اگر بپرسید برای چه میروی، در یککلام میگویم که برفروزم آتشها بر کوهستانها.
... سلاحی و هیچ قدرتی در جهان نیست که بتواند اراده برانگیخته خلق قهرمان درزنجیر را بهزانو دربیاورد. همه هموطنان، شهدا، اسرا مثل رزمندگان و مثل همه مردم ایران چشمانتظار شما هستند. نگذارید شب بر شما و روح و روانتان چیره شود. راه البته صعب و خطیره. گفتم که از شب سیخرداد وقتی مجاهدین بهزبان ایدئولوژیکی خودشان مسیری عاشورایی پیشه کردند، دیگر اینها، توی آنهست... شهادتها، فراقها، جداییها، تیربارانها، اعدامها، چه میشه کرد، دشمن میخواهد ما را محدود و فلج کند و بعد قهقهه بزند و ما میخواهیم آنرا داغان کنیم نابود کنیم وخواهیم کرد. وقتی امواج تاریکی هجوم میآورند ، بزن بر سینه شب تیری ازنور، گل خورشید را میهمان ما کن.
... پس همچون نخستین روزی که از زندان آزاد شدم، بگذارید یکبار دیگر یادآوری کنم، مگر میشود خورشید رو کشت؟ پاکترین فرزندان اینمیهن را میتوان دستهدسته تیرباران کرد و بهشکنجهگاه فرستاد اما آنها در خورشیدی مضمحل میشوند که هیچ تردیدی در تابشش نیست ، خورشید تابان رهایی ایران. مگر میشود دریاها را خشکاند ؟ مگر میشود لالهها را از شکوفایی بازداشت و بادها را از وزیدن و مگر میشود خلق قهرمان ایران را تا بهابد در زنجیر پیرکفتار جماران نگهداشت ؟ نه، نه هرگز. مرگ بر خمینی. سلام برخلق. سلام بر صلح و آزادی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر