چرا دانشگاههای ایران امروز تا این اندازه به نقطهٔ انفجار نزدیک شدهاند؟ پاسخ در یک حقیقت روشن نهفته است:
حاکمیت ملایان، استقلال دانشگاه را دشمن خود میداند.
در جهان، استقلال دانشگاه یک استاندارد بدیهی و غیرقابل مذاکره است؛ اما در ایرانِ زیر سلطهٔ ولایت فقیه، همین اصلِ بدیهی، تهدیدی برای تمامیت یک دیکتاتوری پوسیده تلقی میشود. نتیجهٔ آن، بهجای پیشرفت، چیزی جز تخریب همهجانبه نیست:
اقتصاد فروریخته، محیطزیست نابودشده، فرار گستردهی مغزها، افسردگی دانشجویان و مرگ توسعه.
روزنامه هممیهن در گزارش ۱۶ آذر ۱۴۰۴ ناگزیر اعتراف میکند که بین سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ دانشگاهها زیر تیغ «تصفیه» اساتید و دانشجویان قرار گرفتند؛ جایی که تنها یک نوع تفکر مجاز است: تایید حکومت و سکوت در برابر سرکوب.
جامعهشناسان دانشگاه تهران میگویند:
«فضای دانشگاه تبدیل به پادگان شده؛ هیچ تصمیمی بدون اجازهٔ حراست و بسیج دانشجویی گرفته نمیشود.»
و یک فعال دانشجویی دانشگاه شریف از «خطرناک شدن شجاعت» سخن میگوید؛ جایی که حتی نوآوری، تهدید تلقی میشود، نه فرصت.
روزنامه جهان صنعت نیز از بحران بیسابقهٔ بیآیندگی پرده برمیدارد:
دانشجوی امروز، با هزینههای سنگین تحصیل، در مقابل بازار کاری ایستاده که برای او هیچ جایی ندارد.
آیندهاش یا بیکاری است یا مهاجرت.
از سوی دیگر، هویت دانشگاه بهطور کامل زیر سلطهٔ نگاه امنیتی بلعیده شده است:
دانشگاه، که زمانی محلی برای کسب هویت اجتماعی و مسئولیتپذیری بود، اکنون به بخشی از دستگاه کنترل و سرکوب تبدیل شده است.
با این حال، در پسِ این فضای ظاهراً خاموش، غلیان یک آتشفشان بهوضوح قابل احساس است.
حاکمیت با خاکپاشی بر دهانهٔ آن تلاش میکند انفجار را به تعویق بیندازد…
اما این غلیان، قانونمند و ناگزیر است.
دانشگاه ایران خاموش نشده؛ فقط به لحظهٔ اشتعال نزدیکتر شده است.
این انفجار، نه «اگر»، بلکه یک «کی» است.
و «کی»اش را نه حاکمیت تعیین میکند، نه سرکوب؛
بلکه همان نیرویی که همیشه تاریخ را تغییر داده است: دانشجویان.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر