تجمع مجاهدین در اشرف۳ ـ خاطرات اصغر معینی با شهدای مجاهد خلق در زندان ـ ۱۹آبان۱۴۰۰
من محکوم به ۵ سال زندان شدم و تا بهمن ۷۱ در زندان بودم. در مجموع ۱۰ سال زندان کشیدم.
در طول زندان شاهد شکنجه و اعدام بسیاری از یاران مجاهدم، زندانیان مقاومی که در آن سالهای سیاه ایستادگی میکردند.
در قتل عام۶۷ مجاهدین از همه چیزشان گذشتند و به پیمان خودشان با خدا و خلق بر طناب دار بوسه زدند.
شهید کیانوش یاوری بچه بندر انزلی بود. او با شیرین لهجه گیلکی سرشار از امید و ایمان به آزادی و عشق به رهبری بود.
به خاطر شباهت چهره و رفتارش با برادر مسعود من را به رابطه با او مشتاق تر میکرد.
او به رغم شکنجه های فراوان روحیه قوی و شاداب داشت.
وقتی از بازجویی برگشتم با یک دبه پلاستیکی به صورتی آهنگ شادی را شروع به زدن کرد. کیانوش با بازیهای فوتبال گل کوچک در میان جمع ایجاد فضای جمعی و شاد میکرد و باعث شادی و دوستی بیشتر بین زندانیان میشد.
کیانوش را در قتل عام ۶۷ دار زدند و اینگونه به عهد خود با رهبری وفا کرد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر