را بدتر از کفار نامید:
«ممکن است من هی بگویم اسلام و هی بگویم فدایی اسلام و فدایی خلق و هی بگویم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، این حرفها را بزنم، لکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه میکنید، که از اول من مخالفت کردم... دشمن ما نه در آمریکا، نه در شوروی و نه در کردستان است، بلکه در همینجا در مقابل چشمهای ما، در همین تهران است... منافقها بدتر از کفارند، ما سوره منافقین داریم سورهٔ کفار نداریم».
بعد از این سخنرانی حملهٔ چماقداران به دفاتر و میتینگهای مجاهدین تشدید شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر