در هر کشور و جامعهی درگیر با دیکتاتوری حاکم، در برآیند مجموعهی قیامها و انقلابها و در سیر بلوغ اعتراضات و خیزشهای اقشار و صنوف، همواره باید اصلیترین نبرد را در مرکز دایرهی سیاسیِ آن کشور شناخت.
اصلیترین نبرد در کانون دایرهی سیاسی، خصلت و نشانهی آلترناتیو نقد حاکمیت را گواهی میدهد.در شبکههای گستردهی اینترنتی، یک صحنهی پرجوش و جنبش از فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، صنفی و فرهنگی ایرانیان را شاهدیم. بخشی قابل توجه از این فعالیتهای متنوع، مصروف مبارزه با دیکتاتوری تمامیتخواه آخوندی از طریق افشاگری و روشنگری علیه جنایات و چپاول آن میشود.
بسیاری از این فعالیتهای ارزشمند را که کنار هم بگذاریم، به مجموعهیی در عرض و موازی هم میرسیم که ویژهگیهای آلترناتیو را دارا نیستند. مثلاً انبوه مقاله، گفتار، مصاحبه و پادکست با مضمون افشاگری و روشنگری منتشر میشوند، ولی مجموعشان خصلت و ویژهگیِ آلترناتیو را که آدرس و مسیر و راه حل سرنگونی را به کابوس نقد خامنهای و اتاق فکر نظام بالغ کنند، ندارند.
تاریخ قیامها و انقلابها نشان داده است که یک آلترناتیو، نشانی و دغدغههای واضحی از طرف دیکتاتور مسلط دارد.
یک آلترناتیو همواره در کانون مسأله و کابوس و فعالیت بازدارندهی داخلی و بینالمللیِ حاکمیت قرار دارد.
یک آلترناتیو همواره با اولویتبندیِ موضوعات جبههی مبارزه برای سرنگونیِ دیکتاتور، حرکت و فعالیت میکند.
یک آلترناتیو هرگز خود را مشغول دامن زدن به تضادهای درون جبههی اپوزیسیون نمیکند.
یک آلترناتیو همواره سازمان دادن جبههی سرنگونیخواه را شرط لازم نفی دیکتاتور حاکم میداند و خود به آن ملتزم است.
این ویژهگیها در فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک و در تنظیم رابطه با جبههی اپوزیسیون، هم نشانی آلترناتیو را نخست در چشم حاکمیت فرو میکند و هم اعتبار داخلی و بینالمللی را متوجه جدیت مبارزهی خود برای دگرگونیِ بزرگ مینماید.
سالهاست که اعتراضات اقشار اجتماعی مثل بازنشستهگان، کارگران و مزدبگیران جریان دارند و بیشتر هم میشوند. اینها جریانهای جاری برای دستیابی به حقوق مسلم صنفیشان هستند که حکومت چپاول و غارت کرده است. این اعتراضات اگرچه مطالبهیی صنفی را دنبال میکنند، ولی مضمون و جوهرشان سیاسی و علیه مدیریت و حاکمیت مستقر است.
باوجود این اعتراضات مستمر صنفی با مضمون سیاسی و باوجود انواع فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ ایرانیان در داخل و خارج کشور، باید سراغ اصلیترین نبرد با دیکتاتور، با شاخص و معیار شناخت آلترناتیو را گرفت؛ نبردی در مرکز دایرهی صحنهی سیاسی ایران؛ نبردی که سرنوشت دو جبهه را رقم میزند.
با ویژهگیهایی که برشمردیم و با مطالعهی صحنهی بالفعل سیاسی ایران از منظر داخلی و بینالمللی، میبینیم نبردی که مستمر در کانون و مرکز دایرهی سیاسی ایران با خصلت تعادل قوای تعیینکنندهی سیاسی جریان دارد، نبرد همهجانبه بین مجاهدین خلق ایران و حاکمیت ملایان است.
کافیست به تحولات یکونیم سال گذشته از پسِ خروجیِ قیام ۱۴۰۱ توجه کنیم. همهی نیروها در آن قیام، در هوشیاری و کیفیت مبارزه با حاکمیت ولایت فقیه آزمایش پس دادند. خروجی آن قیام، این واقعیتها را نتیجه داد:
ــ با عبور از چهار قیام بزرگ روشن شد که نه مطالبه، نه مذاکره، نه اصلاح، نه تعامل و نه تظاهرات، راه حل نهایی برای نفی تمامیت دیکتاتوری ولایی نیستند.
ــ روشن شد که طرد این حاکمیت، مرزبندیِ همهجانبه با آن و قاطعیت در شیوهی مبارزه، تنها سلاح ملی و کارا برای سرنگونیِ حاکمیت ولایت فقیه است.
ــ روشن شد که سازمانیافتهگی و انسجام جبههی سرنگونیخواه، ضرورت بیبدیل پیشبرد دو محور فوق هستند.
سه محور فوق، معرف ویژهگیهای آلترناتیو نظام آخوندی هستند. واقعیت این است که فعلاً در صحنهی سیاسی ایران، شورای ملی مقاومت با محوریت سازمان مجاهدین خلق ایران، تبلور مادی و عینی و حامل این سه اصل است.
با تحقق این سه اصل در خروجیِ قیام ۱۴۰۱ بود که اتاق فکر نظام ولایی با تمام توان سیاسی و تبلیغی و قضایی، در داخل و خارج ایران علیه مجاهدین خلق متمرکز شد؛ چرا که دریافت آن نیروی ماندگار و سازمانیافته و مستعد آلترناتیو همراه با اعتبار داخلی و بینالمللی که میتواند کانون استمرار نبرد برای سرنگونی حاکمیت باشد، در حال حاضر مجاهدین خلق ایران هستند.
این یک واقعیت نقد و آشکار سیاسی بهدور از هرگونه تبلیغ یا بیان گرایش خاص است. هر ناظر جدی در صحنهی سیاسی ایران، حتا اگر مخالف مجاهدین خلق هم باشد، این واقعیت را میبیند که جمهوری اسلامی از هیچ اپوزیسیون خود، جز مجاهدین خلق نمیهراسد و تهدید موجودیت خود نمیداند.
بسیج چندین ماههی تمام دستگاه سیاسی، قضایی و تبلیغیِ نظام ملایان علیه مجاهدین خلق، گویای نبرد سرنوشتساز در مرکز دایرهی سیاسی ایران بین ناجمهوری ولایی ــ آخوندی و شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق است.
دستگاه تبلیغاتی آخوندی قریب سی سال مشغول بایکوت خبری مجاهدین و در عین حال، شیطانسازی و بهتانپراکنیهای اعجابانگیز علیه آنها بوده است. چندین رسانهی فارسیزبان خارج کشور هم این بایکوت و بهتانپراکنی را بهموازات نظام آخوندها علیه مجاهدین پیش میبردند و هنوز ادامه میدهند.
اکنون چه شده است که نه آن بایکوت سی ساله ثمری داد و نه حجم حیرتانگیز بهتانها علیه مجاهدین؟ سخنگوی قوهی قضاییه آخوندها همین روزها بهطور ناگزیر اعتراف کرد که جوانان ایران نباید گول «منافقین» را بخورند! لابد بیش از همه، اتاق فکر ولایی ــ آخوندی و همسویان داخلی و خارجکشوریاش دریافتهاند که راه حل مجاهدین خلق برای نجات ایران از دیکتاتوریهای موروثی و نیز نفوذ این راه حل در بین جوانان و سرنگونیخواهان، صورت مسألهی اصلی در مرکز دایرهی سیاسیِ ایران شده است. صورت مسألهیی که اتاق فکر نظام ولایی بیش از همیشه آن را نشانی میدهد.
هر ایرانی که سرنوشت کشورش برایش مهم است، همواره باید بهدور از هرگونه تعصب، کشش و گرایش، مختصات نیروهای موجود در صحنهی سیاسی ایران را مطالعه کند و آن را بشناسد. عجالتاً مختصات مرکز دایرهی صحنهی سیاسی ایران، نشانی نبرد سرنوشتساز بین مجاهدین خلق و تمامیت حاکمیت را میدهد. تحولات آینده با معیار وجود و شناخت آلترناتیو، این واقعیت را بیشتر روشن خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر