مطلوب دستگاه پروپاگاندای نظام
مشوش کردن فضای سیاسی و اجتماعی علیه مجاهدین خلق و ابهام و تردید ایجاد کردن دربارهی مبارزه و تشکیلات آنها، حتا برای چند ساعت هم شده، بسیار مطلوب دستگاه پروپاگاندای اتاق فکر نظام ملایان است.
کافیست بهمدت یک روز اذهان مخاطبان رسانههای حکومت آخوندها دربارهی مجاهدین مغشوش شده و از مجاهدین آدمهای عجیب و غریب تصویر شود. کافیست یک بازدید اداری از یک محیط کار مجاهدین در خارج کشور، تبدیل به عکس چندده سلاح کشفشده از محیط کار آنها در رسانههای حکومتی شود تا اذهان داخل و خارج کشور، یکی دو روز هم شده نسبت به مجاهدین مشوش، مغشوش، مردد، مبهم و خراب شود.کافیست ۴۵ سال ابتلای آخوندها و دستگاه اطلاعاتی و رسانهییشان به جنونی هیستریک در مواجهه با واقعیت مجاهدین خلق را ببینیم تا به این حجم حیرتانگیز از زیور دروغ، مرگ اخلاق، قصابیِ شرافت، لجنمالی وجدان، قتل انسانیت و عفونت ایدئولوژی آخوندصفتی مشرف باشیم.
به این نمونهها توجه کنید؛ عمر برخی از این خبرها گاه چند روز و چند ساعت هم بیشتر نبوده است.
۱ ــ تابستان ۱۳۵۸، پخش اطلاعیههای بدون امضا و انتشار در برخی رسانههای حکومتی مثل جمهوری اسلامی و صبح آزادگان و نقل آنها توسط برخی امامان جمعه: کشف لباسهای زنانه و وسایل اعتیاد در یک پایگاه مجاهدین در قم.
[توضیح: نه اسم پایگاه، نه آدرس آن، نه کشف توسط کی و نه اسناد آن، هیچکدام مشخص نبود. مجاهدین شکایت کرده و خواستار رسیدگی شدند. هیچ ارگان حکومتی بر عهده نگرفت و حکومت هم جلو تکرار این مورد را نگرفت.]
۲ ــ تابستان ۱۳۵۸، پخش اطلاعیه بدون امضا همراه با عکس مهدی ابریشمچی در جلو دانشگاه تهران: مهدی ابریشمچی از رهبران مجاهدین یک کارخانه تولید ابریشم دارد. پدر او از بزرگترین سرمایهداران است. مجاهدین که از عدالت و جامعه بیطبقه توحیدی دم میزنند، منافقاند و دروغ میگویند.
[توضیح: نشریه مجاهد خواستار اثبات این اخبار جعل شد. هیچ مسؤل و ارگان حکومتی بر عهده نگرفت و حکومت هم جلو تکرار این موارد را نگرفت.]
۳ ــ شهریور ۱۳۵۹، روزنامه صبح آزادگان: در پی کشف کودتای نوژه و محاکمه دستگیرشدگان، مسعود رجوی از ایران فرار کرد.
[توضیح: عمر این خبر از صبح تا ساعت ۴ یا ۵ بعدازظهر بود. هیچ رسانهیی هم انعکاس نداد و تحویل نگرفت. مجاهدین خلق اطلاعیه دادند و خطاب به آن روزنامه نوشتند: خوب است صبح آزادگانی، اگر شام بردگان بودی چه مینوشتی!]
۴ ــ پاییز ۱۳۵۹، پخش اطلاعیههای بدون امضا و انتشار در روزنامههای جمهوری اسلامی و اطلاعات: طبق اطلاعات بهدست آمده از درون مجاهدین، موسی خیابانی از مسعود رجوی جدا شده است. موسی خیابانی از جناح چپ مجاهدین به سیاستهای مسعود رجوی اعتراض کرد.
[توضیح: نشریه مجاهد در یک مصاحبه با موسی خیابانی، تودهنی محکمی به جعلپراکنی ارتجاع پلید آخوندی زد. موسی خیابانی در خطابی ضمنی به بهشتی و روزنامه جمهوری اسلامی او و دیگر رسانههای حکومتی گفت: شتر در خواب بیند پنبهدانه! موسی در آن مصاحبه بهطور خاص به میلیشیای مجاهدین توصیه کرد که در مقابل دسیسههای ارتجاع هشیار باشند و افشاگری و روشنگری کنند.]
۵ ـ آذر ۱۳۵۹، رادیو و تلویزیون و روزنامههای حکومتی سخنان خمینی را انتشار دادند: اینها خودشان خودشان را شکنجه میکنند!
[توضیح: در آبان و آذر ۱۳۵۹ مجاهدین خلق چندین سند موثق از شکنجه در زندانها ارائه کردند و خواستار تشکیل هیأت تحقیق در اینباره شدند. خمینی آنوقتها ــ مثل وقتی که پاریس بود ــ معمولاً حرفش و مخاطبش را صریح و روشن نمیگفت. اگر میخواست کسی را از سر راهش بردارد، اول بهطور کلی بهتان میزد، اما نیروهایش را در هیأت چماقدار و اوباش سراغ مخاطبانش میفرستاد. یک هیأت تشکیل داد، اسمش را گذاشت: هیأت بررسی شایعه شکنجه. این هیأت هرگز نه گزارش کار داد و نه اصلاً معلوم شد اعضایش کیها بودند! خمینی بعدها اضافه کرد که: اینها خودشان خودشان را میکشند!]
۶ ــ سال ۱۳۶۱، انتشار خبر تشکیل گروه پیروان راه موسی خیابانی و انشعاب در مجاهدین توسط وزارت اطلاعات.
[توضیح: هدف از این دروغپراکنی، فریب دادن هواداران مجاهدین در داخل ایران و بهدام انداختن آنان علیه سازمان بود. مجاهدین در داخل کشور تحقیقات کردند و درآوردند که اصلاً چنین گروهی وجود ندارد و تماماً دستپخت وزارت اطلاعات است. عناصر آن را هم با اسم و رسم اعلام کردند.]
۷ ــ مرداد ۱۳۶۶، انتشار خبر انفجار در مکه توسط مجاهدین خلق از رادیو و تلویزیون و مطبوعات رژیم.
[توضیح: منتظری در خاطراتش نوشت که آن انفجار و درگیریها کار افرادی از وزارت اطلاعات خودمان بود و هیچ گروه دیگری دست نداشت.]
۸ ــ ۱۳۷۳، انفجار در حرم مشهد و نسبت دادن آن به مجاهدین خلق توسط رسانههای حکومتی.
[توضیح: بهزاد نبوی مدتی بعد گفت آن انفجار کار افراد سعید امامی بود تا به گردن یک گروه دیگر انداخته شود.]
۹ــ ۱۳۷۴،کشتن دو کشیش مسیحی و مثله کردن آنها و نسبت دادن به چند زن هوادار مجاهدین خلق.
[توضیح: در جریان قتلهای زنجیرهیی دگراندیشان، عمادالدین باقی از پاسداران سابق نوشت که قتل کشیشان مسیحی کار تیم سعید امامی بود و آوردن آن سه زن در تلویزیون بهعنوان مجاهدین هم در برنامه وزارت اطلاعات بود.]
۱۰ ــ ۱۳۸۱، تبلیغات آخوندها و عناصر وابسته و رابطشان در خارج کشور مبنی بر اینکه سلاحهای اتمی عراق در قرارگاه اشرف مجاهدین است.
[توضیح: مجاهدین خلق از ارگانهای ذیربط بینالمللی و خاصه تیم سنتکام سازمان ملل دعوت کردند که تمام خاک اشرف و ساختمانهای آن در اختیارشان است. نمایندگان سازمان در پایان تحقیقات کشاف، اعلام کردند که هیچ اثری از چنین خبرهایی در اشرف نیست. اسناد آن هم ثبت شد و انتشار یافت.]
۱۱ ــ ۱۳۹۸، روزنامه اشپیگل آلمان از قول افراد جداشده از مجاهدین نوشت: «یک جایی در شمال غربی آلبانی زنان و مردان عجیبی زندگی میکنند که هفتهای ۳ بار بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت و پاره کردن دهان تا لب گوش را تمرین میکنند. اغلب نفرات داخل کمپ نه موبایل دارند، نه ساعت دارند و نه حتی تقویم»!
[توضیح: مجاهدین علیه روزنامه اشپیگل شکایت کردند، خواستار سند شدند. دادگاه روزنامه اشپیگل را مجرم دانست، خواستار حذف آن مطلب شد و اشپیگل محکوم به پرداخت جریمه گردید.]
۱۲ ــ بهار ۱۴۰۳، پخش فیلم کودک سربازان مجاهدین در کانادا با پشتیبانی خبری وزارت اطلاعات و تبلیغ وسیع آن توسط انجمن نجات آخوندها. معرفی این فیلم در دو هفته قبل از پخش آن، توسط انجمن نجات در ایران صورت گرفت.
آنچه برای نظام کفایت است
اینها نمونههایی از رها کردن تیر غیب دروغ، جعل، افترا و بهتان توسط اتاق فکر تبلیغات نظام آخوندها علیه سازمان مجاهدین خلق ایران هستند تا حتا چند ساعت هم شده، فضا را در داخل و خارج ایران علیه آنها مشوش و گنگ و تخریب کند. هدف، بیاعتبار جلوه دادن و ملکوک کردن اعتبار تاریخی، سیاسی، مبارزاتی، انسانی، داخلی و بینالمللیِ مجاهدین خلق است.
یادآوری میشود که این جعلیات عجیب و افتراهای حیرتانگیز، نزد مجاهدین واکنشی جز تسخر و تفریح خاطر نداشته، ولی هدف رژیم تخریب فضای سیاسی و اجتماعیِ ایران علیه مجاهدین است و بدون تأثیر هم نبوده است. همانطور که گفته شد، چند روز و چند ساعت هم شده فضا را علیه مجاهدین مغشوش میکند و برخی را با خودش میبرد و خوراک اضداد مجاهدین و جبههی متحد ارتجاع آخوندی میشود. همین برای اتاق فکر نظام کافیست.
نتیجهگیری
نبرد میان مجاهدین خلق و تمامیت حاکمیت ملایان، اصلیترین نبرد سیاسی ـ اجتماعی ـ استراتژیک در صحنهی سیاسی ایران است. حاکمیت آخوندی میلیاردها تومان، دلار و یورو هزینهی تبلیغاتی برای تخریب چهره و اعتبار و تشکیلات مجاهدین میکند. در تمامی راههای تجربهکردهی سیاسی، نظامی، زندان، قتل عام، خانواده و دیپلماسی، از پس شکست و نابودیِ مجاهدین برنیامده و همواره از هوشیاری و پیشدستی مجاهدین و تشکیلات آنها شکست خورده است. باوجود اعمال همهی این موارد حیرتانگیز، مجاهدین کماکان متشکلترین، کارآمدترین و نقدترین نیروی برانداز در صحنهی سیاسی ایران هستند.
شعور سیاسی، الزام درک یک نبرد سرنوشتساز
نمونههای اشاره شده و بسیاری دیگر گوشزد میکنند که در نبرد میان مجاهدین و حاکمیت ملایان باید «شعور سیاسی» داشت تا عمق و دامنهی این نبرد تاریخی و سرنوشتساز را فهم نمود. پایداری سرفرازانهی جمعی و فردیِ مجاهدین در ۴۵ سال گذشته با هزاران شقایق سرخفامی که نثار محبوب آزادی و رهایی ایران کردهاند، همواره یادآوری میکند که این مبارزهی طولانی و پیچیده و بغرنج را جز با مسلح بودن به «شعور سیاسی» و پرداخت بهای آن نمیتوان شناخت و قدر دانست. این شناخت و قدرشناسی جدای از هر باور عقیدتی و سیاسی، یکی از الزامات مهم نبرد نهایی برای سرنگونی محتوم دیکتاتوری ولایی ــ آخوندی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر