سلام بر بانوان فاتح عاشورا که دراربعین حسینی، پیروزمندانه به کربلا و بر سر تربت شهیدان بازگشتند.
سلام بر پیشتاز مجاهدان عاشورا راهبر و قافلهسالار کاروان فدا، راهگشای جنبش انقلابی پساز سیدالشهدا، خصم دجالیت و ارتجاع و الگوی تاریخی زن انقلابی و رها، زینب کبری(ع)
اربعین حسینی، سلام بر فاتحان عاشورا
جلال گنجهای - نشریه مجاهد شماره 493
اربعین حسینی بهعنوان یادآور بازگشت پیروزمندانه اسیران عاشورا، لاجرم نقش عظیم این بانوان را تداعی میکند. زنانی که فاجعه کشتهشدن حسین (ع) با همه یاران رزمآورش در روز عاشورا را با مبارزهشان در خلال اسارت بهکوفه و شام، تبدیل بهیک پیروزی عقیدتی و تاریخی کردند.
پیروزی دعوت و پیام آلمحمد (ص)، یادآوری و تداعی ذکرشده 15قرن است که هرسال جریان دارد اما گویی کمتر کسی بهاین پرسش جدی اندیشیده است که اصولاً چرا و چه شد که این بانوان در کربلا شهید نشده بودند تا بهاسارت رفته و آن قهرمانیهای درخشان را ثبت و این پیروزی جاودانه را تحقق بخشند. اینکه مغزهای جامد دینفروشان بهچنین پرسشهایی قد نمیدهد، البته قابل فهم است. آنان را یک پیشفرض، کر و کور میکند، مبنی بر اینکه زنان، حق و شایستگی جهاد و شهادت را ندارند زیرا: اولاً ، اصولاً ایمانشان چندان ایمان درستی نیست زیرا که خردشان زیر سؤال است. ثانیاً ، از بحث ایمان گذشته، شرعاً از جهاد معافند. پس ـبنابراین شریعت مسخرهـبهزنان نیامده که اساساً پا بهمیدان جهاد گذارند، زیرا که ضعیفند و جنگآور نیستند .
حق زنان در میدانهای جهاد و شهادت
اما کسانی که ماجرای عاشورا را از اول حرکت امامحسین (ع) بهعراق، تا پایان، خوانده باشند، حتماًً میدانند که بسیاری ناصحان حسین (ع) که نمیخواستند او بهکوفه روانه شود تا مبادا شهید گردد، از حضرتش با تأکید میخواستند که پس لااقل زنان را بههمراه خود نبرید تا بهدست دشمنان اسیر نگردند. چیزی که البته، حسین (ع) از کسی نپذیرفته و تصریح میکرد که این «پسند خداوند است» که آنان اسیر شوند. البته همین جمله «اسیر شوند» که امام حسین (ع) فرمود، گوئیا در زعم دینفروشان، خود تأکیدی است بر اینکه از اساس بر زنان نیامده بود که بجنگند و شهید شوند و لذا اگر بهکربلا روانه یا همراه برده شدهاند بیش از یک سرنوشت محتوم نداشتند و آن اینکه بهاسارت در چنگ دشمن گرفتار آیند. اما بهرغم این پندارها که نعلبالنعل با رسوم جاهلیت پیش از اسلام تطابق دارد، باید پرسید که مگر پیامبر اسلام شخصاً زنان را بهمیدان جهاد نمیبرده و دستبردن زنان بهسلاح و نبردشان را مورد تمجید قرار نداده است؟ این واقعیت تاریخی، درست همان چیزی است که مچ مرتجعان را گیر میاندازد. زیرا موارد فراوانی که پیامبر (ص)، زنان داوطلب مؤمن را درست مانند مردان داوطلب، همراه خود بهجهاد گسیل فرموده، بخصوص مانند جنگ خیبر که بانوان بسیاری را به جبهه جهاد برده بود، کتب تاریخ و مأخذهای دینی مسلمانان را پر کرده است. علاوه براین موارد متعدد که این زنان بزرگوار و در رأسشان شخص فاطمه (ع) دختر ارجمند پیامبر (ص) بهجهاد رفته و حتی سلاح بهدست گرفته و جنگیدهاند، رخداد جنگ احد در سال سوم هجری، بسی آشکار و چشمگیرتر است. زیرا در این جنگ که بسیاری از مسلمین و صحابه در دور نخستینش دچار هزیمت شده و پیامبر (ص) را در میدان، وانهاده و فرار میکردند، یکی از معدود کسانی که استوار مانده و دفاع درخشانی از حضرت محمد (ص) کرد، بانوی ناموری بهنام «نسیبه بنت کعب» بود که نهتنها جنگید و زخمیشد، بلکه موفق گردید که دوبار، دومرد سوارکار مهاجم را که قصد جان محمد (ص) را داشتند بههلاکت برساند. شخص پیامبر (ص) بارها نقش این زن مجاهد جانبرکف را یاد فرموده و بهنیکی ستوده است(1).
پس ملاحظه میکنیم که مسأله «جهاد زن» از همان عصر اول اسلام و در زمان حیات حضرت محمد (ص) مسألهیی حلشده بهشمار میرفته و بهصورت یک روش پسندیده مؤمنانه، توسط شخص پیامبر (ص) بسی مورد ستایش قرار گرفته بود. این، یعنی که زنان عاشورا اگر نجنگیده و بهشهادت نرسیده بودند، بهخلاف پندار مرتجعانه دینفروشان، از بابت «زنبودن» و فقدان صلاحیت و تکلیف جهاد نبوده است.
ویژگی بحث در جهاد دفاعی عاشورا
برای توضیح بیشتر باید بیفزاییم که در عاشورا، تازه موضوع فراتر از «جهاد» بهمعنی اخص کلمه بوده است چرا که نبرد عاشورا یک نبرد دفاعی بود. چنانکه همه مورخان نوشتهاند، درواقعه سال 61هجری در کربلا، امامحسین (ع) بارها بهدشمن پیشنهاد کرد که بهجای کشانیدن کار بهجنگ و خونریزی، راهش را باز کنند تا به همان مکه و مدینه بازگردد که از آنجا بهعراق روانه شده بود یا به هر جای دوردست دیگری از کشور بزرگ مسلمانان و حتی بهشام و نزد خود یزید تا موضوع را رودررو با خود این مدعی خلافت، یزید ابن معاویه، حلوفصل کند اما لشکر مهاجمی که سر راهش را گرفته بودند و روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشد، پاسخ منفی میداد. دشمن مهاجم، فقط یکی از دو چیز را از حسین (ع) میخواست: یا تسلیم بیقیدوشرط به ابن زیاد، یا جنگ و کشته شدن. چنین بود که امام حسین (ع) با شعار «هیهات منّاالذله »، شهادت را بر تسلیم، مرجح شمرده و در عاشورا بهشهادت رسید. میدانیم که در باب «دفاع»، یعنی جهاد در برابر تجاوز بالفعل، حتی مرتجعترین بهاصطلاح فقیهان هم بر وجوب شرکت همگانی در چنین جهاد دفاعی تأکید دارند (2)، یعنی شرکت زنان و مردان و حتی سالخوردگان و بیماران و خلاصه هر کسی که بههر میزان میتواند، در دفاع شرکت کند؛ تا چهرسد به «دفاع» از کیان دین و شخص امام (ع) در برابر تجاوزی که ابن زیاد و لشکریان کوفی، مرتکب آن بودند. این، یعنی که مطابق فقه همین حضرات هم، زنان عاشورا حق داشتهاند و بلکه میبایستی تا پای جان از امام حسین (ع) دفاع میکردند. بهاینترتیب، پرسشی که در این یادداشت مطرح شده، چنان نیست که حتی مرتجعان دینفروش بتوانند از پاسخش شانه خالی کنند. علاوه براین، تاریخ شهادت میدهد که زنان کربلا در شوق چنین شهادتی میسوخته و در مواردی هم بهمیدان زدهاند، اما امام حسین (ع) تا توانسته آنان را بازگردانیده، جز در مورد زن جوان شهیدی که تا کسی برسد، بهدست نفرات تحت فرماندهی شمر، بهشهادت رسید (3). واقعهیی که نشان میدهد که شهادت در دفاع از حسین (ع) تا کجا برای آنان پسندیده و ارزشی شناختهشده بود. زنانی که برگزیدگان فرزانه عصر خویش بوده و بعضاً مانند زینب کبری (ع) برای شرکت در حماسه عاشورا همه تعلقات، شوهر و زندگانی خویش را طلاق گفته و از همهچیز گذشته بودند. بانوان شیردل استواری که در طول آزمون اسارت، با همه دشواریها و شکنجههایش، کمترین نشانهیی از ضعف و ضعیفگی نشان نداده و از این جهت بر دل دشمن داغها نهادند.
پسند خداوند، نقش دشوارتر اسارت
اینجا، بههنگامی که پندار شرط جنسیت در «جهاد» و بخصوص در «جهاد دفاعی» کنار زده میشود، پرسشی را که پیش روی خویش نهاده بودیم، دیگر کاملاً آشکار میشود و اتفاقاً همین آشکاری، پاسخ این بحث را هم بهدسترس نزدیکتر میکند. میدانیم که مجاهدان و جهادشان تنها انجام وظیفه در صحنه رزم نیست. در یک جهاد واقعی و بخصوص پیچیده، بسی مأموریتهای بینام و نشان وجود دارد که اتفاقاً باید بهخالصترین مجاهدان سپرده شود. مجاهدانی که در گرماگرم جهاد بهپشت جبهه دشمن فرستاده میشوند و هزار خطر دشوارتر از مرگ در میدان، تهدیدشان میکند، پیکها و مأموران ویژهیی که با کار بینام و نشان خویش، چنان میکنند که نیروهای بیشتری فراهم آید یا ضربات دشمن خنثی شود و یا… تا که جهاد مجاهدان باکمترین تلفات یا سریعترین زمان بهثمر برسد یا آنکه استقامت و پایداریشان بتواند بهبهترین و کاملترین صورت ممکن ادامه یابد یا آنکه خونهای نثارشده و جانهای ایثار شده، به نتایج هرچه مطلوبتری منتهی شود، بیشک در شمار مجاهدان ویژهاند و چهبسا با درجات ارجمندتر. نظر بهحقیقت ذکرشده، حالا اگر دوتصور مفروض را مطالعه کنیم میتوانیم بهنتیجه این بحث برسیم:
در یکتصور، تصور شهادت حماسی و پرافتخار 72شهید کربلا، با فرض جنگیدن و شهادت کلیه شمار نفراتی که بهاسارت رفتند، که 84شهید دیگر را برشمار بالا میافزود، این فرض بدینمعنی است که چهبسا یک حماسه بسیار شکوهمندتر بهخاطر شهادت مظلومانه شمار بزرگی از زنان در کتب تاریخ، ثبت میشد، اما در این فرض، هیچ پیام فوری و سریعی بهمرکز خلافت در شام با حدود هزار کیلومتر فاصله از کربلا، و حتی بهکوفه نزدیک و در 80کیلومتری نمیرسید تا که این مراکز را، آن هم درست در روزهای فتح و پیروزیشان، بلرزاند. اما در تصور دیگر، همان که «خداوند پسندید» و امام حسین (ع) فرمانش را داد و بهای اجرایش را با عزیزترین خواهران و زنان و فرزندانش پرداخت، شمار مجاهدان شهید، بسی کمتر بود اما مجاهدان دیگر و چهبسا بیشتری (4)، آن هم نوامیس مجاهدان شهید گروه اول، باید بهاسارت میرفتند. اسارت بود با هزارمحنت، شکنجه و تحقیر تا برسد بهگرسنگیها و تشنگیها و حتی تلفاتی که داشت (5). اما چنانکه عملاً در تاریخ شاهدش بودیم، چنان سریع و وسیع، طنین پیام را در کوفه و شام پراکند که نهتنها ظرف 20روز، خلیفه فاتح جنگ را تا حد اظهار ندامت کردن بهشکست کشانید، بلکه چنان کرد که دودمان یزید، آل یزید و… ظرف چندسال سرنگون و نابود شدند (6). بیشک مأموریت اسیران در تصور اخیر، بسی دشوارتر از پذیرش شهادت است. تا بهحدی که مطابق آنچه برخی مورخین نوشتهاند، حتی مرد فرزانهیی همچون علی ابن الحسین، امام سجاد (ع) دربرابر نانجیبیهای دشمنان شامی، آرزوی مرگ کرد و چنانکه آوردهاند فرمود:
«یا لیت امی لمتلدنی و…» (7).
و اما خداوند، «پسندیده» و مقدر فرموده بود که این مأموریت سترگ و بسیار دشوارتر از شهادت را زنان عاشورایی بهدوش بردارند. آری، این زنان والا، از نوجوانان تا سالخوردگان، بسی قویدل و قدرتمند و استوار که حتی یک نقطه ضعف و درهمشکستگی از کوچکترینشان دیده نشد، بهرهبری یک زن، زینب کبری، دختر رشید فاطمه و علی (ع)، این مسئولیت برزگ تاریخی را بهانجام رساندند.
شگفتا از مشیتهای پروردگار با نعمتهای فزون از شمار و فراتر از شعور ما بندگان. همان که از 15قرن پیش، گروهی پیشکسوت و میراثگذار برای بانوان موحد مجاهد اعصار پسین را تدارک فرموده تا راه عصر معاصر را هموار فرماید. عصر ما با کهکشانی از زنان انقلابی مجاهد و در افق و آسمانی که قرن بیستویکم را روشنایی بخشند، گو بهبهایی گران با دههاهزار شهید قهرمان.
و بدانسان که فرمودهاند: «هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند».
پانویس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ رجوع کنید به «شیرزن در بوته آرمانو جهاد» نشریه مجاهد430، مورخ 11اسفند77
2ـ برای مثال، حتی خمینی مانند دیگران در مورد جهاد دفاعی مینویسد: «وجوب این امر بهحضور امام و رخصتش یا رخصت نایب خاص یا نایب عام امام، مشروط نیست. پس این دفاع، بدون هرگونه قید و شرطی برهرمکلف واجب است و با هر وسیلهیی که در اختیار داشته باشد». (تحریرالوسیله ج1. فصل دفاع، مسأله2).
3ـ این زن شهید در کربلا، «امعمرو» خوانده میشد و همسر یکی از شهیدان والامقام عاشورا بهنام وهب ابن عبدالله کلبی است. جدا از او، دو زن دیگر بهمیدان زدند که فرستادگان حسین (ع) توانستند بهفرمان حضرتش آنان را بازگردانند. یکی «اموهب» مادر همان وهب ذکرشده است و دومی باز هم «ام عمرو» همسر شهید والای کربلا «جناده ابن کعب انصاری» است. بهعلاوهی همسر، فرزند نوجوان این بانو، یعنی «عمرو» نیز در عاشورا بهشهادت رسید.
4ـ توجه میدهد که در شمار شهیدان و اسیران عاشورا نیز مانند همه صحنههای تاریخ اسلام، مورخان اختلاف دارند. در مورد کربلا، برخی مانند سیدابن طاووس، روایت شمار شهیدان را تا متجاوز از 150نفر نیز ـبهجای 72نفر معروفـنقل کردهاند.
5ـ بنابر روایتهای تاریخی مختلف، سخن از شهادت چندین اسیر در خلال اسارت، درمیان است که معروفترینشان «رقیه» دختر خردسال امام حسین است که هماکنون مزارش در دمشق، شناختهشده و زیارتگاه چشمگیری است. یا کودک جنینی که در مسیر راه سقط شد و قبرش در حوالی شهر معروف «حلب» قرار دارد.
6ـ مطابق روایتی که اسیران روز اول صفر (20روز بعد از عاشورا) بهشام رسیده و همان روز نخست، یزید در مجلس بارگاه خلافت اموی، از قتل امام حسین (ع) اظهار برائت و ندامت کرد.
7ـ (ای کاش مادرم مرا نزاده بود… )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر