«مهسا امینی» دختر کرد ایرانی بهدست مزدوران فاشیسم دینی حاکم بر ایران بهشهادت رسید و شعله قیامهای مبارزه با دیکتاتوری را فروزانتر ساخت.
چند ماه بعد دوباره مسأله حجاب اجباری و پوشش تحمیلی استبداد حاکم بر زنان میهن در اشکال مختلف بالا گرفت. آخوندهای دینفروش با هر بهانهٔ دینی و شرعی و عرفی، درست یا غلط، ناسخ یا منسوخ و محکم یا متشابه و... میآویزند تا استیلا و تمامیت خواهی فاشیسم مذهبی را استمرار دهند و بساط غارت اموال مردم و سرکوب جوانان را نگه دارند.روزنامهٔ اعتماد ۵مرداد نوشت: «این همان امری است که حتی گروههایی از مردم که از سر اعتقاد و ایمان به باورهای دینی و اخلاقی داوطلبانه طرفدار حجاب هستند را هم نگران کرده است که مبادا تلاشهای نامتعارف برای «حجاب اجباری» و گسترش تلقی رایج ایدئولوژیک در راستای کسب و حفظ قدرت و منافع سیاسی موجب تضییع ایمان و عمل آنها به چنین امری معنوی و اخلاقی شود»
افسوس که دستمایه کردن حجاب و پوشش زنان میهن برای مقاصد سیاسی و هژمونی حاکمان مستبد محدود به نظام ولایت فقیه نیست و نبود. سلطنت استبدادی و شبه مدرن و وابسته پهلوی نیز برای نمایش و موجه جلوه دادن خویش اقدام به «کشف حجاب» و هتک پوشش متداول زنان آن هم با زور و فشار و فرمان و گزمه و آژان نمود و پاسبانان را مانند گشت ارشاد و نیروی سرکوبگر انتظامی به جان زنان و دختران مملکت میانداخت تا در کوچه و خیابان مطابق منویات اعلیحضرت ظاهر شوند... گرچه با مشاهده حال و روز کنونی دختران و زنان اسیر حاکمان وحشی، ستم و بیحرمتی مستبدان پیشین که میخواستند حوزه فرهنگ و ریشههای اعتقادی و باورهای مردم را با چکمه نظامی، به جایگاه مطلوب برسانند، تفاوت تراژدی با کمدی است. تراژدی اسیدپاشی و ساچمه زدن به چشمان دختران معصوم و حمله شیمیایی به مدارس با کمدی چادر و روسری را از سر زنان کشیدن و ممنوع کردن رفت آمد با ظاهر پیشین...
خاندان پهلوی، آغازگر بیحجابی اجباری
پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که توسط رضا خان قزاق و در جهت منافع استعمار پیر انگلستان برپا گردید، او و کارگزاران حکومتی، دست به اجرای مدلها و شیوههای جدید در سبک زندگی مردم زدند. رضا پالانی که حالا دیگر رضا خان شده بود، پس از سفر به ترکیه و دیدن پیشرفتهای رقیبش آتاتورک، نتیجه گرفت «کشف حجاب» و بیحجاب کردن زنان ایران آن هم با زور و فرمان و فشار دولت، میتواند گشایشی در بقای نظامش با پوش اعتلای فرهنگ و تمدن جدید ایجاد کند.
شرح این وقایع در اسناد تاریخی و کتابهای تاریخ معاصر آمده است. بهعنوان نمونه میتوان از اولین واکنش دولت رضا شاه در قبال مخالفان کشف حجاب اشاره کرد که اخطار شدیداللحنی بود به مأموران اجرایی که به هیچوجه قصوری در انجام وظایف ننمایند. در بخشنامه رئیسالوزراء و وزیر امور داخله، خطاب به والیان ولایات آمده است: «هیچ کس از بانوان نباید با چارقد (روسری) در معابر دیده شوند والا حکام در درجه اول مسئول و شدیداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت» کلیه حکام ولایات نیز دستور داشتند از پذیرفتن زنان با حجاب که به ادارات مراجعه میکردند خودداری کنند. بعضی از زنان که سعی داشتند با پوشیدن پالتو و مانتو و سرکردن شال گردن، حجاب خود را حفظ کنند با اقدامات حکومتی مواجه شدند. دولت وقت برای مقابله با این قبیل اقدامات دستوری به شماره ۲۹۷۰ مورخ ۱۳۱۵/۳/۱۱ صادر کرد مبنی بر اینکه از استعمال چارقد بانوان جلوگیری بهعمل آید.
همچنین در اجرای هر چه دقیقتر بخشنامه نخستوزیر، حاکمان بعضی از شهرها تصمیم گرفتند برای کارهایی که زنان به ناگزیر در خارج از منزل انجام میدادند، محدودیت اعمال کنند. گوشهای از این اعمال محدودیتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادری به حمام و کنترل حمامیها که از این امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهای محجبه و حتی آنهایی که چارقد بر سر دارند که چارقد خود را ترک نمایند»، اخذ «التزام از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکنند...»، جلوگیری از ورود زنان محجبه به مراکز زیارتی و... این روشهای محدودیت آفرین پس از مدتی با خشونت جایگزین شد. بهطوری که، زنان چادری را به شهربانی جلب و به «محکمه احضار» مینمودند و حتی خانوادههایی را که حاضر به کشف حجاب نبودند، از محل سکونت خود تبعید میکردند» (مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-آذر۱۳۹۱)
حکم بیحجابی اجباری
بهدلیل برخورد دولت رضاشاه با زنان از طریق خشونت فیزیکی برای نافرمانی و نادیده گرفتن دستورات بیحجابی در ملأ عام، بهراحتی میتوان دریافت که چرا بلافاصله پس از خروج رضاشاه، قانون بیحجابی اجباری لغو شد. «نتیجه آن شد که بهجز زنان طبقهٔ متوسط مدرن، تقریباً همه، پس از کنارهگیری شاه از سلطنت، دوباره چادر بر سر کردند» (کاتوزیان۱۳۵۸).
پسر کو ندارد نشان از پدر...
در زمان محمدرضا نیز رواج بیحجابی در دستور کار ارگانهای فرهنگی، آموزشی و تربیتی و هنری قرار گرفت. برای ترویج این امر نهادها، مؤسسات و باشگاههای ورزشی و انجمنهای گوناگونی برپا گردید. دیکتاتوری شاه بهویژه پس از کودتای ۲۸مرداد، تأثیر نامطلوبی بر نقش مستقلانه حضور زنان در جامعه گذاشته بود. هیچ فعالیتی خارج از نظارت دولت مجاز نبود. فقط گروههای طرفدارِ تشکیلات دربار، مشروعیت یافتند و مورد حمایت قرار گرفتند. سازمان زنان ایران (WOI) تحت ریاست اشرف پهلوی عنصر فاسد معروف دربار سلطننتی، از ۱۳۴۵تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷، تنها سازمان زنان بود که برای اصلاحات قانونی بهبودی وضعیت زنان تلاش میکرد.
مخالفت با حجاب، با تهدیدات و اجبارات
تلاشهای شاه برای اجرای یکشبه مدرنیست تقلیدی با هزینههای بسیاری صورت گرفت که یکی از آنها مخالفت با حجاب و بهصورت دستوری و تنبیهی و حکومتی بود. «اکثر زنان ایرانی مخالف شاه از چادر بهعنوان نماد انقلاب در مقابله با شاه و سیاست غرب گرایی او استفاده کرده و چادر به سر میکردند» (ایران از داخل- الشروق مصر ۲۰۱۴)
در سال۱۳۵۵ سیاستهای ضد حجاب شاه با صدور یک بخشنامه رسمی به ادارات به اوج خود رسید. دکتر ناصر پاکدامن در تحقیقات خود درباره آن روزها مینویسد: «در زمستان ۱۳۵۵ صحبت از تصمیماتی بود که گفته میشد برای مقابله با رواج مجدد حجاب و چادر گرفته شده است. شایع چنین بود که اشرف پهلوی ریاست عالیه سازمان زنان از چنین وضعی ناخرسند است و گفته است رواج «چادر» اهانتی مستقیم به رضاشاه کبیر است و باید چارهای کرد. در پی این موضعگیری مشاوران توصیههایی کرده بودند و از جمله اینکه ورود زنان با حجاب را به مؤسسات دولتی ممنوع دارند و ایشان را از سفر با هواپیما و راهآهن محروم کنند و درهای آموزشگاهها و دانشگاهها را بر روی آنها ببندند. در بهار۱۳۵۶ این تصمیمات برای اجرا از جمله به دانشگاه تهران ابلاغ شد و مدیریت دانشگاه رؤسای دانشکده را مطلع کرد که میخواهد از آغاز سال تحصیلی از ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه جلوگیری کند» (مجله چشمانداز۱۳۶۵)
بهمناسبت سالروز کشف حجاب در ۱۷دی۱۳۵۶ اشرف پهلوی طی مصاحبهیی گفت: «کاری خواهیم کرد که تا چند سال آینده در کتابخانههای ایران، وقتی کتاب لغتی برداشته شد در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه «چادر» و «حجاب» حذف شده باشد» (مجله زن روز ۱۷دی ۱۳۵۶).
البته وی نمیدانست و نمیتوانست بداند که سال دیگر انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، دیکتاتوری وابستهای را که میخواست با فرهنگ و باورها و سنن جاری مردم به مانند سیاستش با ضرب و زور و خشونت و تنبیه برخورد کند در آستانه فرو ریختن است. گرچه خلق قهرمان ایران مبارزات آزادیبخش و برابری طلبانه را این بار با ارتجاع قهار و خون ریزی ادامه داد که با حجاب اجباری و دین اجبار و حکومت اجباری در برابر خواست به حق زنان آزاده میهن قرار گرفته است ولی سنت تاریخ و اراده خلقها میگوید، سلطنت ولایت فقیه هم با قیام جوانان شورشی سرنگون خواهد شد.
پوریا بهار از تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر