خامنهای و دستگاه سرکوب او برای بهمحاق بردن قیام و خلاصی از سرنگونی، تمام تلاشهایشان را در «دههٔ زجر» متمرکز کردند. این تلاشها در دو محور موازی پیش رفت:
۱ـ باز کردن میدان آلترناتیوسازی از بچهشاه با پروژهٔ وکالتدهی به او و باد کردنش به کمک قدرت الیگارشی رسانهیی.
۲ـ مانور فریبکارانهٔ عفو زندانیان.
۳ـ بسیج نانخورهای حکومتی و کاربرد انواع ترفندها برای جمعیتسازی در راهپیمایی فرمایشی و نمایشی ۲۲بهمن.
هدف این بود که نشان دهند:
۱ـ در ایران خبری از قیام و سرنگونی نیست و قاطبهٔ مردم هوادار همین حکومت هستند.
۲ـ این رژیم هیچ آلترناتیو جدی ندارد. اگر هم آلترناتیوی در کار باشد از دورهمی و ائتلاف چند سلبریتی با بچهٔ شاه فراتر نمیرود. اینها هم که چندان دندانگیر و جدی نیستند. در آن سوی آب اختلاف، شقه و هرج و مرج حاکم است و اگر همینها روزی بر سر کار بیایند، ایران را به سوریه و عراق تبدیل خواهند کرد.
ماحصل اینکه مردم باید با عبا و عمامهٔ ولیفقیه و آخوندهای مجیزگوی او بسازند و بسوزند. اگر هوا برای نفس کشیدن، سرپناه برای سر کردن شب و آب و نان برای زندهماندن ندارند، در عوض «امنیت» که دارند!
با چنین سناریویی بود که خامنهای با خرمردرندی و شارلاتانیسم، راهپیمایی فرمایشی ۲۲بهمن را یک پیروزی برای ولایتش جا زد:
«راهپیمایی بیستودوم بهمن امسال پرشور بود، شاد بود، شعارهایی که دادند مضموندار بود، شعارها معنادار بود، جهتگیری را نشان میداد. دشمن میخواست صدای ملت ایران به گوش نرسد؛ دشمن این را میخواست. ملت ایران در میان این همه غوغای فضای مجازی و تبلیغات و تلویزیونها و مانند اینها صدای خودش را بلند کرد و به گوش همه رساند... آنهایی که باید بشنوند، صدای ملت ایران را شنیدند (سایت خامنهای. ۲۶بهمن ۱۴۰۱).
منظور او از «آنها»، بهقول خودش «دستگاههای سیاستگذار در آمریکا، انگلیس و سرویسهای جاسوسی کشورها» بود. میخواست بگوید من هنوز سرنگون نشدهام و قادر به سرکوب قیامآفرینان هستم.
حسین سلامی هم با بلاهت تمام مدعی شد که دیگر از قیام و سرنگونی خبری نیست!
«دشمن میخواست خیابانها و کوچههای ما را مملو از خشونت کند و در مقابل آرمانطلبی یک ملت و امت ایستادگی کند... اما، خداوند با حضور مردم در راهپیمایی ۲۲بهمن این توطئه را به خود آنها بازگرداند و خیابانها پر از قلبهای مطمئن، دلهای استوار و قدم های ثابت شد. ». (خبرگزاری فارس. ۲۶بهمن ۱۴۰۱).
***
درست یکروز پس از این ادعاهای سخیف و پروپاگاندای میانتهی، قیامآفرینان سیلیهای آتشین بر بناگوش خلیفه و سرپاسدارش نواختند؛ آن چنان که برق از کلهٔ آنان پرید.
در صدوپنجاهوچهارمین روز قیام مقارن با چهلم شهیدان سرفراز، «محمدمهدی کرمی» و «سیدمحمد حسینی»، شاهد گسترش قیام بودیم. در تهران از جمله در تهرانپارس، صادقیه، خیابان انقلاب، هفتحوض نارمک، سرسبز، میدان انقلاب، چهارراه ولیعصر، جنتآباد، اکباتان، بلوار فردوس، شهرک نفت، ستارخان، هموطنان اقدام به تجمع و تظاهرات موضعی و شعار دادن علیه خامنهای کردند.
همزمان با تهران در برخی شهرها از جمله خرمآباد، سنندج، مشهد و جوانرود، اراک، کرج، گرگان، یزد، اردکان، اصفهان، اهواز، شیراز، ایذه، قزوین، گلشهر کرج، ملایر، رویدر هرمزگان و آمل، جوانان قیامآفرین به خیابانها آمدند و نشان دادند که قیام سراسری ادامه دارد و یک دم از توفش بازنایستاده است.
این در حالی است که چه در این روز و چه در دیگر روزها عملیات اختناقشکن کانونهای شورشی ادامه داشته است.
مردم قهرمان زاهدان و خاش در استمرار جمعههای خونین به میدان آمدند و شعارهای «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» و «آزادی میآید با میتوان و باید» آنان در صدوپنجاهو پنجمین روز قیام طنین انداخت.
همزمان با قیام در داخل ایران، خروش ایرانیان آزاده در مونیخ، صدای آزادی و مقاومت را به گوش جهانیان و تاریکخانههای اشباح رساند و اثبات کرد که تنها مرجع تصمیمگیرنده برای ایران، مردم و مقاومت آنهاست.
***
در روزهای یاد کرد از بهمن ۵۷، این است ارادهٔ خلقی که فراتر از توهم و محاسبهٔ شاه و شیخ، رقمزنندهٔ سرنوشت خود در کف خیابانهای ایران است. ایران با این خلق قیامآفرین تعریف میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر