زنده یاد غلامحسین ساعدی روز جمعهای در جمع روشنفکران خارج از کشور گفت:
«زمان مشروطیت، رزمندگان آزاداندیش ما در خارج لحظهیی قلم را زمین نگذاشتند. ساکت ننشستند. لب بر لب ندوختند و حال، زمان دیگری فرا رسیده است. بسیاری پای دیوارهای اعدام، به دست جلادان دستار بهسر مشبک شدهاند. و مشتی جان به در برده هم چون ما آوارگان آوارهان.
وقتی در هر شهر و ده کورهی وطن ما حوزهی فیضیه میسازند که حاکم شرع تربیت کنند، آداب کشتن و کشتار و رسوم سنگسار یاد دهند، دانشگاهها را میبندند، ذهنها را کور میکنند، هنر را به صلابه میکشند، علم را میکشند و آیا آوارگان امروزی باید دست روی دست بگذارند و ساکت بنشینند» ؟
این سخنها را ساعدی در جمعی از روشنفکران خارج از زد و اضافه کرد:
«ما نباید ساکت و خاموش در گوشهیی بنشینیم و خفه بشویم. زمان حکومت سرهنگان در یونان دیدید که یونانیهای دور از وطن چه غوغایی برپا کردند. توان و نیروی آنها بسیار کمتر از ما بود. ولی نوشتند، سرودند، فریاد زدند و دنیا را به لرزه درآوردند. رژیم جمهوری اسلامی بدتر از حکومت سرهنگان یونانی بر میهن ما چتر سیاهی گسترده است. وظیفه ما بسیار بسیار سنگینتر از یونانیان دور از وطن است. جای پای ما باید در ذهن همهی دنیا باقی بماند. اگر این کار را نکنیم، مردهایم، و اگر این کار را بکنیم، تیر خلاص به مغز عفن و پوسیدهی جمهوری اسلامی رها کردهایم، و اگر اینکار را نکنیم، مردهایم. آرام ننشینیم! لحظهیی آرام ننشینیم! “خموشید خموشید خموشی دم مرگ است ـ درین راه بمانید که خاموش نمیرید”. برای برانداختن جمهوری اسلامی سلاح فرهنگی کاربرد فراوانی دارد. از این اسلحه نباید صرفنظر کرد».. نقل از دکتر غلامحسین ساعدی. الفبا- جلد 3- 1362
خب! صحبت استاد تمام شده. حالا از ورای سالها به ما میگوید: فهمیدید درس محبت چه بود؟
میگوییم نه تنها فهمیدیم، بلکه تلقیمان از ادبیات و معنا و هدف آن هم تصحیح شد. مثل اینکه پاک اشتباه کرده بودیم که ادبیات و هنر را چیزی برای تفنن فرض گرفته بودیم. هرکه دردی دارد، هر کسی حتی آه سردی دارد، حرف ما را خوب خواهد فهمید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر