شهادت نخستین دسته از اعضای مرکزیت سازمان
30 فروردين 1351 شهادت اولين دسته از اعضاى مركزيت سازمان مجاهدين خلق ايران
روز30 فروردین 1351 رژیم شاه مجاهدان قهرمان ناصر صادق، محمد بازرگانی، علی میهندوست و علی باکری را پس از ماهها شکنجه، به جوخه اعدام سپرد. اما رژیم نتوانست مسعود رجوی را، که در همین بیدادگاه بهاعدام محکوم شده و حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر هم تأیید شده بود، اجرا کند. این رخداد نادر، به یمن تلاشهای بیوقفه و افشاگریهای بینالمللی شهید بزرگ حقوقبشر، دکتر کاظم رجوی به شاه تحمیل شد. مسعود رجوی پس از اعدام یارانش، طی پیامی که از زندان بهبیرون فرستاد، نوشت: «بهعنوان یک مجاهد ناچیز و به اقتضای وظیفه انقلابی و انضباط تشکیلاتی، خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود، یعنی جانم را به انقلاب این خلق بزرگ تقديم کنم... اما منافع دیکتاتوری حاکم، مخصوصاً در خارج ایران مرا فعلاً از این سعادت جاویدان محروم کرده است... لیکن آنچه در این لحظات مهم است، تجدیدعهد با شهیدان بهخون خفته خلق است که در آخرین لحظات، لبهای تبدارشان را بوسیده و صدای تپش قلبشان را که جز بهخاطر سعادت و آزادی خلق نتپیده است، شنیدهام و متفقاً سوگند خوردهایم تا پیروزی».
اعدام نخستین دسته از مرکزیت مجاهدین یک شوک بزرگ و جدی به جامعه زیر حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی وارد کرد. این فدای بزرگ بهویژه محیطهای روشنفکری مثل دانشگاهها را تکان داد.
****
اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان
4 خرداد 1351
****
سال 1352
شهادت مجاهدخلق رضا رضایی
25 خرداد 1352
رضارضایی، از جمله اولین انقلابیونی بود که بهدنبال بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق، در سال 1344 بهآن پیوست و از سال 1349 بهعنوان کادری همهجانبه بهعضویت کمیته مرکزی درآمد.
در شهریور سال50 و اولین یورش ساواک شاه بهمجاهدین، رضا از کادرهایی بود که بهچنگ مزدوران شاه افتاد. اما مدتی بعد توانست با طرح پیچیدهیی که توسط مسئولان سازمان در زندان تهیه شده بود، مأموران ساواک را بفریبد و از چنگ آنان بگریزد.فرار رضا از زندان، جنبش انقلابی نوپای آن زمان را از تجربیاتی غنی در زمینههای مختلف از جمله درگیریها، بازجوییها، شیوهها و تاکتیکهای دشمن بهرهمند نمود.
رضا رضایی طی يك تلاش بی وقفه با استفاده از تجارب بسيار غنی كه در سلولهای اوين كسب كرده بود توانست سازمان را از زیر ضربه کمرشکن سال50 بیرون بکشد، تشکیلات آن را مجدداً بازسازی کند و راه را برای ارتقاء مبارزه انقلابی بگشاید.
طراحی آرم مجاهدین نیز از ابتکارات رضا رضایی است. او در این طرح با صرف انرژی و دقتی در خور تحسین، تمامی ارزشها و محتوای ایدئولوژیک سازمان و مواضع و نقطهنظرهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مجاهدین را بهاختصار و با علائم و نمادهای روشن، مجسم ساخت.
رضارضایی، در بیست و پنجم خرداد سال 1352، طی یک درگیری با مأموران ساواک شاه، بر خاک افتاد و به کاروان شهیدان سرفراز انقلاب ایران پیوست.
****
سال 1354
شهادت فاطمه امینی، نخستین شهید زن انقلابی مجاهد
25 مرداد 1354
«فاطمه امینی» در شهر مشهد متولد شد، از سال 1341 فعالیتهای سیاسی خود را با تشکیل یک انجمن زنان مترقی آغاز کرد. او بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی بهعنوان آموزگار مشغول بهکار شد و در ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق ایران» قرار گرفت.
پس از ضربه شهریور50 که بیش از 90درصد اعضا و کادرهای مجاهدین دستگیر شدند، فاطمه مسئولیت سازماندهی خانوادههای مجاهدین جهت بهراه انداختن حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی را بهعهده داشت. در جریان مسائل پیچیده بعدی جنبش، نظیر جریان اپورتونیستی فاطمه با صلابت و قاطعیت انقلابی، موضع اصولی خود را حفظ کرد.
سرانجام روز 16اسفند سال53، فاطمه امینی دستگیر و روانه شکنجهگاه شد. فاطمه قهرمان 5ماه ونیم در زیر ددمنشانهترین شکنجههای دژخیمان قرار داشت. آن قدر او را شلاق زدند و آن قدر بدنش را با منقل برقی سوزاندند که دیگر جای سالمی بر پیکر نحیفش باقی نمانده بود. او در همان اولین ماه دستگیری بر اثر سوختگی شدید پشتش فلج شد. فاطمه در تمام این مدت یا در شکنجهگاه اوین بود یا در اتاقهای شکنجه کمیته یا در بیمارستان شهربانی، اما کوچکترین اطلاعاتی به دشمن نداد و هویت خود را نیز، تنها «مجاهد خلق» اعلام نمود.
بدین ترتیب فاطمه قهرمان که شکنجهگران دژخیم ساواک شاه را در مقابل پیکر نحیف و فلج خود بهزانو درآورده بود، فاتح و سربلند، روز 25مرداد 1354 در زیر شکنجه بهشهادت رسید.
فاطمه امینی اولین زن مجاهد بود که در دوران نبرد انقلابی مسلحانه با رژیم شاه خائن در زیر شکنجه شهید شد و نامش برای همیشه زیب جنبش انقلابی مجاهدين و انقلاب مردم ایران گردید.
در یکی از صفحات صورتجلسه بازجویی فاطمه امینی که بهعنوان یکی از اسناد زرین مقاومت ایران و قهرمانی و نستوهی زنان مجاهد خلق تا ابد ثبت شده، چنین آمده است:
- هویت خود را بیان نمایید:
من مجاهد خلقم.
- مشخصات پدر و مادر خود را معرفی کنید:
من فرزند خلقم.
_ محل کار و سکونت پدر و سایر بستگان خود را مشخص کنید:
همان طور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.
****
ضربه اپورتونیستهای چپنما، بهسازمان مجاهدین و انتشار اطلاعیه تغییر ایدئولوژی توسط اپورتونیستها
10 مهر 1354
اما پیآمد خیانت اپورتونیستها، هدیهای نامنتظر به ساواک در تلاشی مقطعی سازمان پیشتاز مبارزه انقلابی و راه باز کردن برای بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی در جنبش بود. خمینی تنها در غیاب مجاهدین، قادر به ربودن انقلاب ضدسلطنتی سال 57 شد. این نیز هدیه تاریخی اپورتونیستها به ارتجاع بود.
****
شهادت کاظم ذوالنوار و مصطفی جوان خوشدل و 7تن از فداییان گروه جزنی
30 فروردين 1354 کاظم ذوالنوار و مصطفی جوان خوشدل
این قهرمانان هنگام شهادت دوران محکومیت خود را در زندان میگذراندند و بعضاً چند ماه بیشتر به پایان دوره محکومیتشان نمانده بود که به جرم وفاداری به آرمان آزادی ملت ایران بهشهادت رسیدند.
متعاقباً رژیم شاه اعلام کرد که این 9 زندانی سیاسی در حال فرار کشته شدند.
****
ترور مجاهد شهید مجید شریف واقفی توسط خائنان اپورتونیست
6 ارديبهشت 1354 مجاهد شهید مجید شریف واقفی
سردمداران خیانتکار جریان اپورتونیستی چپنما که با یک کودتای خائنانه و با غصب نام و آرم و تمامی امکانات مجاهدين، مدعی تغییر ایدئولوژی سازمان شده بودند، دست بهترور ناجوانمردانه مجید شریف واقفی زدند. بدین ترتیب مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی، خون پاکش را فدیه ایستادگی بر سر پیمان و آرمان و اصول سازمان در برابر اپورتونیستهای چپنما کرد. مجاهد شهید مجید شریفواقفی بعد از ضربه شهریور سال 50 و دستگیری بخش عمده اعضا و کادرهای سازمان، در کنار مجاهدان کبیر احمد و رضا رضایی و فرمانده کاظم ذوالانوار، نقش عمدهیی در بازسازی تشکیلات سازمان، ایفا نمود. او پس از شهادت احمد و رضا و دستگیری فرمانده ذوالانوار و سلطه اپورتونیستها بر سازمان، مجدداً تلاش کرد تا سازمان را بازسازی کند. پاسخ سردمداران خائن جریان اپورتونیستی، ترور مجید بود. آنها سپس پیکر بیجان مجید را در بیابانهای حومه تهران بهآتش کشیدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر