مجاهدان اشرف ۳ ـ رسم نبرد تا به آخر ، رسم حقطلبی ، رسم شجاعت و برخاستن ـ ۲۶آبان۱۴۰۰
من علی اکبر عظیمی از زندانیان دهه شصت هستم که دو سال و چند ماه در زندان بودم.
من در قتل عام۶۷ زندان نبودم ولی وظیفه خود دیدم گوشه ای از حماسه مجاهدین که شاهد بودم یا از زندانیان دیگر که شنیدم از صحنه های قتل عام مجاهدین در دهه ۶۰ و مجاهدین زندانیان سر موضع که با عهد و پیمانشان با برادر مسعود وفا کردند، آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند و شهر خفته ندانست که کیستند.
امروز خواهر مریم دادخواه آن شهیدان هستند و ما عهد بستیم که حتی اگر یک مجاهد هم باقی بماند دست از دادخواهی شهیدان دست نخواهیم کشید و برای همین نفس میکشیم و زنده هستیم.
ایمان دارم که با خواهر مریم و زادگان عقیدتی اش این چنین خواهد شد.
هزاران مجاهد در فاز سیاسی دستگیر شده بودند. تعدادی از این زندانیان مجاهد عکس بنیانگذاران را بالای دیوار نصب کرده بودند. یک روز حاجی یزدانی که از کثیف ترین آدمها زمان شاه بود و زمان خمینی رئیس زندان شده بود حین صحبت به خواهری توهین کرد. بلادرنگ مجاهد قهرمان محمود یحیوی که کاندید مجاهدین در اردبیل بود آنچنان سیلی محکمی توی گوش مزدور زد که جرات نکند به زن مجاهد توهین کند و او مجبور به فرار شد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر