قرآن راهنمای عمل
او میگفت: قرآن راهنمای عمل است ولی آخوندها آن را مرموز و غیر قابل فهم نشان داده اند که گویی فقط خودشان آن را می فهمند و سایرین نبایستی به آن نزدیک شوند.
سال۳۶ برای این که بتواند در کنکور شرکت کند، به دبیرستان فردوسی که دبیرستان درجه یک تبریز بود، رفت. سال۳۷ دیپلم گرفت و در کنکور دانشگاه تبریز قبول شد. اما یک ماه بعد دانشکده را ترک کرد تا سال دیگر در کنکور دانشگاه تهران شرکت کند. برای تامین هزینه کنکور سال بعد، همان سال در دبیرستان خصوصی کمال به تدریس پرداخت. سال۳۷ به جلسه یی می رفت که حدود ۶۰-۵۰ نفر بودند. بیشترشان فرهنگی و بازاری و اغلب هم اهل مطالعه بودند. هر هفته پنجشنبه ها یا جمعه ها جلسه داشتند. در آن قرآن و صحیفه سجادیه را تفسیر میکردند.
محمد در آن جا با عناصر فعال آنها بحث و گفتکو می کرد. انتقاد می کرد. روی اشکالات کارشان انگشت می گذاشت. اما مدتی بعد، باز هم احساس کرد دیگر آن کارهای قبلی به جایی نمی رسد. البته باز هم در جلسه تفسیر قرآن و جلسات دیگر می رفت و با آنها بحث می کرد و نظراتش را می گفت و اشکالات آنها را گوشزد می کرد. ولی دیگر این را خوب فهمیده بود که این جلسات و آن نوع کار ها مشکلی را حل نمی کند. او سراغ هر کاری می رفت آن را خیلی جدی دنبال می کرد و تا به نتیجه قطی نمی رسید، آن را رها نمی کرد. بسیار قاطع بود و با ایمان کامل حرف می زد. چون هر حرفش نتیجه یک تجربه مشخص بود.
اگر از کار تبلیغی و سیاسی و ..... فارغ می شد، به مطالعه رو می آورد و هیچ لحظه یی را از دست نمی داد. حتی توی ماشین، در حال راه رفتن یا غذا خوردن هم به مطالعه مشغول بود. می دیدی سر سفره همه غذایشان را خورده اند ولی او هنوز شروع نکرده و چشمش روی کتاب است. پس از چند بار صدا کردن متوجه می شد و پاسخ می داد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر