سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید... !
گوشههایی از حقایق یکی از هولناکترین نسلکشیهای قرن بیستم
با انتشار خاطرات منتظری در آذرماه 1379 بر روی اینترنت، دستور بیرحمانه قتلعام سیهزار زندانی سیاسی در تابستان1367، البته با تأخیری 12ساله در معرض اطلاع عموم قرار گرفت. اگر چه انتشار خاطرات منتظری برای نخستینبار پرده از روی بخشی از حقایق پشتپرده این جنایت هولناک برمیدارد، اما بیتردید تنها گوشههایی از این فاجعه بزرگ را منعکس میکند. در میان اسناد منتشر شده از سوی منتظری سندی وجود دارد که خمینی طی حکمی چنین دستور میدهد: ...
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان به استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجهالاسلام نیری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگرچه احتیاط بر اجماع است، و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور، رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازمالاتباع میباشد. رحم بر محاربین سادهاندیشیاست، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداد علیالکفار» باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام.
روحالله الموسوی الخمینی
سند تکاندهنده دیگری که در خاطرات منتظری به آن اشاره شده پاسخ دجال خونآشام به ابهام و سؤال! موسوی اردبیلی قاضیالقضات وقت رژیم، که خود در جنایت و کشتار سرآمد آخوندهای جنایتکار است، میباشد. احمد خمینی سؤال موسوی اردبیلی را در پشت متن حکم خمینی خطاب به او مینویسد:
«بسمهتعالی
پدر بزرگوار حضرت امام پس از عرض سلام آیتالله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند.
1ـ آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بودهاند و محاکمه شدهاند و محکوم به اعدام گشتهاند ولی تغییر موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشدهاند محکوم به اعداماند.
2ـ آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شدهاند مقداری از زندانشان، را هم کشیدهاند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند.
3ـ در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پروندههای منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلاً عمل کنند
فرزند شما احمد»
خمینی جنایتکار در پاسخ به سؤالات موسویاردبیلی بهسادگی و اختصار تمام! مینویسد:
«بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روحالله الموسوی الخمینی»
منتظری در ادامه خاطرات خود به مواردی اشاره میکند که تنها گوشهیی از جنایت و سنگدلی خمینی و کارگزاران جنایتکارش را به نمایش میگذارد. او بهنقل از حسینعلی انصاری نمایندهاش در زندانها نقل میکند:
«... شش یا هفت برادر بودند که اینها نماز میخواندند، روزه میگرفتند، اما حاضر به مصاحبه تلویزیونی نبودند. اینها را بهاین بهانه گفتند که سرموضع هستند و پنج یا شش نفر آنان را اعدام کردند و فقط یک نفر از آنان را که فلج شده بود باقی گذاشتند»....
منتظری در خاطراتش به یک نمونه دیگر اشاره میکند و مینویسد:
«... آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود یک پروندهیی را آورده بود پیش من مربوط به دختری که میخواستهاند او را اعدام کنند. میگفت من با اعدام او مخالف بودم اما با اکثریت آرا او را اعدام کردند»....
نامه آخوند محمدحسین احمدی حاکم شرع خوزستان به خمینی جلاد به تاریخ 23مرداد1367 نیز بسیار قابلتوجه است. وی در نامه به خمینی مینویسد:
«... در رابطه با حکم اخیر حضرتعالی راجع بهمنافقین… نظرها و سلیقهها بین افراط و تفریط قرار دارد که بهتفصیل خدمت حاج احمدآقا عرض کردم و از تکرار آن خودداری میشود. منباب مثال در دزفول تعدادی از زندانیان بهنامهای طاهر رنجبر ـ مصطفی بهزادی ـ احمد آسخ و محمدرضا آشوغ با اینکه منافقین را محکوم میکردند. نماینده اطلاعات از آنها سؤال کرد: ”شما که جمهوری اسلامی را برحق و منافقین را بر باطل میدانید حاضرید همین الآن بهنفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غیره شرکت کنید“. بعضی اظهار تردید و بعضی نفی کردند. نماینده اطلاعات گفت: ”اینها سرموضع هستند چون حاضر نیستند که در راه نظام حق بجنگند“. بهایشان گفتم پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد: ”حساب اینها با مردم عادی فرق میکند“ و در هر صورت با رأی اکثریت نامبردگان محکوم شدند فقط فرد اخیر در مسیر اجرای حکم فرار کرد. لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولان اجرا دچار اشتباه و افراط و تفریط نشوند»....
منتظری در بخشی از خاطراتش درباره آمار کشته شدگان تنها چند روز پس از شروع ماشین کشتار چنین مینویسد:
«... بالاخره دوهزار و هشتصد یا سههزار و هشتصد نفر زندانی ـتردید از من استـ از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. حتی افرادی که نماز میخواندند، روزه میگرفتند، طرف را میآوردند به او میگفتند بگو غلط کردم، او هم بهشخصیتش برمیخورد، نمیگفت. میگفتند پس تو سرموضع هستی و او را اعدام میکردند. در همین قم یکی از مسئولان قضایی آمد پیش من و از مسئول اطلاعات قم گله میکرد که میگوید تندتند اینها را بکشیم، از شرشان راحت شویم، من میگویم آخر پروندههای اینها را بررسی کنیم یک تجدیدنظری در حکم اینها بکنیم، میگوید ”حکم اینها را امام صادر کرده ما فقط باید تشخیص سرموضع بدهیم“. به بعضی افراد میگویند تو سرموضعی؟! او هم نمیداند که قضیه از چه قرار است میگوید بله، فوری او را میبرند اعدام میکنند. بالاخره من احساس کردم که این شیوه درستی نیست تصمیم گرفتم یک نامه بهامام بنویسم»....
سپس منتظری در خاطراتش به متن نامهاش به خمینی، که در تاریخ 9مرداد67 نوشته اشاره میکند. لازم به توضیح است که این اولین نامهیی بود که منتظری در رابطه با قتلعام زندانیان سیاسی برای خمینی نوشت. وی در بند هشتم و آخرین بند این نامه مینویسد:
«... اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکسالعمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود»....
بهاینترتیب، منتظری تصریح میکند در ابتدای کار، یعنی چند روز پس از شروع اعدامها (9مرداد) شمار اعدامشدگان 3800تن و یا آنچنانکه در نامه به خمینی نوشته است «چندهزار نفر در ظرف چند روز» بوده است. این در حالی است که او در نامه 9مرداد نمیتوانسته از تعداد اعدام شدگان در اکثر شهرستانها اطلاعی داشته باشد. بنابراین عدد قید شده تنها مربوط به زندان اوین [1] و نه حتی گوهردشت است، زیرا اعدامها در زندان گوهردشت از روز هشتم مرداد آغاز شد.
منتظری سپس مینویسد:
”... چند روز بعد هم یکی از قضات خوزستان به نام حجتالاسلام آقای محمدحسین احمدی پسر آیتالله آقای آشیخ علیاصغر احمدی شاهرودی آمد پیش من خیلی ناراحت بود میگفت: 'در آنجا تندتند دارند اعدام میکنند. بهیک شکلی نظر اکثریت درست میکنند. خوب تشخیص نمیدهند. اینها از عملیات منافقین ناراحت هستند و افتادهاند بهجان زندانیان“....
منتظری بر این اساس در تاریخ 13مرداد، نامه دوم خود به خمینی را مینویسد و نسبت به این رویه اعتراض میکند. او در این قسمتی از خاطراتش پس از نوشتن متن نامه دوم ادامه میدهد:
«... این نامه دوم من راجع بهاین موضوع بود. بعد من دیدم آنها دارند کارشان را ادامه میدهند. اول محرم شد من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید»....
بنابراین بهتصریح منتظری تا اول ماه محرم که مطابق است با 23مرداد قتلعام زندانیان سیاسی با همان شدت روزهای اول ادامه دارد.
وی میافزاید: «... رئوس مطالبی را که یادداشت کرده بودم در این جلسه با آنها صحبت کردم و بعد یک نسخه از آن را به آنها دادم که برای شما میخوانم».... تاریخ این یادداشت 24مرداد و خطاب آن به آقایان نیری قاضی شرع، اشراقی دادستان، رئیسی معاون دادستان، پورمحمدی نماینده اطلاعات در اوین برای اجرای حکم امام میباشد»...
پس از نقل این نامه در کمال تعجب منتظری باز هم تکرار میکند:
«... بالاخره در آن جریان طبق گزارشهایی که بهمن دادند حدود دوهزار و هشتصد یا سههزار و هشتصد نفر را اعدام کردند»....
معلوم نیست چگونه در حالیکه روزهای ابتدای شروع کشتار (که در نامه اول، نهم مرداد به آن اشاره کرده است) شمار زندانیان اعدام شده 3800تن بوده، در عینحال در روز 24مرداد باز هم عدد اعدام شدگان همچنان 3800 باقی مانده است؟ این در حالی است که همانطور که از متننامه 24مرداد منتظری بهخوبی پیداست، قتلعام بهطور فشرده و متراکم تا مدتی بعد از این نامه نیز ادامه داشتهاست.
منتظری در ادامه این مطلب مینویسد:
«... بالاخره این جریان گذشت بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرمذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند، هدف آنها این بود که با این نامه، کلک آنها را هم بکنند و بهاصطلاح از شرشان راحت شوند»....
همچنانکه از متن مشخص است فاصله بین نامه 24مرداد منتظری با نامه جدیدی که خمینی برای کشتار زندانیان غیرمجاهد مینویسد، چند هفته فاصله است. تحقیقات مجاهدین در همان زمان نیز نشان میداد که حکم خمینی مربوط بهزندانیان غیرمجاهد حوالی 15شهریور یعنی حداقل سه هفته بعد از 24مرداد ابلاغ شده. بهاین ترتیب در تهران قتلعام زندانیان مجاهد تا بعد از 15شهریور یعنی بیش از 40روز ادامه داشته است. با اینحال منتظری همچنان تعداد اعدام شدگان را همان 3800 اعلام میکند!
با کمال تأسف منتظری در این کتاب فاش نمیکند که قتلعام شامل کدام شهرستانها و در هر شهرستان شامل حال چه تعداد از زندانیان شده است. اما سؤال موسویاردبیلی از خمینی بهخوبی نشان میدهد که قتلعام نهتنها در مراکز استان، بلکه در بسیاری دیگر از شهرهای کشور نیز جریان داشته است.
تحقیقات واحد تحقیق شهیدان قتلعام زندانیان سیاسی در سال67 نشان میدهد قتلعام زندانیان مجاهد علاوه بر تهران در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه، زنجان، مشهد، اراک، همدان، ارومیه، سمنان، رودسر، اهواز، قم، ساری، قائمشهر، شهرکرد، خرمآباد، زاهدان، کرج، تبریز، سبزوار، رشت، مسجدسلیمان، شیراز، اصفهان، سنندج، بابل، لاهیجان، بندرانزلی، چالوس، بروجرد کاشان، منجیل، گرمسار، فسا، اندیمشک، بهبهان، کلاچای، گچساران، کرمان، صومعهسرا، ابهر، شاهینشهر، دزفول، اسلامآباد، کرند، ایلام، برازجان، تویسرکان، پلدختر، اردبیل، شاهرود، گرگان، گنبد، شهرضا، لنگرود، آمل، الیگودرز، قوچان، ماکو، قزوین، بیرجند، بندرعباس، مراغه، بندرماهشهر، بوشهر، خوی، کازرون، سلماس، گلپایگان، اصطهبانات، علیآباد شیراز جریان داشتهاست و در شماری از این شهرها حتی یک نفر زندانی هم از موج قتلعام زنده نمانده است. اگرچه تمرکز قتلعام در ماههای مرداد و شهریور بوده است اما گزارشهای بسیاری وجود دارد که قتلعام زندانیان سیاسی تا پایان سال67 در سراسر ایران با روشهای مختلف ادامه داشته است.
در قسمت دیگری از کتاب خاطرات منتظری به پاسخ خمینی به منتظری اشاره دارد. در این نامه خمینی شخصاً مسئولیت تام و تمام دستور کشتار را بهعهده گرفته است. او از طریق پسرش احمد که در ضمن کاتب او نیز بود، در نامهیی به تاریخ 15مرداد67 خطاب به منتظری تصریح میکند:
«... شما که میدانید من نمیخواهم سرسوزنی به بیگناهی ظلم شود ولی دید شما در مورد ضدانقلاب و بهخصوص منافقین را قبول ندارم. مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه فرماید»....
بنابراین منتظری بهخوبی به مسئولیت خمینی و فرمانهای او برای کشتار مجاهدین نه تنها در قتلعام زندانیان سیاسی که پیش از شروع مقاومت مسلحانه در فردای 30خرداد سال 60، بهخوبی آگاه بود و تلاش برای کتمان این حقیقت، بههیچوجه قابل توجیه نیست.
آخوند محمد یزدی، رئیس قوه قضاییه وقت رژیم، درباره قتلعام زندانیان سیاسی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات به تاریخ 9خرداد69 میگوید:
«... امام فرمودهاند… حکم قضایی درباره منافقین (این است) که مجموع سازمان و تشکیلات محکوم شده، نه فردفرد، تا در تطبیق عنوان محارب و مفسد روی افراد تردید شود»... [2]
بله واقعیت این است حکم قتلعام زندانیان سیاسی نه در سال67 بلکه سالها قبل از سوی خمینی به تمام دستاندرکاران جنایت ابلاغ شده بود. اگر تا سال67 به تأخیر افتاد تنها و تنها به این دلیل بود که خمینی در اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بیش از این نمیتوانست قیمت سیاسی بدهد. اما بعد از نوشیدن زهر آتشبس برای جلوگیری از فوران نارضایتی مردم و حفظ نظامش تنها چاره را کشتار و قتلعام سیهزار زندانی مجاهد و مبارز دید... !
[1] بر اساس بررسیهای واحد تحقیق شهیدان قتلعام زندانیان سیاسی در سال67، اولین سری اعدامها یکروز پس از پذیرش قطعنامه598 از سوی خمینی (27تیرماه1367) در برخی از شهرها از جمله تهران و ایلام... آغاز شده است. اما زمان شروع قتلعام در همه شهرستانها یکسان نبوده است کما اینکه در زندان گوهردشت هشتم مرداد شروع شد بنابراین منتظری در 9مرداد در اولین نامه خود به خمینی 3800نفری را که در آمار ذکر کرده تنها آمار زندان اوین و نه حتی زندان گوهردشت بوده است.
[2] روزنامه اطلاعات رژیم 9خرداد 1369.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر