سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت هفتم: پاسخ توحیدی به هستی
... دیدگاههای مختلف را میشود دستهبندی کرد که چه کسانی چه گفتند. از افلاطون و ارسطو گرفته تا هگل، مارکس و ... این دیدگاهها را میشود پیرامون محورهای مشخص و پاسخهای مشخص دستهبندی کرد. اینها بحثهایی است که در مبحث وجود بهعمل میآید. ما نمیتوانیم اینجا به این بحثها بپردازیم. اما در پاسخ سوالاتی که مطرح کردیم، چند پاسخ را که تبیین توحیدی به ما میدهد بررسی میکنیم. بد نیست که پاسخها را از زبان قرآن بشنویم:
آیا آنچه که دیدیم همان است و فراتر از آن وجود دیگری نیست؟ نه هست، مطلق وجود، هستی مطلق، آن که ابتدا و انتهایی ندارد، مطلق است. نامحدود است. هیچ چیزی آن را محدود نمیکند، تغییر و تحولی ندارد: «هو الأوّل والآخر والظّاهر والباطن.»..، «قل هو اللّه أحد (1) اللّه الصّمد (2) لم یلد ولم یولد (3) ولم یکن له کفوًا أحد (4) ».
«... أفی اللّه شک فاطر السّماوات والأرض.».... . «آیا شک و تردیدی وجود دارد در خدای پدید آورنده آسمانها و زمین؟»... «وما خلقنا السّماء والأرض و ما بینهما لاعبین»... «به بازی نیافریدهایم»، مقصود و مضمونی در کار است. هدفی در کار است، «ما خلقنا السّماوات والأرض و ما بینهما إلّا بالحقّ .».. باطل نیست، عبث نیست. باز پرسشی که معمولاً مطرح میشود، آیا نظم و نظامی در کار است؟ این جریانی که دیدیم، حساب و کتابی دارد یا تصادفی است؟
«... سبحان اللّه ربّ العرش عمّا یصفون»، «سبّح اسم ربّک الأعلی (1) الّذی خلق فسوّی (2) والّذی قدّر فهدی (3) »... «و آن که تقدیر کرد بهاندازه در آورد و به نظم در آورد». بله نظم و نظامی، حساب و کتابی در کار است. «الّذی خلق سبع سماواتٍ طباقًا ما تری فی خلق الرّحمن من تفاوتٍ فارجع البصر هل تری من فطورٍ »... «در آفرینش رحمان رخنهای، خدشهای، هیچ نابسامانی نمیبینی، دیده باز کن، دوباره بنگر آیا فتوری میبینی» ؟ آیا این جریان هستی سمت و مقصودی دارد؟ بله: «الیه المصیر»، «یسبّح للّه ما فی السّماوات و ما فی الأرض.»... مقصودی در کار است. اینها پاسخهای قرآن است. پوچ نیست، خدایی هست.
بد نیست در این مورد نمونههایی هم از نهجالبلاغه بیاوریم: «الّذی لا یحول و لا یزول و لا یجوز علیه الأفول»... «آن که تحول پیدا نمیکند، زایل نمیشود و افول بر آن جاری نمیشود». چیزهای که ما دیدیم اینطور بودند؟ نه. «إنّ اللّه سبحانه یعود بعد فناء الدّنیا وحده لا شیء معه کما کان قبل ابتدائها کذلک یکون بعد فنائها بلا وقتٍ و لا مکانٍ و لا حینٍ و لا زمانٍ عدمت عند ذلک الآجال و الأوقات و زالت السّنون و السّاعات فلا شیء إلّا اللّه الواحد القهّار الّذی إلیه مصیر جمیع الأمور».
توصیفهای است که امام علی بن ابی طالب میکند. خداوند بعد از فنای دنیا تنها میماند؛ دیگر چیزی با او نیست همچنان که اول بود، بدون آن که وقت و زمان و مکانی در کار باشد، در آن زمان، ساعتهای و زمان ناپدید شده، معدوم شده دیگر زمانی در کار نیست؛ اما خدا هست: «عند ذلک... الّذی إلیه مصیر جمیع الأمور»... «سمت همه چیز به سوی اوست».
البته بحثهای فوقالذکر، صرفاً بحثهای نظری و تئوریک نیستند که کاربرد علمی نداشته باشند. بلکه اگر چه تبیینات فلسفی را نمیشود همانند شناختهای علمی اثبات و تجربه کرد، ولی در عینحال ضرورتشان در روند حرکت انسان اجتنابناپذیر میباشد.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر