نگاهی به چگونگی دزدیدن رهبری انقلاب ضدسلطنتی توسط خمینی دجال
تا پائیز سال۵۶ و بعد از پیوستن محافظهکارترین جریانهای به جنبش دمکراتیک، هنوز از خمینی و آخوندهای دار و دستهاش خبری نبود.
در اوایل آذر ۱۳۵۶ خمینی نامهیی خطاب به «آقایان علما» نوشته و مخفیانه به ایران فرستاد: «…امروز در ایران فرجهیی پیدا شده و این فرصت را غنیمت بشمارید… الآن نویسندههای احزاب اشکال میکنند، اعتراض میکنند، نامه مینویسند و امضا میکنند. شما هم بنویسید و چند نفر از آقایان علما امضا کنند. مطالب را گوشزد کنید… اشکالات را بنویسید و به دنیا اعلام کنید… اشکالات را بنویسید و به خودشان بدهید، مثل چندین نفر که ما دیدیم اشکال کردند و بسیاری حرفها زدند و امضا کردند و کسی هم کارشان نکرد…» خمینی که خودش اوضاع را بو کشیده و سودای معاملات کلان در سر داشت، تلاش داشت با دگنک هم شده، آخوندها را راه بیندازد تا در شرایطی که همه دستجات وارد جنبش شده و فقط آخوندها حضور نداشتند، مبادا از صحنه عقب بیفتد. او از همانجا وارد محاسبات قدرت شده بود والا خودش تا پنجاه و چند سالگی اصلاً در میدان سیاست حضوری نداشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر