خانم رجوی، دستچین شدن نامزدهای ریاست جمهوری بیانگر چه چیزی در مورد آینده رژیم در کوتاه مدت است؟
قبل از هر نکتهای، اجازه دهید بگویم که صحبت از انتخابات در حکومت دینی که رهبر آن قدرت مطلقه دارد، از پایه بی اساس و متناقض است، چرا که نامزدهای ریاست جمهوری در رژیم ملایان همواره دستچین شده بودهاند. شرایط انتخابات ساختگی جدید، مبین این واقعیت است که مرگ ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور سابق ملایان، یک ضربه سنگین استراتژیک برای رژیم و بهویژه برای رهبر آن، علی خامنهای، بوده است. خامنهای سالها روی رئیسی سرمایه گذاری کرده بود تا بقای رژیم را تضمین کند.
آیا این شش نامزد نیز میتوانند همان کار را انجام دهند؟
از شش نفری که دستچین شدهاند، پنج نفر عضو و یا فرمانده سپاه پاسداران بودهاند. نفر ششم هم یک آخوند است که همچون رئیسی یکی از اعضای کمیسیون مرگ در سال ۱۹۸۸ بود که طی آن ۳۰هزار زندانی سیاسی، که ۹۰درصد آنها از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند، در عرض چند ماه قتل عام شدند. این بیانگر این واقعیت است، که مستقل از آنکه چه کسی از صندوق رای بیرون آورده شود، سرکوب در داخل بیشتر و تمرکز بر جنگ طلبی و حمایت از تروریسم در منطقه افزایش و تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی تشدید خواهد شد.
آیا این تصور درستی است که مقاومت در کشور، به تنهایی، برای غلبه بر رژیم ضعیف است؟
رژیم بندرت به اندازه امروز متزلزل و بیثبات بوده است. علت روی آوردن هر چه بیشتر رژیم به وحشیگری هم دقیقا برای سرپوش گذاشتن بر این تزلزل و بیثباتی است. ظرفیت و توان اجتماعی و اقتصادی رژیم نزدیک به صفر شده و فاقد پشتوانه مردمی است. مردم ایران از سال ۲۰۱۷ در قیامهای متعدد سراسری خود که هر بار گسترده تر و رادیکالتر میشوند به صراحت خواستار سرنگونی رژیم شده و از هردو باند موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب، بهعنوان شگردها و بازیهای نمایشی حکومت، عبور کردهاند. یک جامعه انفجاری، یک ملت ناراضی و یک مقاومت سازمان یافته سراسری در مقابل آن شکل گرفته است.
با این وجود …؟
علیرغم سرکوبهای روزافزون، فعالیت کانونهای شورشی مستمرا در حال افزایش است، جوانان شورشی در سراسر کشور سمبلهای رژیم را به آتش میکشند و بازنشستگان و کارگران در حال اعتراض و اعتصاب میباشند. در هفتههای اخیر ما شاهد ۲۰هزار عملیات پراتیک ضد خفقان کانونهای شورشی در سراسر ایران بودهایم. واقعیتی که آخوندها نمیخواهند به جهانیان نشان دهند این است که مردم ایران و مقاومت آنها توانایی سرنگونی رژیم را دارند. اما مهم این است که غرب با یک سیاست قاطعانه به جنایات رژیم پاسخ دهد و به آن امتیازی ندهد و دسترسی آن به منابع مالی را مسدود کند. این تنها خواسته مردم ایران و مقاومت سازمان یافته آنها از جامعه جهانی است.
شما مدتهاست که از اتحادیه اروپا خواستار لسیتگذاری سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی هستید. چنین اقدامی چه فایده مشخصی را در پی خواهد داشت؟
سپاه پاسداران ابزار اصلی سرکوب داخلی، جنگطلبی و صدور تروریسم در سراسر جهان است. بخش اعظم اقتصاد ایران و بخشهای کلیدی آن در اختیار سپاه پاسداران است. بسیاری از شرکتهای پوششی سپاه که، درآمد آنها برای تامین هزینه گروههای تروریستی و نیابتی استفاده میشود، در خارج از ایران قرار دارند که بخشی از آنها هم توسط مقاومت ایران افشا شده است. بهعبارتی بقای رژیم با سپاه گره خورده است. قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی تبعات جدی سیاسی و اقتصادی برای رژیم خواهد داشت.
گفته میشود که ایران اکنون به توانایی ساخت سلاحهای هستهای بسیار نزدیک شده است. این برای سیاست غرب در قبال رژیم چه معنایی دارد؟
اگر سیاست مماشات ادامه پیدا کند، این رژیم قطعا به بمب هستهای دست خواهد یافت. من بارها به این نکته اشاره کردهام که برای فعال کردن مجدد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد که تدابیر تنبیهی و تحریمی را برای نقض معاهدات پیش بینی میکند، لحظهای نباید تردید کرد. آلمان میتواند در اینجا پیشگام باشد. تمام قطعنامه های شورای امنیت باید دوباره فعال و تحریمهای جامع علیه رژیم اعمال شود. هر یک روز تاخیر، عواقب مرگباری در پی خواهد داشت. با این حال، راهحل واقعی برای جلوگیری از قدرت گرفتن یک رژیم بنیادگرای وحشی، این است که مردم ایران و مقاومتشان رژیم را سرنگون کنند.
آلمان همواره به «روابط ویژه» خود با تهران مباهات میکند. اکنون دولت فدرال چه باید بکند؟
متاسفانه سیاست آلمان و اروپا، که اساس آن در همه این سالها بر امتیاز دادن، مذاکره و نرمش در مقابل رژیم بوده، به سختی شکست خورده است. این سیاست تنها ملایان را در سرکوب داخلی، جنگطلبی و دخالت منطقهای بهعنوان «سرمار» بنیادگرایی و تروریسم تشویق کرده است و نمیتواند مایه افتخار کسی باشد.
واقعیت امر این است که مردم ایران آشکارا دیکتاتوری ملایان را نمیخواهند و خواهان بسته شدن این فصل از تاریخ برای همیشه میباشند. زمان آن است که آلمان و اروپا حساب خود را از آخوندها جدا کنند. توصیه من این است که رهبران اروپایی در ۲۹ژوئن به پیام تظاهرات عظیم ایرانیان در برلین گوش کنند. ایرانیان یک روز بعد از نمایش انتخابات میخواهند این پیام قوی را به جهان بدهند: «در ایران، تحت حاکمیت فاشیسم مذهبی، زمان انتخابات نیست، بلکه زمان انقلاب است.»
دولت آلمان ظاهرا از خلاء قدرت پس از سرنگونی میترسد…
مهمترین مانع برای اتخاذ یک سیاست قاطع در قبال رژیم ایران این نظریه است که برای ایران یک آلترناتیو کارآمد و دموکراتیک وجود ندارد. این یک روایت نادرست و مجعول است که منشاء آن رژیم ایران و لابیهایش میباشند. دنیا محکوم به تن دادن به سیاست باجگیری وگروگانگيری رژیم تهران نیست. پارامترهای یک سیاست قاطع مشخص هستند: نامگذاری تروریستی سپاه پاسداران كه اخيرا دولت كانادا آن را اعمال كرد، حسابرسی از رهبران رژیم بهخاطر ۴دهه جنایت علیه بشریت و فعال کردن مجازاتهای تنبیهی مندرج در قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و بهرسمیت شناختن مبارزه مردم ایران، کانونها و جوانان شورشی برای سرنگونی و مقابله با سپاه پاسداران.
ریاست جمهوری مجدد دونالد ترامپ چگونه سیاست در مورد ایران را تغییر میدهد؟
باید تاکید کنم که مقاومت مردم ایران هرگز به دخالت هیچ قدرت خارجی چشم ندوخته است. زمان آن است که سیاست غذا دادن به تمساح که راهنمای عمل سیاست ۴دهه گذشته غرب بوده، متوقف شود. مردم ایران و مقاومتشان این رژیم را سرنگون خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر