خاطراتى از زندان از زبان مسعود - نقل از ماهنامه شورا شماره1، صفحه2، آبان1363
« بعد از دستگیری و زدن و بستنها و كشتن های آن ایام، نخستین محاكمات ما در بیدادگاه های شاه تمام شد. به خیلی از ما گفتند باید بنشینید و تا «ابد» حبس بكشید و «بپوسید» و «لاشه» بشوید.
در آن شرایط وظیفه ما چه بود؟ اول با تعدادی از برادران نشستیم و به ارزیابی محیط جدیدمان (زندان) پرداختیم.
سؤال اصلی این بود كه مهمترین خصوصیت یا ویژگی اخص زندان چیست و چه قانونمندیهایی را به دنبال میآورد؟ جواب این بود: «محدودیت، محدودیت و باز هم محدودیت»
شاید ازاین سؤال و جواب بدیهی تعجب كنید. اما برای این كه محدودیت جسمی و فیزیكی به محدودیت و كوتهبینی فكری وعقیدتی و سیاسی منجر نشود و به پوسیدگی نینجامد ما به این نتیجه رسیدیم كه:
1- زندانی (علیالخصوص زندانی درازمدت) پیوسته باید در فكر «فرار» و درهمشكستن زنجیرهای اسارت خود باشد.
2- ارتباط مستمر او با محیط اجتماعی و مردمیش هرگز و به هیچ بهایی نباید قطع شود ولذا كسب اخبار و اطلاعات به یك وظیفه محوری تبدیل می شود
3- بدون كار و برنامه مشخص و زمانبندی شده، زندانكشیدن همانا اتلاف عمر است.
4- هركس، هر روز، یكبار ولو برای یك دقیقه، باید در نهانگاه اندیشهاش با خود خلوت كند و اقسام «محدودیت»های محیط را به خود گوشزد نماید و آنها را از صمیم دل به خاطر خدا وخلق (و لاغیر) پذیرا شود والّا كم حوصلگی و كجخلقی و پرخاشگری و كوتهبینی ایجاد میشود و صمیمیت رخت برمیبندد.
بعدها همه این رهنمودها و بهخصوص آخرین آنها خیلی به درد ما خورد. مثلا در سلولهای شكنجه گاه كمیته مشترك شهربانی و ساواك. یعنی جایی كه متهمین تحت شكنجه اگر سیگاری بودند اغلب یك سیگار را 7-8 نفری میكشیدند و لذا مهم بود كه پكها طول نكشد و سیگار را هر چه زودتر به نفر بعد رد كنند. یا اگر گاه به لطایفالحیل، پمادی برای مالیدن به پای شكنجه شدهات پیدا میكردی مهم بود كه هر چه زودتر آن را با 10-20 پای مجروح و ورم كرده دیگر تقسیم كنی. چون آن پاها هم مثل پای تو، و در خیلی موارد خیلی بیشتر از پای تو، قرار و آرام نداشتند و تهمانده لوله پماد میتوانست چند دقیقهیی سوزش و ذقذق لاینقطع پا را كمی تسكین دهد. همچنین در زندان اوین، گاه میشد كه مسئول صنفی با دو یا سه خیار به یك بند (در آن ایام حدود 100نفر) چیزی به نام «شربت خیار» مینوشاند، یا یك عدد پرتقال را كه براي مثال در چله تابستان، خانوادهیی چند عدد آن را برای فرزندش، ملاقاتی آورده بود بین افراد یك اتاق در آن ایام بین بیست تا سینفره تقسیم میكرد. پس مهم بود كه با توجه به همه محدودیتها زندانی به نیم پر پرتقال چندان چشم ندوزد.
بگذریم كه محدودیتهای شكنجهگاه ها و قتلگاه های خمینی از هیچ جهت با شكنجه گاهها و قتلگاه ها و زندانهای شاه قابل مقایسه نیست. من خود در این جا (پاریس) به كَرات شهود عینی را دیده ام كه به اتفاق می گفتند كه در همان سلولهایی كه در اوین زمان شاه، ما را یك تا سه نفره میانداختند حالا سی چهل نفر پر می كنند. چند روزه هم آن را پر می كنند و تازه خیلی از اعدامی ها قبل از آخرین وداع، دو سه حبه قندی را كه ذخیره چند هفتهیی آنهاست در طبق اخلاص و ضمناً به مثابه شیرینی شهادت به سایرین هدیه می كنند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر