تصویر بالا بازسازی شده و شاید تا حدی خیالی از شورای اعیان تمدن هلنی پیش از میلاد مسیح است.
اینجا هم سنای رم است، قلب دموکراسی جهان باستان.
انتخابات در حقیقت یک سنت چند هزار ساله در مدیریت جامعه بشری و روشی است که در آن رأی دهندگان، دست به انتخاب میان گزینههای گوناگون میزنند.
گرچه تاریخچه پیدایش انتخابات بهعنوان یک روش دموکراتیک برای اداره جامعه و ایجاد تغییرات مسالمتآمیز در آن، به یونان و شاید حتی تا 5-6 قرن قبل از میلاد مسیح برگردد اما انتخابات بهعنوان بهترین راهکار شناخته شده برای تقسیم قدرت یا تعیینتکلیف قدرت در رهبری و مدیریت جامعه، تا قرن سیزدهم میلادی و در جریان انتخابات شورای شهر ونیز، امر چندان شناخته شدهای در جهان نبود و حتی پس از آنهم تا چند قرن، در نظم فئودالی حاکم بر کره زمین، امکان گسترش چندانی نیافت.
شاید بتوان گفت: انتخابات، پدیده نسبتاً نوینی است که با انقلاب کبیر فرانسه پا به عرصه حیات سیاسی اجتماعی بشر گذاشت و از آن دوره به بعد بود که مقولهای به اسم ”رای“ و ”رأیگیری“ به شکلی سراسری وارد فرهنگ اجتماعی ملل شد تا:
اولا از موروثی شدن قدرت سیاسی در جامعه جلوگیری کند و
ثانیا سازوکار مسالمت آمیزی برای شرکت توده مردم در مدیریت جامعه ایجاد نماید.
انتخابات بهمعنی درست و متعارف کلمه در ایران با پیروزی انقلاب مشروطه بود که به یک سنت قانونی تبدیل شد. گرچه که پیش از آن هم در محافل بالایی قبایل، بویژهایل بزرگ قاجار یا مانند آن، چیزی به اسم مجمع یا شورای ریش سفیدان وجود داشت. یکی از همین شوراهای ایلی بود که نادرشاه را در آخرین شب حیاتش از کار برکنار کرد و از میان برداشت. اما اینگونه محافل هرگز بهعنوان یک شورا با سنت دموکراتیکٍ ”انتخاب “ و حق ”هر نفر یک رای“ تفاوت ماهوی داشت.
با روی کار آمدن سلسله پهلوی، هرگاه که قدرت دیکتاتور بر قدرت مردم پیشی میگرفت، انتخابات یا منتفی میشد یا تنها به شکلی نمایشی به حیات خود ادامه میداد.
فقط در دوران اقتدار دکتر مصدق و نهضت ملی بود که انتخابات بهصورت واقعی برای مدت کوتاهی در زندگی سیاسی ایرانیان وارد شد و با کودتای 28مرداد سال 32 هم مسخ شد.
در دوران خمینی و دیکتاتوری ولایتفقیه این امکان دموکراتیک اساساً پا نگرفت و از همان اولین روز به قدرت رسیدن خمینی تنها به یک وسیله برای فریب و تبلیغات خارجی تبدیل شد.
در واقع انتخابات توسط آخوندها فقط برای این بهکار گرفته شد تا آن را یکسره مسخ و در محتوا نابود کنند!
بهعنوان نمونه اولین انتخاباتی که فردای سقوط دیکتاتوری سلطنتی برگزار شد، خیلی غیرعادی بود زیرا انتخابی بود بین سلطنت ساقط شده یا جمهوری اسلامی که اصلاً معلوم نبود چیست؟!
در آن انتخابات شما باید یا نظامی را انتخاب میکردید که نه کسی از ساختارش خبر داشت و نه از محتوایش! و یا اینکه از انقلابی که کرده بودید بر میگشتید و از دیکتاتور ساقط شده، عذرخواهی میکردید!
در اولین رفراندوم نظام جدید، اگر برگة سبز را در صندوق میانداختی، یعنی به جمهوری اسلامیای رأی داده بودی که اصلاً نمیدانستی چیست!
اگر هم برگة قرمز را در صندوق میانداختی یعنی باید میرفتی در مصر و مراکش و پاناما دنبال شاه میگشتی که با عذرخواهی دوباره او را به تخت سلطنت برگردانی! و بگویی: ببخشید اشتباه شد! که البته این بیشتر یک شوخی تلخ و گزنده برای هر ایرانیای بود که شاه و ساواک سرکوبگرش را خلعید کرده بود و نه یک گزینه واقعی.
آن رفراندوم، اولین نمایش انتخابات توسط خمینی بود! میبینید که هیچ انتخاب آزادی بین گزینههای گوناگون در کار نبود! این در واقع سوء استفاده از انتخابات بود. طبعاً مردم هرجا که میتوانستند حرفشان را میزدند اما دیگر کار از کار گذشته بود و خمینی اهرمهای قدرت را تقریباً بهطور کامل قبضه کرده و به ملت مسلط شده بود.
دومین انتخابات خمینی از اولی هم بدتر بود. خمینی طبق قولی که قبل از پیروزی انقلاب به مردم داده بود باید انتخابات مجلس مؤسسان را ترتیب میداد تا نمایندگان مردم جمع شده و قانون اساسی نظام جدید را مشخص کنند.
حتی محمدجواد باهنر از عوامل سرسپرده خمینی در همان اولین روزهای پیروزی انقلاب به تلویزیون آمد و گفت: در 22دی ماه 57، یعنی درست یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در بیانیهیی که امام صادر فرمودند، این جملات آمد که ضمن بیانیه فرموده بودند: شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع بهکار خواهند کرد و از جمله وظایف این شورا بررسی مطالب و مطالعه شرایط تأسیس دولت انتقالی و تهیه مقدمات اولیه آن و تشکیل مجلس مؤسسان و انجام انتخابات است.
به تصریح باهنر، خمینی یک ماه قبل از پیروزی انقلاب وعده تشکیل مجلس مؤسسان را داده بود اما 4-5ماه بعد خمینی که دیگر قدرت را کاملاً به دست گرفته بود گفت: ”گفتند بگذارید تا مجلس مؤسسان تشکیل بشد، مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی یک 200-300نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه میدیدن اگه 300نفر بخوان در ایران یک کارهایی بکنن ممکنه یه مقداری از این قاچاقها هم توش باشد!“.
خمینی به نمایندههایی که از خودش و مقلد خودش نبودند میگفت قاچاق! به این ترتیب خمینی اصلاً از خیر تشکیل مجلس مؤسسان گذشت تا مبادا در آن مجلس، چند نفر نماینده هم از به قول خودش قشرهای مختلف! که مخالف ولایتفقیه باشند، حضور پیدا کنند.
خبرگانی که جای مجلس مؤسسان نشست. یک کار بیشتر نداشت و آنهم تنظیم قانون ولایتفقیه بود!
خمینی آنقدر روی سرعت تصویب قانون اساسی ولایتفقیه اصرار داشت که چند بار در سخنرانیهای عمومی، نمایندگان خبرگان خودش را هم تهدید کرد که هرچه زودتر قانون ولایتفقیه را تصویب کرده و کار را تمام کنند!
وی یکبار گفت: ”بدون یک ذره ملاحظه از غرب از شرق از... اگر یکی از وکلا یا همه وکلا بخواد خارج بشد از این چارچوب اصلاً وکیل نیستن برای ما!“.
البته این جملات، همه حرفهای آنروز خمینی نبود، برای درک آنچه که خمینی از انتخابات در نظر داشت حرفهای او در روز 12مهر 58 به همان خبرگان دستآموزش را هم بخوانید که تهدیدشان کرد حرفشان را به دیوار خواهد کوبید! خمینی آن روز گفت: ”چشمهایتان را باز کنید! اهل خبره چشمشان را باز کنند. ... همهتان هم اگر چنانچه یک چیزی بگویید که برخلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید؛ حرفتان قبول نیست، مقبول نیست. ما به دیوار میزنیم آن حرفی را که برخلاف مصالح اسلام باشد“.
انتخابات بعدی برای تعیین اولین رئیسجمهور بود. در آن انتخابات، مجاهدین خلق بهعنوان بزرگترین نیروی اپوزیسیون، پس از طی کلیه مراحل قانونی و نام نویسی رسمی در وزارت کشور و اعلام نام مسعود رجوی از طرف وزارت کشور در میان 10 کاندید نهایی و تأیید صلاحیت شده، وارد انتخابات شدند.
در آن انتخابات همینکه خمینی حمایت عظیم مردم از مسعود رجوی را دید بلافاصله دست بهکار شد و وی را حذف کرد!
به این ترتیب، خمینی با حذف کاندید تأیید صلاحیت شده مجاهدین، باز هم نشان داد که انتخابات را تنها برای فریب افکار عمومی مردم ایران و جهان میخواهد و بس!
انتخابات بعدی انتخابات مجلس شورای ملی بود که در آن هم خمینی با تقلب و سرکوب اجازه نداد حتی یک نفر ”غیر خودی“ وارد مجلس بشود. اول با دو مرحلهای کردن انتخابات سعی کرد اغیار را حذف کند و حتی دو نفری که از سازمان مجاهدین در دور دوم از صندوقها در آمدند در قضیه تأیید صلاحیت کنار گذاشت.
و بعد هم حتی اسم مجلس را از مجلس شورای ملی به شورای اسلامی تغییر داد. چیزی که حتی در قانون اساسی خودش هم نبود!
خمینی در به ابتذال کشاندن انتخابات و مفهوم آن تا آنجا پیش رفت که هرگاه لازم میشد سریعاً جلوی دوربین تلویزیون میآمد و از پیروانش میخواست که بروند و برای به قول خودش منافقین ”پروندهسازی“ کنند!
این جملات بخشی از یک سخنرانی وی در همان روزهاست که در جریان فعالیتهای انتخاباتی انجام شده.
خمینی: ”اینها که بهطور منافقی پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شدند و میخواهند کارشکنی کنند و... باید هر پروندهیی از اینها پیدا کردند نشان بدهند تا مردم بفهمند اینها از منافقیناند و باهاشون مبارزه کنند“.
خمینی اساساً به انتخابات و رأی مردم اعتقادی نداشت و از جمله گفته بود: مردم مجنون و صغیراند و نیاز به قیم و امثالهم دارند. او این را میگفت تا خودش بهعنوان قیم روی دوش ملت سوار شود.
سالها بعد وقتی که دیگر خمینی مرده بود و جانشینان وی راهش را ادامه میدادند، همان حرفهای خمینی را بارها و بارها تکرار کردند تا مردم دریابند انتخابات در ایران، با انتخابات در سراسر دنیا فرق میکند و در محتوا شبیه تنها چیزی که نیست، انتخابات بهمعنی واقعی کلمه است.
مصباح یزدی، در مصاحبه با هفتهنامه پرتو سخن، 7 دی 84گفت: «در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد؛ نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاستجمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری. ملاک اعتبار قانونی، تنها یک چیز است و آن “رضایت ولایت فقیه“ است... مشروعیت حکومت، نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».
علمالهدی، در مصاحبه با خبرگزاری فارس، 7 اردیبهشت 90 گفت: «زمانی که مردم به یک رئیسجمهور رأی میدهند، آراء آنها عددهای صفر است. عددی که آن صفرها را معنادار کرده و به آن مشروعیت میدهد، تنفیذ ولایت و مقام معظم رهبری است».
خوبست که حرف نهایی را هم از علی خامنهای ولیفقیه و مرشد اعظم نظام بشنویم که در نماز جمعه در بهمن 1366 گفت: «اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازمالاجرا کنند؟».
طبعا اگر مردم و سناتورهای رومی الآن زنده بودند و اینگونه تعریفها را از انتخابات و رأی مردم میشنیدند سرنوشتی بهتر از سزار امپراتور قانونشکن خویش، نصیب خامنهای نمیکردند.
کما اینکه مردم ایران نیز بیش از سه دههاست دستاندرکار مبارزه با دیکتاتوری ولایتفقیهاند و انتخابات وی را پس از اولین سال، دیگر هرگز جدی نگرفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر