سرانجام «نفرین دوزخ» جلاد ۶۷ را به کام هزارتوی خود کشید. «مادران سیاهپوش»؛ «داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد»
سر از سجادهها برگرفتند تا شاهد به برنشستن آه سوزان خود در شبانههای بیکسی و انتظار کشیدن در پشت درهای آهنی زندانها باشند.ابراهیم رئیسی دست راست خامنهای و گماشتهٔ مخصوص او بر منصب ریاست جمهوری، در سقوط به کام درهٔ نابودی، مرگی دردناک و عبرتانگیز را در تنهایی هراسآور تجربه کرد. تمام اهن و تلپ و تبلیغات حکومتی مبنی بر داشتن تجهیزات پیشرفتهٔ ردیابی و پهپادهای آنچنانی نتوانست در این لحظهٔ تعیینکننده به داد او برسد. جلاد بدنام در چنبرهٔ مرگی گرفتار آمد که در قتلعام تابستان ۶۷ آن را بر فراز سر عزیزترین فرزندان آفتاب به اهتزار درآورده بود. جلادی که در روزومهٔ خود هزاران حکم مرگ داشت. در هولناک دوزخی سوزان در حالی بر روی او گشوده شد که سودای جانشینی خامنهای را در سر میپخت یا دیگران برای او میپختند.
رئیسی؛ تجسم روح خبیث خمینی
خامنهای گمان میکرد اگر سرنوشت سلطنتش را در روزهای پایانی به این جلاد بدنام گره بزند خواهد توانست از عواقب خشم خلق در امان بماند و قیامهای آتشین را برای دورههای متوالی به محاق ببرد. او برای برکشیدن این جلاد به منصب ریاست جمهوری، مجبور به در پیش گرفتن سیاست «خالصسازی»! یعنی تراشیدن و لاغر کردن نظام و دستچین کردن عناصر سرسپرده به خود شد؛ عناصری که در جنایت و آشامیدن خون، ظرفیت لازم را از خود بارز کرده بودند.
حال که جلاد هیأت مرگ به کام مرگ فرو رفته است، خوب است گذری عبرتناک بر یک واقعهٔ تلخ تاریخی داشته باشیم و حکمی را یادآوری کنیم که بر مبنای آن ۳۰ هزار فرشتهٔ آزادی سربهدار شدند. خمینی در این حکم دستنویس نوشته بود:
«کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند... آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند».
توجه داشته باشیم که «آقایان»! مخاطب خمینی نه حتی آخوند موسوی اردبیلی (قاضیالقضات وقت) بلکه ابراهیم رئیسی و چند جلاد دیگر است که در کشتار بهترین فرزندان ایرانزمین، ظرفیت جنایتپذیری و جنایتکاری و سرسپاری خود را به اتم وجه به اثبات رسانده بودند. آنها دستچین شده خمینی بودند. از میان آن چند نفر، ابراهیم رئیسی فراکشیده شد و به این نقطه رسید که بر مناصب مختلف تکیه زند. او بهراستی تجسم روح خبیث خمینی بود.
رزومه ابراهیم رئیسی
در رزومه ننگین این قاضیالقضات بدنام و مهره انتصابی خامنهای برای ریاست قوه مجریه، جز سوابق خونریزی و صدور فرمان قطع دست و پا و شلاق و شکنجه یافت نمیشود.
اسم اصلی: ابراهیم رئیس الساداتی
تاریخ تولد: ۱۳۳۹
محل تولد: محله نوغان مشهد
تحصیلات: ششم ابتدایی (این تنها سطح تحصیلی غیرحوزوی اوست. این بیسوادی امری ناشناخته نیست. محسن مهر علیزاده در مناظره اول کاندیداها با تعریض آن را به رخ او کشید)
در ۱۵سالگی از حوزه ارتجاع مشهد به قم فرستاده میشود.
او از جوجه آخوندهایی است که محمد بهشتی (نفر شماره ۲ رژیم بعد از خمینی) آنها را دستچین کرد تا تحت عنوان «کادرسازی برای تأمین نیازهای مدیریتی نظام» وارد «مدرسه حقانی» شوند. مدرسه حقانی همان مدرسهای است که برای مناصب قضایی، اطلاعاتی و امنیتی نظام ولایت فقیه مهرههای مستعد آموزش میداد و جلادانی مانند آخوند روحالله حسینیان معروف به «خسرو خوبان»، آخوند مصطفی پورمحمدی (از عاملان قتلعام ۶۷)، علی یونسی، غلامحسین محسنی اژهای و... در آن پرورش یافتهاند. برخی منابع مینویسند که ابراهیم رئیسی در مدرسه حقانی نبوده ولی در این موضوع که او جزو ۷۰طلبهای است که بهشتی برای آنها جلسه میگذاشته، تردیدی نیست و خود او نیز به آن اذعان کرده است.
قبل از انقلاب ضدسلطنتی، نقشی در پیروزی انقلاب نداشته ولی بعد از انقلاب، همانطور که اشاره شد خیلی زود در مسیر نزدیکی هر چه بیشتر به هسته اصلی قدرت و ماشین سرکوب در نظام تازهتأسیس دیکتاتوری دینی قرار گرفت.
نخستین صدور احکام جنایت
رد جنایت را در رزومه او پی بگیریم به دادسرای مسجد سلیمان میرسیم. او در نخستین روزهای استقرار رژیم پلید خمینی با دعوت آخوند هادی مروی، نماینده خمینی در شهر مسجدسلیمان، عازم این شهر شد و ارتباط وی با مجموعه دادسرای ارتجاع هم از همانجا آغاز گردید.
سایت حکومتی آستان نیوز در این رابطه مینویسد: «در روزهای اول استقرار نظام، همچون برخی مناطق مرزی در کشور، اخبار خوبی از شهر مسجد سلیمان که پایگاه گروههای چپ و مارکسیست بود به گوش نمیرسید. اینگونه شد که حضرت امام برای ساماندهی اوضاع، آیتالله شیخ هادی مروی را بهعنوان نماینده خود در این شهر منصوب فرمودند. به این ترتیب رئیسی به دعوت آن مرحوم، برای کمک در کارِ فرهنگی و اداره شهر همراه با گروهی از طلاب به مسجدسلیمان رفت و کلید ارتباط ایشان با مجموعه دادسرای انقلاب هم از همانجا زده شد» (همان منبع).
دادستانی کرج در ۱۹سالگی
یکسال بعد آخوند رئیسی پس از برگشت از سرکوب و قلع و قمع مسجد سلیمان، در حالیکه ۱۹سال بیش نداشت، بهعنوان دادیار به دادستانی کرج فرستاده میشود که کارش در آنجا اساساً بازجویی بود. دادستان انقلاب وقت، آخوند جنایتکار قدوسی، رئیسی را در آستانه ۲۰سالگی بهعنوان دادستان کرج منصوب میکند. پس از چند ماه و بعد از به ثبت رسیدن جنایات بیشمارش در کرج، بهصورت همزمان و با حفظ سمت، بهعنوان «دادستان همدان» نیز منصوب میشود. او با توجه به فاصله ۳۴۰کیلومتری این دو شهر، نیمی از هفته را در کرج و نیم دیگر را در همدان بهسر میبرد تا اینکه بعد از چهار ماه از کرج دل میکند و بهطور کامل در همدان مستقر میشود.
داستان زندگی او در این مقطع یادآور داستان زندگی عبیداللهبنزیاد، حکمران همزمان مصر و کوفه در زمان یزیدبنمعاویه است. با توجه به استعدادی که این حاکم مخوف و جهنمی در قصابی یاران امام حسین از خود نشان داد، با حفظ سمت فرمانروایی در مصر به حکمرانی کوفه نیز برگزیده شد.
ارتقا رتبه به معاونت دادستان انقلاب مرکز
آخوند رئیسی تا سال۱۳۶۳در دادستانی همدانی به سرکوب ادامه میدهد. بعد از کنار گذاشته شدن دژخیم لاجوردی از دادستانی انقلاب مرکز، و انتصاب آخوند رازینی به این سمت، وی رئیسی را به معاونت دادستان انقلاب مرکز میگمارد.
آن موقع دادستانی ارتجاع مرکز سه معاونت داشت: معاونت اقتصادی، معاونت قاچاق مواد مخدر و معاونت بهاصطلاح گروهکی. رئیسی که آن موقع ۲۴ساله بود بهریاست معاونت موسوم به گروهکی میرسد. در طول دهه شصت و از جمله در کشتارهای تابستان ۶۷ و در هیأتهای مرگ سال۶۷در زندانها، رئیسی با همین سمت جانشین دادستان انقلاب در اعدام زندانیان شرکت میکند.
عضو هیأت مرگ
در تابستان ۱۳۶۷ و بهدنبال فرمان خمینی دجال، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و آزادیخواه در زندانهای اوین تهران، گوهردشت کرج و سایر زندانهای رژیم آخوندی اعدام شدند. آخوند ابراهیم رئیسی که در آن زمان جانشین دادستان تهران بود، همراه با آخوند حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران)، آخوند مصطفی پورمحمدی (معاون و نماینده وزارت اطلاعات) و اسماعیل شوشتری (رئیس سازمان اداره زندانها) اعضای کمیتهٔ مرکزی تصمیمگیرنده در خصوص این اعدامها موسوم به «هیأت مرگ» بودند. این هیأت از سوی خمینی دجال مأموریت یافته بود تا تکلیف آن دسته از زندانیان سیاسی را که همچنان استوار و پایدار و «سر موضع» بودند، روشن کند.
اصرار هیأت مرگ بر اعدام بیشتر
در ۱۹مرداد ۱۳۹۵احمد منتظری، فرزند بزرگ آقای حسینعلی منتظری نوار جلسه مورخ ۲۴مرداد سال۱۳۶۷پدرش با هیأت مرگ را بر روی وبسایت آیتالله قرار داد. آقای منتظری در این دیدار ضمن انتقاد شدید از اعدامها، خطاب به هیأت مرگ میگوید: «تاریخ ما را محکوم خواهد کرد و نام شما را بهعنوان جنایتکاران تاریخ ثبت خواهد کرد».
آقای منتظری منتظری در این فایل میگوید: «اول محرم شد؛ من آقای نیری، آقای اشراقی، آقای رئیسی و آقای پورمحمدی را خواستم و گفتم: الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید؛ آقای نیری گفت: ما تا الآن ۷۵۰نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم بهعنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم، کلک اینها را هم بکنیم بعد هر چه بفرمایید» (فایل صوتی منتشر شده در ۱۹مرداد ۹۵).
به این ترتیب، آخوند رئیسی که از ۱۸سالگی در ماشین کشتار رژیم پلید خمینی قرار گرفته بود، در ۲۸سالگی آستینها را بالا زد و بهعنوان یکی از اعضای هیأت مرگ، یکی از اصلیترین نقشها را در حمام خون فاشیسم دینی نظام آخوندی برعهده گرفت. برخی از بازماندگان آن اعدامها روایت کردهاند که آخوند رئیسی را در راهروها و شکنجهگاههای زندان دیدهاند که بدون عبا و عمامه، با لباس راحتی، به کارهای مربوط به اعدامها میپرداخت.
دریافت مأموریت ویژه از خمینی برای جنایت
ابراهیم رئیسی که در جریان قتلعام ۶۷ بیرحمی خود را به ثبوت رسانده و اعتماد ویژه خمینی را به دست آورده بود، پس از فارغ شدن از این کشتار با دریافت احکام پیدرپی از سوی خمینی مورد قدردانی ویژه او قرار گرفت.
خمینی دجال در ۱۱دیماه ۱۳۶۷پس از اشراف بر شقاوت و سرسپردگی این آخوند خونآشام، او را که آن موقع بهلحاظ رسمی معاون دادستان انقلاب تهران بود، برای یک هیأت دو نفره در کنار آخوند نیری انتخاب میکند. این دو نفر مأموریت مییابند تا «فارغ از پیچ و خمهای اداری» بهسرعت احکام اعدام و بریدن دست و پا را بهمنظور ایجاد سرکوب و اختناق در کشور صادر کنند.
«جناب حجت الاسلام آقای نیری ـ دامت افاضاته از آنجا که گزارشات متعددی در مورد ضعف دستگاه قضایی به اینجانب رسیده است، و مردم شریف و متعهد ایران انتظار برخورد جدیتری با مسائل مختلف را دارند، به جنابعالی و حجت الاسلام آقای رئیسی مأموریت قضایی داده میشود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلامآباد و درود رسیدگی نموده و فارغ از پیچ و خمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید... والسلام.
۱۱دیماه ۱۳۶۷. روحالله الموسوی الخمینی» (صحیفه نور جلد ۱۷و ۲۱)
با این حال اشتهای خمینی برای کشتار سیریناپذیر است. او شقاوت و بیرحمی دستگاه قضایی نظام را که بهتازگی از کشتار زندانیان سیاسی فارغ شده بود، هنوز کافی نمیدانست، بههمین خاطر، ضمن ابراز تعجب از رکود و کمکاری مقامات قضایی، دو هفته پس از صدور حکم بالا، نیری و آخوند رئیسی را مأمور میکند تا به صدور احکام قرونوسطایی سرعت ببخشند.
«بسم الله الرحمن الرحیم از آنجا که مقامات بالای قضایی کشور هیچگونه حساسیتی در مورد مسائل تکاندهنده فوق ندارند، به حجت الاسلام آقایان نیری و رئیسی، مأموریت داده میشود که طبق آنچه تشخیص میدهند، در چهارچوب اسلام عزیز، در موارد مذکور اقدام نمایند. باعث تعجب است که در نظام اسلامی چنین حوادثی اتفاق میافتد؛ ولی با کمال خونسردی اجرای احکام خدا تعطیل و کارهای دیگر بر کار قضایی رجحان پیدا میکند.
۲۳دی ۶۷. روحالله الموسوی الخمینی» (همان منابع)
یک سند تاریخی از جنایتکاری رئیسی
آخوند موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضایی رژیم، که بعد از نامه خمینی به رئیسی و نیری موقعیت خود را در خطر میدید، چون خمینی در پیامش به رئیسی و نیری گفته بود که «مقامات بالای قضایی کشور هیچگونه حساسیتی ندارند»، با دستپاچگی از به خطر افتادن کرسی خود، بهسرعت به نماز جمعه تهران آمد و گفت:
«مشکلات دست و پاگیر سیستم قضایی مانع صدور احکام بود و اخیراً به حضرت امام اطلاع داده شد که صدور احکام بهعلت مشکلات دست و پاگیر به طول میانجامد. ایشان بذل توجه و عنایت فرمودند و با ارسال نامهیی تأکید کردند نباید اجرای احکام خدا به تأخیر بیافتد... تا امام این را فرمودند و ما احساس کردیم این اجازه را از طرف امام داریم... در عرض ۲۴ساعت حکم داده شد: ۴نفر اعدام شدند، ۲تا دست بریده شد، ۳نفر به زندان رفت... دفتر پیگیری شب و روز حاضر است و موضوعات را میتوان با یک تلفن به اطلاع آنها رساند... فقط بگویید یک چنین قضیهیی اتفاق افتاده ما با استفاده از امر امام با ایجاد محاکم فوقالعاده فوری در عرض ۳روز ۴روز ۵روز مسأله را خاتمه میدهیم» (موسوی اردبیلی ـ نماز جمعه ۳۰دیماه ۱۳۶۷).
خمینی یک روز پس از سخنرانی و اعلام موضع آخوند موسوی اردبیلی، در حکمی جدید بهمنظور گسترش اختیارات آخوند رئیسی به شورای عالی قضایی رژیم امر میکند که بهمنظور اجرای احکام اعدام، شلاق، بریدن دست و پا و... کلیه پروندههای راکد را به رئیسی و نیری بدهد تا هر چه زودتر متهمان به مجازات برسند.
بسمه تعالی - شورایعالی قضایی جمهوری اسلامی
کلیه پروندههایی که تاکنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده است و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده است در اختیار حجج اسلام آقایان نیری و رئیسی قرار دهید، تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، که درنگ جایز نیست. والسلام.
۱بهمن ۱۳۶۷. روحالله الموسوی الخمینی (همان منابع)
یک روز بعد در ۲بهمن ۱۳۶۷آخوند رئیسی و نیری از خمینی در زمینه حدود اختیاراتشان سؤال میکنند:
محضر... امام خمینی
با سپاس بیکران از درگاه احدیت که اینجانبان را مشمول عنایت آن امام عزیز و بزرگوار قرار داده تا در اجرای احکام و حدود الهی گامی برداریم، مستدعی است نظر مبارک را امر به ابلاغ فرمایید که دستور مورخ ۱/۱۱/۱۳۶۷آن حضرت اختصاص به اجرای حدود الهی دارد یا شامل احکام صادره در مورد قصاص نفس نیز میشود؟
۲ بهمن۶۷. سیدابراهیم رئیسی ـ حسینعلی نیری
خمینی جلاد هم به سؤال رئیسی و نیری پاسخ میدهد و تأکید میکند که اختیار صدور حکم هم در حدود، هم در قصاص را دارند.
بسمه تعالی جناب حجتی الاسلام آقایان نیری و رئیسی آنچه را که به شما مأموریت دادم تا به پروندههایی که در شورایعالی قضایی راکد مانده است پس از رسیدگی اجرا نمایید، در مورد حدود و قصاص است...
۲ بهمن ۶۷. روحالله الموسوی الخمینی (همان)
کسب اعتماد با جنایت بیشتر
همانطور که با تعمق در محتوای نامههای رد و بدل شده، دیده میشود آخوند رئیسی بهسادگی اعتماد شایسته خمینی و در قدم بعد عنایت و توجه ویژه خامنهای را به دست نیاورده است. او برای جامه عمل پوشاندن به نیت خامنهای، مناسبترین فرد بوده است.
مناصب قضایی رئیسی، پس از قتلعام تابستان ۶۷، به ترتیب عبارتند از:
«دادستان انقلاب تهران، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، معاون اول قوه قضاییه، دادستان ویژه روحانیت، رئیس شورای نظارت بر صدا و سیما و دادستان کل کشور.
او علاوه بر این مناصب، دادستان کل ویژه روحانیت، عضو هیأترئیسه مجلس خبرگان، عضو شورای مرکزی تشکیلات موسوم به جامعه روحانیت مبارز و تولیت آستان قدس رضوی بوده است.
این آخوند بیسواد، به همت افشاگریهای بیامان مقاومت و اعتلای جنبش دادخواهی، نتوانست از گندم ریاستجمهوری بخورد و در انتخابات سال۹۶ شکست خورد. خامنهای که روی او سرمایهگذاری کلان کرده بود در ۲۳ مرداد۹۶ وی را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و در ۱۶اسفند ۹۷ به منصب ریاست قوه قضاییه گمارد.
از گزینههای محتمل جانشینی خامنهای
بدیهی است که باد کردن این جلاد از سوی خامنهای و تبلیغات هدایت شده حکومتی، فقط برای منصب ریاستجمهوری یا بهعبارت دیگر گماشتگی خامنهای یا تدارکاتچی نظام بودن نبود، هدف بالاتری را پی میگرفت. او از گزینههای جانشینی خامنهای بود.
رئیسی مهرهای بود که با صدور احکام پیاپی اعدام و زندان به دست راست خامنهای تبدیل شده بود. پلههای ترقی او استخوانهای شکسته قربانیان بود.
افتخار جنایتکاران
در کتاب «مرگ کسب و کار من است» اثر «روبر مرل»، سرگذشت فرمانده اردوگاه آشویتس، «رودلف فرانتس هوس» را میخوانیم. او جنایتکاری بود که در اثنای محاکمه در دادگاه نورنبرگ به جنایتهایی که انجام داده بود افتخار میکرد.
شگفتا که ابراهیم رئیسی نیز مانند همه جنایتکاران، به جنایت خود افتخار میکند. او در جملهای گفته بود:
«حکم قطع دست از افتخارات بزرگ ماست. » (آفتاب نیوز. ۴آبان ۸۹)
نوبت خامنهای
اکنون خامنهای با هلاکت رئیسی، جرثومهٔ خبیث «دولت جوان حزباللهی»! و موتور محرکهٔ «خالصسازی» را از دست داده است. او باید تمام آنچه را که پیشتر برای چنین روزهایی تدارک دیده بود، از نو تدارک ببیند. بازسازی این بنای فرو ریخته و جایگزینسازی رئیسی به این سادگی امکانپذیر نیست. بهیقین «این روند جنگ گرگها در بالای رژیم را به منتها درجه تشدید میکند و در پایین جامعه و کف خیابان فرصت هر چه بیشتری برای اعتراض و قیام فراهم میسازد» (از پیام مسعود رجوی. ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳).
روزهای سخت برای سلطنت رو به سقوط خامنهای از هماکنون در برابر او صفآرایی کردهاند. سرنوشت عبرتناک رئیسی در انتظار خلیفهٔ ارتجاع است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر