این روزها در فضای مجازی به یک کلیدواژهٔ عجیب و غریب برمیخوریم که تا پیش از این در فرهنگ سیاسی ایران وجود نداشته است: «فتنهٔ ۵۷»! (۱)
این کلیدواژه که از سوی مدعیان سلطنت مدفون مورد استفاده قرار میگیرد یک ترکیب اضافی است با دو کلمهٔ «فتنه» و «۵۷» که اشاره به «انقلاب ۵۷» دارد. کاربرد آن، ذهن مخاطب را به سمت اصطلاحات و کلیدواژههایی میبرد که در فرهنگ سیاسی آخوندی ابداع و از طریق رسانههای حکومتی به جامعه تزریق شده است؛ مانند: «فتنهٔ ۸۸»
این که مدعیان سلطنت مطلقهٔ شاه و مدافعان سلطنت مطلقهٔ فقیه چگونه در یک کلیدواژه با هم به توافق رسیدهاند، جای تأمل دارد اما بهنظر میرسد دم و دنبالچههای شاه، این معنا را از شیخ به عاریت ستانده باشند تا با همکاری هم به دشمن اصلی خود یعنی پیشتازان و آفرینندگان انقلاب ضدسلطنتی بتازند. البته آنها به این نیز اکتفا نکرده و شیطانسازی از انقلاب ضدسلطنتی و ضرورت اجتنابناپذیر آن را در دوران پهلوی دوم در دستور کار قرار دادهاند.
نوستالوژی دوران پهلوی
مدعیان سلطنت مدفون بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی، پستهای نوستالوژیک از دوران پهلوی منتشر میکنند تا از انزجار مردم نسبت به جنایتهای خمینی و خامنهای بهرهبرداری نمایند.
آنها با حملهٔ هیستریک به انقلاب ۵۷ و زیر سؤال بردن ضرورت و حقانیت آن بهدنبال ایجاد سرخوردگی و دلزدگی از انقلاب و تغییر هستند. هدف این است که فلسفهٔ انقلاب شیطانسازی شود. این معنا جا بیفتد که گویا با هر انقلاب وضع مردم بدتر از سابق خواهد شد.
آنها چنین القا میکنند که اگر انقلاب ۵۷ صورت نمیگرفت، الآن ایران به یمن مدرنیسم وارداتی پهلوی، بهشت رویاها بود!
از آنجا که بازگشت سلطنت به ایران امکانپذیر نیست، این شیطانسازی در خدمت بقای وضع موجود است و به استمرار سلطنت دینی سوخت میرساند. بههمین دلیل ارتش سایبری خامنهای این قبیل پستها را بهوفور در شبکههای اجتماعی پشتیبانی، رله یا باز تولید میکند.
تعریف انقلاب
صرفنظر از اینکه چنین توهماتی جز در عالم رویا متصور نیست و تاریخ به عقب بازنمیگردد اما شارلاتانیسم پنهان در این ادعا آن است که گویی انقلاب در یک جامعه بنا به خواست و تمایل عدهیی از افراد یک جامعه رخ میدهد و امری فرمایشی و فرمودنی است.
مسعود رجوی در تعریف انقلاب مینویسد:
«انقلاب بهطور خیلی خلاصه دگرگونی جهشوار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقه حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط تودههای مردم تعریف میشود. حکومت کننده دیگر نمیتواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت درهمشکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختیهای جامعه به آنجا رسیده است که دیگر تحمل پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان میآیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد میشود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار میگیرند». (استراتژی قیام و سرنگونی، سلسله آموزش برای نسل جوان. قسمت ششم)
انقلاب ضدسلطنتی، محصول انسداد سیاسی، اختناق تک حزبی آریامهری و فضای سرکوب بود. شاه در ایجاد و گسترش ساواک و پلیس امنیتی، پدرجد خمینی و خامنهای محسوب میشود. در اتوپیاسازی از دوران پهلوی و دامنزدن به نوستالوژی آن، هرگز این نقاط تاریک اگراندیسمان نمیشود.
انقلاب ۵۷ در ادامهٔ قیامهای آزادیخواهانهٔ ایران از مشروطه به بعد در تقدیر بود. سلسلهجنبان آن سازمانهای پیشتاز و مترقی ایران مانند مجاهدین و فداییها بودند. خمینی با تشخیص سمت باد، رهبری این انقلاب را به سرقت برد و اساس سلطنت را حفظ کرد. اگر نیک بنگریم خمینی ولیعهد پهلوی بود؛ زیرا با اقدامات خود زمینهٔ روی کارآمدن و لانسهشدن خمینی را فراهم کرد.
همگراییهای استبداد شاهی و شیخی
«فتنه» نامیدن انقلاب ۵۷مهر تأیید زدن بر همان چیزی است که فاشیسم دینی میخواهد و تبلیغ میکند. به یک نمونه اشاره میکنیم:
آخوند محمدرضا واحدی با کتمان مطالبات قاطبهٔ مردم ایران برای آزادی و برابری، در منتهای وقاحت گفت:
«حرکت آن نسل در سال۵۷، برای دین و برای احیای دین بود. یعنی آن نسل قیام نکردند که بگویند ما رفاه میخواهیم، تکنولوژی میخواهیم و ارتباط با خارج میخواهیم. اتفاقاً آنها گفتند چون دین ما بر اثر رفاهیات و ارتباطات شما با خارج در خطر است، برای دینمان قیام میکنیم» (همشهری آنلاین. ۸مهر ۱۴۰۱).
ملاحظه میکنید این آخوند نیز مدعی است که در دوران پهلوی رفاه و تکنولوژی وجود داشته ولی مردم برای دین قیام کردند. شاه و شیخ بهخوبی میدانند چگونه یکدیگر را پشتیبانی کنند. شیخ میگوید انقلاب ۵۷ برای دین [بخوانید آخوند و ولیفقیه] بود. خانوادهٔ شاه نیز میگویند انقلاب برای بهقدرت رساندن آخوندها بود. آیا این همگرایی تصادفی است؟!
سلطنتطلبان با توهین به شعور نسل ۵۷ و قاطبهٔ ایرانیانی که آن انقلاب بزرگ را رقم زدند، درصدد تطهیر شاه و پدرش هستند. این بهمعنای نادیدهانگاری و زدودن حافظهٔ تاریخی است. البته حافظهٔ تاریخی زدوده نمیشود؛ آنچه زدوده میشود. اساس سلطنت چه در نوع شاهی و چه در نوع شیخی است.
انقلاب ۵۷ برای همیشه سلطنت را از تاریخ ایران برانداخت. این انقلاب بهصورتی تکاملیافته و نوین، اینک در حال براندازی سلطنت دینی است. هیچ چیز نمیتواند این انقلاب دموکراتیک را متوقف کند. بیداری ایرانیان نسبت به ۵۷سال سلطنت پهلوی اول و دوم و ۴۴سال سلطنت خمینی و خامنهای هرگز اجازه نخواهد داد که شاه و شیخ، اساس سلطنت را به هم پاس بدهند و این خلق بزرگ را از دستیابی به یک جمهوری دموکراتیک مانع شوند.
بگذار بازماندگان شاه، همگرا و همفرهنگ با شیخ وامانده، انقلاب برای آزادی، دموکراسی و حاکمیت مردم را «فتنه» بخوانند اما تاریخ داوری خود را خواهد کرد.
انقلاب ۵۷ با همان طراوت و تازگی ادامه دارد و بیگمان شیخ شداد را همراه با ویروسهای سلطنت به کام خواهد کشید.
پانوشت:
(۱) سال گذشته فرح پهلوی، انقلاب ۵۷ را «فتنهٔ ۲۲بهمن» نامید، امسال بچهٔ شاه، آن را «بهمن شوم»! لقب داد و در یک موضع پارادوکسیکال خواهان گرامیداشت این روز شد:
«انقلابی که قریب به پنج ماه قبل با اسم رمز مهسا، و برای زن ـ زندگی ـ آزادی آغاز شد، برای پایان دادن به چهلو چهار سال ستم و فلاکتی است که بهمن شوم و فاجعهبار ۵۷، برای ایران به بار آورده است...
از همه شما هممیهنانم دعوت میکنم که با همبستگی و اتحادی بیش از پیش، روز ۲۲بهمن (۱۱ فوریه) امسال را به باشکوهترین روز در تقویم انقلاب ملی ایران تبدیل کنید».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر