به مجاهدان قهرمان 30فروردین 1351 ناصر صادق ، علی میهندوست، محمد بازرگانی ، علی باکری
ستاره دور است!
از اینروست که با شما رابطه برقرار میکنم
از اینروست که
از شما میگویم
و بر این یقین نیز هستم
که بر خلاف شعرهای شاعران
شما ستارگانی نبودید که از آسمان فرو افتاده باشید!
در سیاهی شب ما.
چرا سخن رؤیایی بگویم؟
وقتی شما از همین شهرهای خودتان
از همین خانههای سادهی مردم خودمان شکفتهاید.
با این حال
واژههای ما کم است و از این روست که باز هم
شما را ستارگان خطاب میکنم
به عکستان مینگرم
و با تحسینی که به شکل قلبی داغ است فریاد میزنم
نگاه کنید! ستارهای که دمید را دیدید!
نامش ناصر صادق بود!
و باز
به کلماتتان نگاه میکنم، در سکوی اتهامی
که پس از تخت شکنجه تشکیل شد
و میگویم
آی مردم! دیدید!
ستارهی بشارت بخشی طلوع کرد
نامش محمد بازرگانی بود
و باز
از ستارهای سخن میگویم
که مثل درختی سرسبز از کوچههای شهرمان سر زد
و کلماتش غرور صد نسل شد
نامش علی میهندوست بود
و هیچگاه نخواهم گفت:
«آن ستارگان به خاک افتادند»
چرا که شما، ایستادهاید،
در کلمات چهارمین ستاره که سالهاست
واژگانش نور میافشاند
بر شهر خون و اختناق گرفتهی ما
و همچنان
از کشتیای سخن میگوید
که روزی به ساحل ما خواهد رسید.
ستاره دور است
از اینروست که با شما رابطه برقرار میکنم
از اینروست که
از شما میگویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر