پیشگفتار:
صد تجربه و صدها درس در مشروطه نهفته است.
چراغهای آن تجربهها را روشن کنیم تا در پرتو آن، گامهای باقیمانده امروز خویش را برای رساندن ایران و مردم ایران به سرمنزل آزادی محکمتر و مصممتر و بلندتر برداریم.
در این سلسله مقالات تاریخی، برگهای کتاب تاریخ مشروطیت را ورق میزنیم. برای خواندن داستان آن انقلاب، برای شناختن واقعیت آن انقلاب، و خواندن تجربهها و درسهای آن، از صد سال پیش باز هم به عقبتر میرویم تا زمینههای انقلاب مشروطه را بشناسیم. این تحقیق با مطالعهی حدود 30 کتاب از کتب تاریخ مشروطه نوشته شده است
***
بخش اول
آتش مشروطه:
پیدایش آتش در تکامل زندگی بشر در روی زمین، یک رخداد بزرگ است. رخدادی بزرگ که جرقه تمامی پیشرفتهای زندگی ما را سبب شده است. انقلاب مشروطیت هم در زمینه خود از یک آتش حکایت دارد.
روز چهارده مرداد که روز امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار است، تنها یک روز نمادین برای بزرگداشت آن انقلاب است. برخی، مبدأ ماجراهای آن انقلاب را به شعلههای یک جنبش با موضوع «تنباکو» مرتبط میدانند.
اما بیشک خشم و نفرت تاریخی مردم ما که قرنها نیزه ستم جباران و شاهان قدرقدرت و استعمار خارجی را به سختی چشیده بودند، به نقطه سرریز شدن رسیده بود. زمینهساز این جوشش انقلابی را باید در تلاش روشنفکران وطندوستی مشاهده کرد که حتی از بذل جان برای بیداری ملت ایران کوتاهی نکردند... چهرههایی همچون میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی و امیرکبیر، البته این جنبش بیداری همزمان با اخباری که از دیوارهای استبداد میگذشت و تحولات دنیای بیرون را به گوش مردم میرساند، جوش و خروش بیشتری مییافت.
تحولات دنیای بیرون چه تحولاتی بود؟
ـ انقلاب صنعتی انگلستان در نیمه اول قرن هیجدهم
ـ استقلال آمریکا 1783
ـ انقلاب کبیر فرانسه 1789
در این تحولات، نظام ملوکالطوایفی، حاکمیت شوالیههای زمیندار، و حکومتهای مبتنی بر چپاول ثمرات کار دهقانان، یک به یک در اثر انقلابهای آزادیخواهانه ملتها سقوط میکنند.
یک خواسته در دنیا، حرف جدید است: شرکت عامه مردم در سرنوشت خودشان. اما چه تحولاتی مبنای این خواست شده؟
توسعه شهرها، گسترش بازرگانی، تحول پیشهها و صنعتگری از قرن 16 تا اواسط قرن 17 مناسبات بسته ارباب رعیتی (یا فئودالی) را مورد تهاجم قرارداد و باعث ظهور دو طبقه جدید، یکی طبقهسرمایهدار و دیگری طبقه کارگر شد. این تغییرات انقلابهایی را در اروپا علیه نظامهای استبدادی و ارتجاعی باعث شد. انقلاب آلمان و هلند در قرن شانزدهم، و سپس انقلابهای انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه کشتی فرسوده فئودالیزم را به گل نشاند.
این تغییرات بدون تغییر در افکار غیرممکن بود. فکر آزادی از ستم استبداد و تعیین سرنوشت توده، توسط خود آنها، در اکثر کشورها رواج پیدا کرد. اندیشهپردازان ترقیخواه، روشنفکرانی چون ولتر و مونتسکیو، سلطنت مطلقه و امتیازات طبقاتیِ اشراف و کلیسای همدست آنان را مورد انتقاد قرار دادند و فکر مساوات (میان اشراف و بورژوازی) را پیش کشیدند. مونتسکیو متفکر فرانسوی، سلطنت مشروطه را بهعنوان رژیمی بهتر از استبداد فئودالی در جامعه خواند.
همه چیز در حال نو شدن بود. رشد جمعیت شهرها، پیدایش طبقات جدید، و تغییرات در شیوه تولید و شیوه زندگی، بدون شک همپای خود تغییراتی در افکار و عقاید را نیز به همراه میآورد.
این افکار نو چه بودند؟
از آنجا که کلیسا بزرگترین زمیندار در نظام فئودالی بود و در قرون وسطی مانع پیشرفت علوم و افکار شده بود، طبیعی است که با تحول در روشهای زندگی و شکل زندگی و طبقات جدید در جامعه، جنبشهای فکری نوین، و روشنفکران بورژوازی، بنیادهای فکری کلیسا را مورد تهاجم قرار بدهند. در حقیقت بورژوازی شکوفان در شرایط تاریخی جدید باید احکام ظریفتر و پاکیزهتر و اشکال مؤثرتری از آنچه اندیشه پردازان کلیسای فئودالی بهکار میبردند به جامعه عرضه میکرد و برای تضمین حاکمیت خود وسایل زیرکانهتری ابداع میکرد.
جنبش اصلاح یا رفرماسیون در قرن شانزدهم:
یکی از معروفترین جنبشهای فکری قرن شانزدهم، جنبش رفرماسیون در آلمان بود. مارتین لوتر کشیش اصلاحگر و مؤسس مذهب پروتستان، ابتدا از محافل ثروتمند آلمان دعوت کرد تا در برابر سلطه روحانیت کاتولیک، در آلمان به مقاومت برخیزند. تودههای مردم هم به آیین مذهبی لوتر امید بستند چرا که آنها به رفرماسیون، بیشتر بهعنوان تقاضایی برای آزادی اجتماعی مینگریستند. این جنبش که بهتدریج به یک پیکار بزرگ با حمایت دهقانان تبدیل شد توسط فئودالها سرکوب شد. اما نتایج شگرفی در ضربه زدن به نظام فئودالی در اروپا به بار آورد. و نقش بسیاری در آگاهی تودهها و در شکستن اعتقادات جزم فئودالی و ضرورت نوخواهی و نواندیشی و طلب آزادی بهجا گذاشت.
انقلابهای بورژوایی:
انقلابهای بورژوایی در قاره اروپا به سقوط فئودالیسم در شماری از کشورها انجامید. پیشرفت سرمایهداری، و افزایش تولید، پدیده نوینی را باعث شد: استعمار. چرا که رشد تولید و افزایش کالا، بازارهای مصرف کالا را میطلبید بنابراین کشورهای پیشرفته، به حوزههای صدور کالا نیازمند شدند. به همین خاطر شروع کردند.. به تبدیل کشورهای جهان سوم به مستعمره و نیمه مستعمره، و یا مناطق نفوذ، جهت تأمین بازار مصرف کالاهای خود، و همچنین تأمین مواد خام و اولیه. در ادامه همین وضعیت جنگهای خیلی زیادی بر سر اشغال سرزمینهای همدیگر بین قدرتهای سرمایهداری در گرفت.
وضعیت ایران
تاریخ مشروطه. احمد کسروی: «از سال 1157 هجری شمسی که کریمخان در زند درگذشت تا سال 1212 که فتحعلیشاه بدرود حیات گفت پنجاه و اندی سال بود و در این زمان کم، در اروپا تکانهای سختی پیدا شده… از شورش فرانسه و پیدایش ناپلئون، و جنبش تودهها، و پیشرفت فن جنگ. و پدید آمدن افزارهای نوین. و مانند اینها. و در نتیجه آنها دولتهای بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود. کشور ایران از این تکانها و دیگرگونیها بیبهره و ناآگاه مانده… با شیوهکهن خود بهسر میبردند».
نفوذ انگلیس
در قرن 17 استعمارگران انگلیس موفق شدند هلندیها را از هند اخراج کنند. به این ترتیب در جنوب ایران یک قدرت استعماری پیدا شد. در شمال ایران نیز روسیه تزاری، رقیب این همسایه جنوبی بود. بعد از اردو کشی سپاهیان ایران به هرات در سال 1856 و جنگ انگلیس و ایران که متعاقب آن به مدت یکسال طول کشید، انگلستان تلاش خود را برای نفوذ به ایران و تبدیل آن به یک کشور مستعمره، آغاز کرد. رقابت استعماری بین روسیه و انگلیس در ایران، به پیدایش امتیازات خارجی، و تأسیس بانکهای خارجی منجر شد. همچنین از کشاورزی ایران برای تأمین احتیاجات حکومتهای استعمارگر استفاده میشد. و ایران به زائده کشاورزی و مواد خام آنان مبدل گردید.
برای درک دقیقتری از ماهیت و عملکرد شاهان قاجار در برباد دادن سرمایهها و خانمان مردم ایران ذکر یک تاریخچه از امتیازات اقتصادی اعطا شده به دول و شرکتهای خارجی، ضروری است. نگاهی کوتاه به این تاریخچه بیندازیم.
امتیازات خطوط تلگرافی انگلستان در ایران:
استعمار انگلیس، برای حفظ سلطه خود بر هندوستان، و افزایش نفوذ خود در ایران، نیاز داشت که امتیاز تلگرافی در ایران بهدست آورد. بنابراین در سال 1241 شمسی (دسامبر 1862میلادی) ناصرالدینشاه را مجبور کردند.. که معاهده تلگرافی انگلیس و ایران را امضاء نماید.
اداره انگلیسی تلگراف هند و اروپا، امتیاز ساختمان و استفاده از خط تلگرافی خانقین- تهران- بوشهر را بهدست آورد. در بوشهر این خط به کابل تحت البحری، یعنی زیردریایی انگلیس وصل میشد. در اواخر 1248 شمسی یا 1869، دولت قاجار بهخاطر ساختمان این خطوط تلگرافی که تحکیم سلطه انگلیس را برآورده میکرد، 48000لیره انگلیس به انگلستان مقروض شد که ناصرالدینشاه آن را از کیسه مردم ایران در طول 20 سال پرداخت کرد.
مخفی نماند که تمامی بودجه و مخارج این قراردادها را عوامل حکومت با فشار و خشونت بسیار از گلوی مردم ایران بیرون میکشیدند.
اداره این خطوط تلگرافی و تلگرافخانهها، توسط انگلیسیهایی که از حقوق اتباع خارجی بهرهمند بودند، اداره میشد. بنابراین حکم جزیرههایی از سرزمین یا دولت انگلستان در ایران داشتند. به همین دلیل از این تلگرافخانهها بهتدریج برای تحصن، یا بست نشستن استفاده میشد، بهعنوان وسیلهای برای تحکیم نفوذ سیاسی انگلستان مورد استفاده قرار میگرفتند.
این فقط شرح امتیاز تلگراف، آن هم فقط به یک کشور یعنی انگلیس بود. به امتیازاتی از این سلسله امتیازات بیشمار و ایران بر باد ده بپردازیم.
اعطای یکباره یک رشته امتیاز به انگلستان!
امتیاز راهآهن- نفت- بهرهبرداری از جنگلها- احداث کانالها، و آبیاری:
تیر ماه 1251: ژوئیه 1872: ناصرالدینشاه، امتیاز هفتاد ساله حق انحصاری راههای آهن و خطوط تراموا، و بهرهبرداری از نفت و سایر منابع تحتالارضی باستثناء طلا و نقره و سایر سنگهای گرانبها، و همچنین حق بهرهبرداری از جنگلها، احداث کانالها و چاهها و بهطور کلی، تمام امور مربوط به آبیاری را به بارون رویتر تبعه انگلستان واگذار کرد.
علاوه بر این رشته امتیازات، که در حقیقت بخش عظیم امور تولید اقتصادی ایران را در برمیگیرد، اعطای امتیازات باز هم ادامه مییابد:
امتیاز گمرکات:
ناصرالدینشاه، در مقابل دریافت 20 هزار لیره استرلینگ، اداره همه گمرکات کشور را تا مدت 20 سال به بارون رویتر انگلیسی واگذار کرد. و متعهد شد که در آینده، امتیاز تشکیل بانکها و ساختمان راههای شوسه، خطوط تلگرافی و فابریک و کارخانهها و غیره را به او بدهد. ناصرالدینشاه همچنین موافقت کرد که قطعات اراضی مورد نیاز (برای اداره این امتیازات) را مجانا در اختیار رویتر بگذارد. و کارگران لازم برای مؤسسات او را تأمین کند و منافع او را تضمین کند.
در عوض این همه عطاها، صاحب امتیاز که از پرداخت هر گونه عوارض گمرکی داخلی و خارجی معاف بود، موظف بود که فقط 15 الی 20 درصد از سود خالص مؤسسات مربوطه را به دولت ایران بپردازد.
در حقیقت، شاه با واگذاری این امتیازات به رویتر، تمامی ثروتهای طبیعی کشور، امور واردات و صادرات، و امور بانکی را برای مدت هفتاد سال به انگلیسیها واگذار میکرد.
لرد کرزن Curzon سیاستمدار انگلیسی نوشت: «، هنگامی که این امتیاز نامه منتشر شد، آن را بهمثابه واگذاری کامل و خارقالعاده تمام ذخائر صنعتی کشور به خارجیها ارزیابی کردند».
این قرارداد حتی در میان درباریان شاه هم با خشم و اعتراض روبهرو شد. اقشار مردم هم نسبت به آن اعتراض کردند... بهنحوی که شاه مجبور شد لغو این امتیازنامه را اعلام کند.
استعمار دست برنمیدارد.
1268 شمسی: 1889 میلادی: انگلیسیها به بهانه جبران خسارت بهخاطر لغو امتیازنامه رویتر، شاه را تحت فشار قرار دادند که امتیاز بانک شاهنشاهی را به بارون رویتر واگذار کند.
بانک شاهنشاهی:
مدت این امتیاز شصت سال بود و حق انحصاری انتشار اسکناس، در سراسر ایران، به این بانک داده شد. درآمدهای کشوری ایران و عوارض گمرکی و غیره، تماماً در حساب جاری بانک انگلیس وارد میشد. این بانک امور ضرابخانه را هم در دست داشت و نرخ قیمتهای خارجی را تعیین میکرد. این بانک که در تمام شهرهای بزرگ ایران شعبه ایجاد کرد، عملاً کار یک بانک دولتی ایران را انجام میداد، و از حقوق کامل سازمان دولتی ایران برخوردار بود، در لندن اداره میشد و از قوانین ایران پیروی نمیکرد!
بانک شاهنشاهی ایران در ازای همه امتیازی که گرفته بود، فقط شش درصد از سود خالص خود رو به دولت ایران میپرداخت. در حقیقت این بانک بر قلب و شریان مالی و اقتصادی چنگ انداخته، و مهمترین سلاح برای اسیر کردن ایران در چنگ استعمار انگلیس بود.
ادامهی سیل امتیازات به دولت انگلستان
امتیاز دیگر: 1267 شمسی: 1888 میلادی: شرکت انگلیسی برادران لینچ، امتیاز کشتیرانی در رود کارون را به دست آورد.
سال 1269: امتیاز خرید و فروش و تهیه تنباکو و توتون در سراسر ایران به شرکت انگلیسی تالبوت واگذار میشود.
مخالفت با اعطای این امتیاز باعث جنبشی مردمی در ایران شد که ناصرالدینشاه را مجبور به لغو آن نمود، انگلیس بهعنوان غرامت، ایران را مجبور به دریافت پانصدهزار لیره استرلینگ وام از بانک شاهنشاهی کرد و در مقابل آن، عایدات گمرکات جنوب ایران را در اختیار انگلیس بگذارد.
سال1280 شمسی، 1901 میلادی: امتیاز بهرهبرداری انحصاری منابع نفتی سراسر خاک ایران، باستثناء مناطق شمالی برای مدت 60 سال، به ویلیام ناکس دارسی تبعه انگلیس واگذار شد.
این عمدهترین ثروت کشور ایران بود. که شامل نفت سه چهارم خاک ایران میشد. این امتیاز در مقابل پرداخت مبلغ ناچیزی، یعنی مبلغ 20 هزار لیره استرلینگ آن هم پس از شروع بهرهبرداری، به انگلیس داده شد.
به این ترتیب میزان سرمایهگذاری استعماری انگلیس در ایران 9.6(نه میلیون و ششصدهزار) لیره انگلیس بود. این تنها یکی از طرفهای استعمارگر ایران بود. مهمترین طرف استعماری بعدی، روسیه تزاری بود. استعمارگرانی که میخواستند به خوان یغمای سرمایههای مردم محروم ایران که توسط شاهان قاجار گسترده میشد چنگ بیندازند. شرح دردآلود این خیانتها و دست اندازیها را باید بدانیم تا به علت برپا شدن آتش جنبش مشروطه بهتر پی ببریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر