مقدمه - چرا جنگ؟
در تاریخ زندگی ملتها حوادثی وجود دارد که تأثیر و اهمیت آنها، گاه تا نسلها بعد امتداد مییابد.
جنگ 8ساله ایران و عراق از اینگونه وقایع است. جنگی که چهره نه تنها ایران، بلکه منطقه را تغییر داد. این نوشته، نگاهی است به آن جنگ.
بعدازظهر روز یکشنبه سی و یکم شهریور، 1359 با بمباران فرودگاه مهرآباد و چند پایگاه هوایی دیگر ایران، جنگ گسترده ایران و عراق شروع شد.
هشت سال جنگ! سربازهای یکبار مصرف، دانشآموزان یکبار مصرف میدانهای مین، فقر، مرگ، آوارگی... . جامعهای ویران و اقتصادی ورشکسته.
بهراستی چرا باید دو کشور همسایه تا سر حد نابودی، با یکدیگر بجنگند؟
هدف از جنگ چه بود؟ و این جنگ چه هزینهای را به مردم دو کشور تحمیل کرد؟
آوارگی، در به دری و از دست دادن نزدیکترین عزیزان، واژههای آشنا برای مردم ما و بهطورخاص نسل دهه 60 هستند.
آیا میتوانید چشمهایتان را برای چند ثانیه ببندید و خودتان را برای لحظاتی جای یک مرد، یک زن یا یک کودک جنگزده بگذارید؟
در آخرین روز تابستان 59 با حمله گسترده عراق به ایران، جنگ خونین بین کشور ما و همسایه غربیمان درگرفت. این جنگ 8سال طول کشید و برای دههها، آثاری ویرانگر برمردم هر دو کشور و همچنین مردم سراسر منطقه تحمیل کرد.
پس از گذشت بیش از سه دهه، وقت آن است که پرونده آن جنگ، یک بار دیگر گشوده شده و سؤال شود:
آن جنگ، اصلاً برای چه به راه افتاد؟ و هدف آن جنگ چه بود؟
این نوشته، جوابی است به این سوالها البته با نگاهی متفاوت! نگاهی متفاوت با تمام آن چیزهایی که هر روزه از رسانههای رژیم آخوندهای حاکم بیان میشود.
اولین سوالی که در این مورد به ذهن هر ایرانی میرسد این است: چرا جنگ؟
جواب را این بار میخواهیم از کسی بشنویم که رژیم در این سالها، با بهکارگیری تمامی امکاناتش تلاش کرده که صدایش به گوش مردم نرسد: مسعود رجوی!
مسعود رجوی: «به دنبال انقلاب ضدسلطنتی و سقوط رژیم شاه، نیروهای عظیمی در جامعه به بند کشیده ایران آزاد شدند. نیروهایی که اگر انقلابشان از یک رهبری دموکراتیک انقلابی برخوردار میبود میتوانست انقلاب ایران را به سوی دموکراسی، پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی رهبری کند. نیروهایی که قدرت خلاقه و سازنده شگفتانگیز داشتند و میتوانستند در زمانی نه چندان دراز، کشور ما را سالها و سالها به جلو ببرند.
ولی خمینی برای اینکه در قدرت بماند، جز بذر تفرقه و نفاق و جز سرکوب و جنگ و گورستان ارمغانی نداشت. یک رژیم قرونوسطایی و یک دیکتاتوری آخوندی بر پایه ولایتفقیه بنا کرد و نیروهای انقلاب عظیم ضدسلطنتی را یا دستهدسته به زندان انداخت و در برابر جوخه اعدام قرارداد و یا فوج فوج در جبهههای جنگ خارجی به کشتن داد.
در تجاوز گسترده عراق به خاک میهنمان در پایان تابستان 1359 جای تردید نیست. اما مسأله این است که به فرض وجود یک رهبری سالم به جای خمینی که سرکوب و جنگ و بحران، ضرورت ماهیت ارتجاعی و قرون وسطاییاش بود، جنگ ایران و عراق قطعاً اجتنابپذیر بود.
زمینههای تجاوز عراق را خود خمینی با تحریکات مستمر، تحت شعار صدور انقلاب ایجاد نمود و هم او بود که از جنگ بهعنوان موهبت بزرگ الهی استقبال کرد…
فیالواقع خمینی برای تخلیه انرژی ذخیره شده ایران و برای هدر دادن بخش عظیمی از نیروهای آزاد شده در انقلاب ضدسلطنتی نمیتوانست هیچ میدان جنگ و هیچ همسایه دیگری بهتر از عراق پیدا کند…
بخصوص که عراق خود مسئول تجاوز و تهاجم گسترده آخر شهریور 59 بود و خمینی بهلحاظ شخصی نیز خرده حسابها از زعمای آن کشور در دل داشت».
قسمت اول - دفاع مقدس یا جنگ ضدمیهنی
هرکس که ساعتی را در میدانهای آن جنگ گذرانده باشد یا حتی فیلم یا تصویر مستندی از آن جنگ را دیده باشد، بهخوبی میتواند میزان تفاوت بین واقعیت جنگ و آنچه که آخوندهای حاکم بر کشورمان تلاش میکنند از جنگ هشت ساله ایران و عراق به مردممان القاء کنند را دریابد.
بههمین خاطر است که باز هم باید پرسید: آیا واقعیت و علل جنگ همان چیزهایی است که تا کنون نشانمان دادهاند؟
صریحتر سؤال کنیم: واقعیت چیست؟
”دفاع مقدس“ یا ”یک جنگ ضدمیهنی“ ؟
همینجا لازم است، قبل از پرداختن به علت شروع جنگ، بدانیم که مهمترین نتایج حاصل از آن جنگ، برای مردممان چه بود؟
آمارهایی که جسته و گریخته از نهادهای داخلی یا بینالمللی دریافت میشوند، شگفتی آورند: مهمترین نتایج هشت سال جنگ، تنها در طرف ایران، به شرح زیر است:
«-2 میلیون کشته و معلول!
میلیونها آواره و بیخانمان!
50شهر ویران!
سه هزار روستای نابود شده!
بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت مادی!»
آوارگان جنگ ضدمیهنی خمینی
اما قبل از اینکه بهطور کامل به جنگ بپردازیم، لازم است روشن شود که زمینههای شکلگیری چنان جنگی چه بود؟ اصلاً چرا عراق به ایران حمله کرد؟ و آیا نمیشد جلوی آن جنگ را گرفت؟ یعنی آیا جنگ واقعاً اجتنابناپذیر بود؟.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر