دفعه قبل داستان را در جای حساسی ناتمام گذاشتیم صحبت از یک خیانت و ضربه بزرگ بود. کودتایی که خائنانه علیه یک سازمان چنگ در چنگ با دیکتاتوری شاه شروع شد.
و عوقب گسترده و فاجعه باری برای انقلاب ایران بدنبال داشت یک خیانت تمام عیار. خیلی از حقایق آن واقعه و آثاری که داشت بهتر از هر کسی می شود از زبان همان هایی که نزدیک تجربه کردند و آن روزها را به چشم دیدند شنید.
اقدام اپورتونیستهای چپ نما برای حذف مخالفان
حسن نظام الملک: حتی شما شیوه حذف و ترور هم که اگر نگاه کنید توی این جریان، خوب در آن مناسبات مخفی تشکیلاتی می آیند یک قرار خیابانی می کنند و مجید شریف واقفی را به سر یک قرار خیابانی در درون تشکیلات می کشانند. و درست در همان شرایط می آید و اقدام به ترور می کند. یعنی در حقیقت سوی استفاده کردن از همه امکانات و شرایطی که درست برعکس متعارف، عنصر انقلابی در آن شرایط، حالا در این نقطه وقتی روبرو می شویم، با به اصطلاح ترو، این مسئله فقط به اینجا ختم نمی شد. چون بلاخره سازمان مجاهدین آن موقع داشت در مقابل رژیم شاه می جنگید و در مقابلش هم ساواک قرار داشت بیشترین سوی استفاده را از این اقدام اپورتونیستهای چپ نما ساواک کرد چون در آن شرایط دقیقا نقطه نظری که داشت دیده بود با شرایطی روبرو است که می تواند این مسئله را به کار بگیرد به عنوان یک اهرمی برای نابودی سازمان و تفرقه انداختن در داخل تشکیلات سازمان بخصوص در داخل زندانها. افسوس که گم شده نسل ما اعتماد است سازمانی که در اثر ضربه سال ۵۰ و دستگیری ۹۰ در صد اعضا و تمام مرکزیتش از بین نرفت و اعتماد خلق را هم با فداکاری و مقاومتش بدست آورد اینبار در ضربه ۵۴ از هم پاشید. چون صحبت از خیانت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر