دراین روز، مردم تهران علیه دیکتاتوری سلطنتی دست به قیامی گسترده زدند که نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب میشود. در اواخر دهه ۳۰، شاه زیر فشار آمریکا برای انجام رفرم و اصلاحات در ایران قرار داشت. این فشار منجر به بروز یک فضای نسبتا باز سیاسی شد و جریانهای مختلف سیاسی که پس از کودتای ۲۸مرداد سرکوب شده بودند، مجال فعالیت پیدا کردند. از یک سو دانشگاهها کانون مبارزات آزادیخواهانه و مطالبات ترقیخواهانه مردم شده بود و نیروهای مترقی اصلاحات مورد ادعای شاه را فاقد خصلت میهنی دانسته و بههیچوجه پاسخگوی نیاز مردم ایران نمیدیدند. از سوی دیگر آخوندهایی همچون خمینی از موضع ارتجاعی بهخصوص در مخالفت با حق رأی زنان و مشارکتشان در انجمنهای ایالتی و ولایتی بهمخالفت برخاستند. تلاقی مخالفت با شاه از مواضع مختلف، به افزایش حرکتهای اعتراضی جامعه انجامید. اوج اعتراضات مردمی در ۱۵خرداد سال ۴۲ صورت گرفت که با سرکوب خونین و وحشیانه پلیس و گارد شاه مواجه شد و تعداد زیادی از مردم کشته، مجروح و دستگیر شدند. شدت سرکوب بهحدی بود که کلیه جریانات سنتی سیاسی از تداوم مبارزه مأیوس شده و با تشدید سرکوب و اختناق مجددا ذوب و به خارج از صحنه مبارزه رانده شدند. در یک چنین فضای یأسآلودی بود که محمد حنیفنژاد، اصغر بدیعزادگان و سعید محسن به جمعبندی از مبارزات گذشته مردم ایران پرداختند. ۱۵خرداد را گورستان رفرمیسم و نقطه پایان مبارزات اصلاح طلبانه در ایران نامیدند و نداشتن رهبری ذیصلاح، تشکیلات انقلابی، مبارزان حرفهیی و ایدئولوژی راهنمای عمل را بهعنوان محورهای اصلی شکست مبارزات مردم ایران در گذشته ارزیابی کردند. حنیفنژاد سپس با کمک دو یار دیگر خود به بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران همت گمارد و طرحی نوین در فلک اجتماعی و سیاسی ایرانزمین درافکند.
قیام مردمی ۱۵خرداد۱۳۴۲، نقطه عطفی در تاریخ ایران
دراین روز، مردم تهران علیه دیکتاتوری سلطنتی دست به قیامی گسترده زدند که نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب میشود. در اواخر دهه ۳۰، شاه زیر فشار آمریکا برای انجام رفرم و اصلاحات در ایران قرار داشت. این فشار منجر به بروز یک فضای نسبتا باز سیاسی شد و جریانهای مختلف سیاسی که پس از کودتای ۲۸مرداد سرکوب شده بودند، مجال فعالیت پیدا کردند. از یک سو دانشگاهها کانون مبارزات آزادیخواهانه و مطالبات ترقیخواهانه مردم شده بود و نیروهای مترقی اصلاحات مورد ادعای شاه را فاقد خصلت میهنی دانسته و بههیچوجه پاسخگوی نیاز مردم ایران نمیدیدند. از سوی دیگر آخوندهایی همچون خمینی از موضع ارتجاعی بهخصوص در مخالفت با حق رأی زنان و مشارکتشان در انجمنهای ایالتی و ولایتی بهمخالفت برخاستند. تلاقی مخالفت با شاه از مواضع مختلف، به افزایش حرکتهای اعتراضی جامعه انجامید. اوج اعتراضات مردمی در ۱۵خرداد سال ۴۲ صورت گرفت که با سرکوب خونین و وحشیانه پلیس و گارد شاه مواجه شد و تعداد زیادی از مردم کشته، مجروح و دستگیر شدند. شدت سرکوب بهحدی بود که کلیه جریانات سنتی سیاسی از تداوم مبارزه مأیوس شده و با تشدید سرکوب و اختناق مجددا ذوب و به خارج از صحنه مبارزه رانده شدند. در یک چنین فضای یأسآلودی بود که محمد حنیفنژاد، اصغر بدیعزادگان و سعید محسن به جمعبندی از مبارزات گذشته مردم ایران پرداختند. ۱۵خرداد را گورستان رفرمیسم و نقطه پایان مبارزات اصلاح طلبانه در ایران نامیدند و نداشتن رهبری ذیصلاح، تشکیلات انقلابی، مبارزان حرفهیی و ایدئولوژی راهنمای عمل را بهعنوان محورهای اصلی شکست مبارزات مردم ایران در گذشته ارزیابی کردند. حنیفنژاد سپس با کمک دو یار دیگر خود به بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران همت گمارد و طرحی نوین در فلک اجتماعی و سیاسی ایرانزمین درافکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر