۱۳۶۰
تظاهرات 500هزار نفره مردم تهران و آخرین اتمامحجت تاریخی با خمینی
30 خرداد 1360 تظاهرات عظيم مردم تهران در 30 خرداد سال 1360
بعدازظهر روز 30خرداد، تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق گردید.
آن روز رادیوی ارتجاع، پرده از روی همه چماقداریها و تاخت و تازها کنار زد و بهصراحت خطاب به پاسداران گفت و کراراً تکرار کرد که به اذن امام بهروی تظاهر کنندگان رگبار باز کنید. به این ترتیب پاسداران، تظاهرات مسالمتآمیز را، با دستور مستقیم خمینی بهخون کشیدند.
بعدازظهر30خرداد ۱۳۶۰، خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعود رجوی و آرمان مجاهدين شکست خورد و تمام شد. از این پس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل گرفت و پیش رفت. کارنامه درخشان دو و نیم ساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند.
- تأسیس شورای ملی مقاومت
30 تير 1360 آرم شوراى ملي مقاومت ايران
شورای ملی مقاومت ایران در 30تیر 1360، در سالگرد قیام ملی 30تیر تأسیس شد تا یادآور این باشد که این شورا در ادامه همان خط دکتر محمد مصدق پیشوای فقید نهضت ملی مردم ایران و برای تحقق آرمانهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانهیی که مردم ایران بیش از یکصد سال است برای آن مبارزه میکنند، تشکیل شده است.
در اساسنامه شورای ملی مقاومت آمده است: «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت تشکیل شده است».
تأسیس شورا یک ماه بعد از آغاز مقاومت انقلابی توسط مسعود رجوی و در بحبوحه موج اعدامهای جنون آمیز خمینی و در سیاهترین روزهای حاکمیت اختناق در تهران خون گرفته اعلام شد.
شورای ملی مقاومت، پیوسته در کانون مبارزات مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی جرار حاکم بر میهنمان قرار داشته است و اعضا و مسئولان آن عمر و زندگی خود را وقف پیشبرد آرمان رهایی بخش مردم ایران کردهاند. اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت فارغ از هر سمت و مسئولیتی که در سازمان کار شورا بهعهده دارند، در وهله اول خود را رزمنده جبهه نبرد آزادی مردم ایران میدانند و در سرد و گرم روزگار، پیوسته همراه با سایر هموطنان، در تظاهراتها، تحصنها و فعالیتها، برای رساندن صدای مظلومیت مردم ایران بهگوش جهانیان حضور داشتهاند و همراه با آنها فریاد زده و از جان مایه گذاشتهاند.
ماندگاری شورای ملی مقاومت، بهمدت بیش از سه دهه، بهمثابه دیرپاترین ائتلاف سیاسی تاریخ معاصر ایران، آن هم در بغرنجترین شرایط بینالمللی و منطقهیی، گویای اصالت شورا و ریشههای عمیقش در جامعه ایران، خط مشی اصولی آن مبنی بر سرنگونی رژیم ضدبشری و عدم عدول از این خط اصولی و همچنین تبلور مناسبات دموکراتیک و خصلت کثرتگرای آن است.
در شورای ملی مقاومت هر عضو، صرفنظر از اینکه یک سازمان بزرگ سراسری مانند مجاهدین باشد یا یک شخصیت منفرد، دارای یک حق رأی باشد. همچنین طبق تصمیمات شورا، دولت موقت که بر اساس برنامه شورا بهمدت حداکثر شش ماه از فردای سرنگونی رژیم آخوندی تا برگزاری انتخابات آزاد بر سر کار خواهد بود، دولتی ائتلافی است که همه احزاب و گروهها و گرایشات مختلف درون شورا در آن شرکت خواهند داشت. وظیفه شورای ملی مقاومت در وهله اول سرنگونی رژیم آخوندی است. پس از سرنگونی، شورای ملی مقاومت دولت موقتی را شکل میدهد که وظیفه اساسی آن، انتقال حاکمیت به مردم ایران و مستقر ساختن حاکمیت جدید ملی و مردمی است. وظیفه انتقال حاکمیت با انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس مؤسسان، حداکثر 6ماه بعد از سرنگونی دیکتاتوری آخوندی صورت میگیرد. در پایان دوره 6ماهه، دولت موقت از قدرت کنار میرود و مؤسسان منتخب مردم برای تعیین دولت جدید و تهیه قانون اساسی نوین آغاز بهکار میکند.
شورا با سازمانها و شخصیتهایش طیف کاملی از ترکیب اجتماعی و سیاسی ایران را بازتاب میکند. همچنان که نیمی از اعضای شورا را زنان تشکیل میدهند. شورا درعینحال، خودش الگویی از جامعه ایران فرداست، و طرحهایی که شورا برای مسائل مختلف جامعه ایران از سالها پیش اندیشیده، شاهد این مدعاست.
- پرواز بزرگ رهبر مقاومت مسعود رجوی از قلب پایگاه شکاری در مهرآباد تهران به پاریس
7 مرداد 1360 عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی - سال 1360
روز هفتم مرداد ۱۳۶۰ رهبر مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، طی یک عملیات بزرگ و قهرمانانه با یک پرواز بسیار پرریسک و خطر از قلب پایگاه یکم شکاری تهران به پاریس پرواز کرد. این پرواز چند روز پس از اعلام تأسیس شورای ملی مقاومت در تهران توسط آقای رجوی، صورت گرفت. پروازی بهمنظور معرفی و تثبیت شورای ملی مقاومت بهمثابه تنها جایگزین دموکراتیک برای رژیم ضدبشری خمینی و تضمین انقلاب نوین ایران. این پرواز سرمنشأ تحولات و پیشرفتهای بزرگی در پهنه سیاسی و بینالمللی برای مقاومت ایران و افشای جهانی دشمن ضدبشری شد.
عاشقان آزادی و پشتیبانان مقاومت ایران وقتی خبر این پرواز را شنیدند، شاد شدند و در هر جا، از جمله در زندانها و شکنجهگاههای رژیم، آن را به یکدیگر تبریک گفتند؛ دلیل این شادی و سرور در سراسر ایران این بود که سرنوشت انقلاب خود را تضمین شده مییافتند.
این پرواز البته کار بسیار پر خطری بود که تصمیم گرفتن درباره آن بسا دشوار و حتی غیرممکن مینمود. زیرا خمینی ضدبشر تمامی قوای سرکوبگر خود را بسیج کرده بود تا با تمام توان به مصاف انقلاب بشتابد و با انقلاب و مردم ایران تصفیه حساب بکند. البته که این محاسبه چندان هم بیاساس نبود و چه بسا که با کوچکترین اهمال، مرتجعان حاکم به مقصود پلید خود دست مییافتند.
این پروازی بود که هم برای معرفی بینالمللی آلترناتیو شورای ملی مقاومت ضروری بود و هم در جهت پیشبرد شعار «صلح صلح آزادی»، در مقابل «جنگ جنگ اختناق» خمینی ضرورت تام وتمام داشت.
- عاشورای مجاهدین و شهادت اشرف رجوی و سردار موسی خیابانی در نبرد با پاسداران در تهران
19 بهمن 1360 اشرف رجوى - موسى خيابانى
روز دوشنبه 19بهمن1360 بهدنبال یورش وحشیانه گلههای پاسدار، کمیتهچیها و انبوه مزدوران وزارت اطلاعات خمینی، به پایگاه سردار موسی خیابانی و اشرف رجوی سمبل زنان مجاهد خلق، موسی و اشرف همراه با 18مجاهد خلق از کادرها و مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران بهشهادت رسیدند.
مقاومت قهرمانانه این مجاهدان با تعداد اندک در برابر صدها تن نیروهای تا دندان مسلح دشمن، یکی از صحنههای با شکوه حماسی و جاودانه پیشتازان خلق ما در برابر دیکتاتوری خونریز حکومت آخوندی است. خبر مقاومت دلیرانه مجاهدین و شهادت سردار خیابانی و اشرف رجوی به سرعت و دهان به دهان نقل شد و خشم و انزجار مردم ایران را نسبت به رژیم آخوندی برانگیخت. اما آن زمان که آخوندها پیکر به خون تپیده سردار را در تلویزیون رژیم به نمایش گذاشتند و لاجوردی دژخیم، طفل اشرف شهید را بالای سر پیکر غرقه به خون مادرش به تماشا گذاشت؛ تمامی یک خلق در سوگ سرداران آزادی و مقاومت گریست.
تلاش رژیم برای قدرتنمایی بهمنظور ایجاد یأس و انفعال در میان مردم، نتیجه معکوس داد و موج همبستگی با مجاهدین خلق ایران در داخل و خارج ایران، جز بر منفوریت خمینی و آخوندها نیفزود.
۱۳۶۱
شهادت مجاهد قهرمان فرمانده محمد ضابطی و یارانش
12 ارديبهشت 1361 شهداى 12 ارديبهشت 1361
روز 12اردیبهشت 61، تهران شاهد نبردهای عظیمی بود که از شرق تا غرب و از شمال تا بخشهایی از مرکز شهر را در بر میگرفت.
از ساعت 2بعدازظهر با اولین شلیک، تهاجم همزمان پاسداران به چندین پایگاه مجاهدین شروع شد. نبرد تا ساعتهایی پس از نیمهشب ادامه داشت و رشیدترین فرزندان ایران، با مقاومت دلیرانه خود درسی فراموشی ناپذیر به خمینی دجال و مزدوران آدمکش او دادند. دشمن از زمین و هوا با سلاحهای نیمهسنگین و حتی سلاح سنگین و شلیک با هلیکوپتر، پایگاهها را میکوبید. شهر در هالهیی از انفجار و دود و آتش غرق شده بود. بیش از 60زن و مرد مجاهدخلق، ایستاده بودند تا آنطور که شایسته مجاهد خلق است، رایت شرف یک خلق را تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون برافراشته نگاه دارند. روز 12 اردیبهشت، مجاهدان قهرمان با پایمردی و حماسه شورانگیز فرمانده والامقام محمد ضابطی و سایر همرزمان قهرمانش یک آزمایش بزرگ را با موفقیت پشت سر گذاشتند و سربلند و سرافراز در خاطره خلق و میهن جاودانه شدند.
نام مجاهد قهرمان محمد ضابطی، همواره همراه با بزرگترین حرکتهای مردمی علیه ارتجاع خمینی؛ از مبارزات سیاسی سالهای 60 و میتینگ بزرگ امجدیه تا تظاهرات 7اردیبهشت و خیزش عظیم سازمانیافته مردمی در30خرداد60 عجین شده است. او بهمثابه یک انقلابی تمام عیار و یک مجاهد فداکار، خطوط استراتژیک سازمان را در برخورد با ارتجاع پیش میبرد و با ابتکار و خلاقیت، دستاوردهای سیاسی آن را بیشتر و افزونتر میکرد.
محمد ضابطی در رأس بخش اجتماعی سازمان، توانست به سرعت روابط و مناسبات علنی را با مرحله و فضای جدید منطبق نماید و تشکیلات بسیار گستردهیی را وارد مناسبات مخفی، نظامی و تهاجمی کند.
در نبردهای روز 12اردیبهشت 1360 مجاهدان قهرمانی چون نصرت رمضانی، قاسم باقرزاده، حمید جلال زاده، سوسن میرزایی، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، محمد تواناییان فرد، فاطمه (تاجی) مهدوی کرمانی، اقدس تقوی، امیرهوشنگ آق بابا نیز دلیرانه در برابر تهاجم پاسداران ظلمت و تباهی ایستادند و حماسه آفریدند. آنان چنان صحنههای پرشوری از مقاومت و دلاوری را در مقابل چشمان شگفتزده مردم آفریدند که هرگز از خاطرهها نخواهد رفت.
- ملاقات مسعود رجوی با نایب نخستوزیر عراق در اور سورواز و امضای قرارداد صلح
19 دى 1361
در تابستان سال 1982 عراق اعلام کرد که نیروهایش را از داخل خاک ایران بهپشت مرزهای بینالمللی عقب میکشد و برای آتشبس آمادگی دارد. در همان روز آقای رجوی اعلام کرد که از امروز دیگر هیچ توجیه ملی برای ادامه جنگ وجود ندارد و هر چه جنگ استمرار پیدا کند، بهسود رژیم خمینی است و او تنها طرفی است که خواهان استمرار جنگ است.
در سال 1983، یعنی شش ماه بعد از خروج نیروهای عراقی از خاک ایران، طارق عزیز نائب نخستوزیر وقت عراق به مقر آقای رجوی در پاریس آمد تا بیانیهیی برای صلح بین دو ملت را امضا کنند. این ملاقات و این بیانیه، بیانگر عدم مشروعیت این جنگ و اعلام صلح بین دو ملت بود.
۱۳۶۴
آغاز انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین
30 خرداد 1364 انقلاب ائديولوژيك درونى مجاهدين
دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، در بهمن سال 63، در اطلاعیه معرفی رهبری جدید سازمان مجاهدین خاطرنشان کرده بودند: «رهایی و اعاده حقوق زن ـ بهعنوان شرط ضروری رهایی مرد ـ نقطه عزیمت یک جهش ایدئولوژیکی در درون مجاهدین میباشد. این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هرچه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد».
دیری نگذشت که صحت و حقانیت سخن فوق و در واقع صحت و حقانیت انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین که با مریم و با نام مریم آغاز شده بود، در پهنهٴ مبارزه و انقلاب به اثبات رسید:
انقلابی که با نام مریم شروع شد به مناسبات درونی مجاهدین، به سبک کارها، به باورها و اندیشهها، تأثیرات شگرفی بر جای گذاشت. با این انقلاب، زنان، که رها شدنشان سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک بود، در نوک پیکان تحول قرار گرفتند. آنچه عمومیت داشت، ارتقاء كيفى مسئولیتپذیری بود. در اولین جمعبندی سالانهٴ پس از انقـلاب ایدئولوژیک در سال 64، نسبت زنان در شورای مرکزی سازمان از 15درصد به 34درصد یعنی بیش از دو برابررسید و تعداد اعضای شورای مرکزی از 160تن به 570تن یعنی بیش از سه و نیم برابر افزایش یافته بود.
آثار گسترده و عمیق انقلاب ایدئولوژیک همهٴ زمینههای تشکیلاتی، سیاسی و تمامی فعالیتهای سازمان را فرا گرفت و مجاهدین را به نقطهٴ کنونی ارتقا داد. بیتردید بدون انقلاب ایدئولوژیک، مجاهدین هرگز قادر به عبور از دل توفانهای سهمگین این سالیان نبودند.
۱۳۶۵
عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی از پاریس بهجوار خاک میهن
17 خرداد 1365 عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی از پاریس به بغداد
پروازی برای صلح و آزادی
روز 17خرداد 1365، سرانجام شکست توطئهیی است که در دهه۶۰ علیه مقاومت ایران و بهویژه علیه رهبر این مقاومت در فرانسه طراحی و به مرحله اجرا گذاشته شده بود. رژیم خمینی در آن زمان با بندوبست با دولت دست راستی فرانسه برای خودش کیسهها دوخته بود و چشم انتظار این بود که با حذف رهبر مقاومت، نفس راحتی بکشد و رؤیاهای توسعهطلبانه رژیمش را برای برپایی امپراطوری مورد نظر خمینی و بلعیدن عراق، محقق کند. اما مقاومت ایران، با پروازی برای صلح و آزادی و پی افکندن ارتش آزادیبخش، بهمثابه اهرم اصلی سرنگونی رژیم در جوار مرزهای میهن، همه خواب و خیالهای خمینی و رفسنجانی را برای بهدام انداختن و از بین بردن رهبری این مقاومت در فرانسه، باطل کرد.
در پی نزدیک به۱۰روز کشاکش سهمگین سیاسی و امنیتی که ممانعت دولت وقت فرانسه از عزیمت رهبر مقاومت، موجب آن شده بود، سرانجام مسعودرجوی در بعدازظهر روز ۱۷ خرداد مقارن با عید فطر، از فرودگاه اورو (evro) در شمال پاریس، با یک هواپیمای کوچک ۶ نفره در پروازی که رژیم خمینی لحظه بهلحظه آن را ردیابی میکرد، و خبرگزاریها بیدرنگ عبور آن را از آسمان آن کشور گزارش میکردند، عازم خاک عراق گردید تا در جوار خاک میهنش مستقر شود. فرودگاه اورو (evro)، همان فرودگاهی بود که رهبر مقاومت ۵ سال قبل از آن، در تابستان ۱۳۶۰ در یک پرواز پرمخاطره از تهران تا پاریس، در آن فرود آمده بود.
۱۳۶۶
تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران
30 خرداد 1366 ارتش آزاديبخش ملي ايران
روز ۳۰خرداد ۱۳۶۶ رهبر مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را اعلام نمود.
بنیانگذاری ارتش آزادیبخش برای دفاع از آزادی میهن و بهمثابه ”بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران“ ، پاسخ قطعی به نبرد سرنوشت میان مقاومت و ارتجاع خمینی است.
ارتش آزادیبخش ملی ایران طی موجودیت خود، سه مرحله بسیار مهم را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول، شکستن طلسم جنگطلبی خمینی بود که با نبرد چلچراغ و ریختن زهر آتشبس در حلقوم خمینی به ثمر رسید و با سلسله نبردهای فروغ جاویدان، بیمه نامه خود را به دست آورد.
مرحله دوم، ایستادگی در برابر تهاجم لشکرهای سپاه خمینی در بهار سال ۷۰ و هنگامی بود که رژیم با سوءاستفاده از وضعیت عراق، به خاک این کشور تجاوز کرده و قصد اشغال اشرف را داشت. ولی با مقاومت و دفاع ارتش آزادیبخش، طرحش با شکست مواجه شد و به این نتیجه رسید که میخواست «از دیوار بلندتر از قد خود بالا برود!».
مرحله سوم گذار از سالهای پرتوفان پس از سقوط نظام پیشین عراق و اشغال این کشور بود. پایداری پرشکوه در برابر سنگینترین توطئههای رژیم پلید آخوندی و همدستی با ۱۲دولت و بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش و همچنین بمباران سیاسی و تبلیغاتی مجاهدین در اشرف بود.
بدین ترتیب شهر اشرف، مقر ارتش آزادیبخش ملی ایران، بهمثابه قلب تپنده و کانون مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران علیه رژیم آخوندی، سر بلند کرد و به نقطه امید مردم ایران و تمامی مردم دردمند منطقه و جهان برای خلاصی از بنیادگرایی و ارتجاع وحشی آخوندی تبدیل گردید.
۱۳۶۷
- عملیات بزرگ آفتاب
7 فروردين 1367 عمليات آفتاب
نیمهشب یکشنبه 7فروردین1367، ارتش آزادیبخش ملی ایران، با شرکت 15تیپ رزمی، از جمله تیپهای رزمی شیرزنان قهرمان مجاهد خلق، با یک تعرض عظیم و بیسابقه علیه قوای جنگافروز و سرکوبگر رژیم خمینی، در جبههیی بهطول 30کیلومتر در غرب شوش در استان خوزستان، به لشکر77 خمینی حمله کرد و آن را با ضربات کمرشکن و خردکنندهای در هم شکست. لشکر 77 خراسان از نظر فرماندهی، آموزش و تجهیزات، مورد رسیدگی خاص رژیم بود. این لشکر، ابزار بسیار مهمی در لشکرکشی بهمناطق کردستان و کشتار مردم بیدفاع بهشمار میرفت. لشکر77 خراسان در لحظهای که مورد تهاجم قرار گرفت در آمادگی کامل بهسر میبرد، اما هیچ چیز نتوانست مانع رزمآوران ارتش آزادی برای وارد کردن ضربهای خردکننده بر آن شود.
در این نبرد درخشان، 10گردان لشکر نورچشمی خمینی، موسوم بهلشکر77 خراسان، منهدم شد و 508نفر از آنها به اسارت درآمدند.
در عملیات آفتاب 15تیپ رزمی و پشتیبانی، منطقهیی بهوسعت 600کیلومتر مربع از خاک میهن را بهتصرف خود درآورده و قوای زبون رژیم خمینی را درهم کوبیده و تار و مار کردند.
- عملیات چلچراغ و تسخیر شهر مهران
29 خرداد 1367 عمليات چلچراغ - تسخير شهر مهران
روز ۲۹خرداد سال ۱۳۶۷، رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران، طی یک نبرد بیسابقه نظامی، با قوای جنگافروز و سرکوبگر خمینی در منطقه مهران و ارتفاعات اطراف آن چنگ در چنگ شدند و پس از تصرف مراکز فرماندهی دشمن، شهر مهران را فتح کردند. این عملیات که در راستای سیاست صلح و آزادی مجاهدین و مقاومت ایران، صورت گرفت، توانست طلسم جنگطلبی ضدمیهنی رژیم آخوندی را بشکند و خمینی را مجبور بهتوقف جنگ و پذیرش آتشبس نماید.
پیش از آن، خمینی هر صدای اعتراضی را به بهانه جنگ خود ساخته و با برچسب ستون پنجم عراق، خفه میکرد و بدین ترتیب، جنگی را که در راستای سیاست صدور بنیادگرایی بهعراق، بر ادامه آن اصرار میورزید، در داخل کشور به سرپوشی برای اختناق و سرکوبی مردم تبدیل کرده بود.
نبرد چلچراغ با شرکت ۲۲تیپ رزمی و پشتیبانی ارتش آزادیبخش در جبههیی بهطول ۵۰کیلومتر و عمق ۲۰کیلومتر، در منطقه مهران صورت گرفت و ضمن تصرف شهر مهران و مراکز فرماندهی لشکر ۱۶زرهی قزوین و، لشکر ۱۱ موسوم به امیرالمؤمنین و تیپ مستقل موسوم به قائم یاسوج سپاه پاسداران، این قوای سرکوبگر را با قرارگاهها، مراکز، استحکامات، تسلیحات و تجهیزاتشان از دور خارج کرد.
در این نبرد، غنائمی شامل انواع تانک و توپخانه و جنگافزارهای سنگین و نیمه سنگین نصیب ارتش آزادیبخش شد. همچنین۱۵۰۰تن از نیروهای رژیم، خود را به ارتش آزادیبخش تسلیم کردند.
در میان اسیران، تعدادی از فرماندهان نظامی لشکرهای دشمن نیز دیده میشدند.
اسرای این عملیات، بهفاصله کوتاهی بعد از نبرد، مطابق فرمان رهبر مقاومت آزاد شدند و بهایران بازگشتند. گروهی از آنان نیز پس از آزادی، به صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستند.
عملیات مهران، با غریو رزمندگان مجاهد که شعار «امروز مهران، فردا تهران!» سر میدادند، ناقوس سرنگونی را در گوشهای دجال جماران طنینانداز کرد و او را ناگزیر از سرکشیدن جام زهر آتشبس کرد.
- عملیات میهنی و عقیدتی فروغ جاویدان و تاختن ارتش آزادیبخش تا دروازه کرمانشاه
5 مرداد 1367 عمليات كبير فروغ جاويدان
عملیات کبیر فروغ جاویدان، بزرگترین تهاجم نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران به رژیم ولایتفقیه بود. عملیاتی که پایههای دیکتاتوری مذهبی را بهلرزه در آورد و خمینی را آنچنان بهدست و پا انداخت که در مجموع 200هزار تن را به جبهه اعزام کرد. در جریان این نبرد تاریخی، 55هزار تن از نیروهای خمینی در مصاف با ارتش آزادیبخش کشته و مجروح شدند و 1304تن از رزمندگان ارتش آزادیبخش نیز بهشهادت رسیدند. فروغ جاویدان برگی زرین و خونین از استقلال و توانمندی ارتش آزادیبخش بود. پاسخ نسل مسعود بود به ضرورت تاریخ. این صداقت شگفت و این فدای بیکران، ماندگاری و مشروعیت ارتش آزادیبخش را، بیمه و تضمین کرد.
مسعود رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان گفت:
«نتیجه عملیات البته فراتر از همه محاسبات معمول، بهاراده و مشیت خدا برمیگردد، اما تا آنجا که بهارتش آزادیبخش ملی ایران و به مجاهدین خلق ایران ارتباط دارد، پیشاپیش نتیجه را هر چه که باشد به تک تک شما و به خلق قهرمان ایران تبریک میگویم. حتی اگر ـ چون لحظه سرنوشت است ـ مثل شب 30خرداد، مثل روز پرواز، مثل عزیمت به اینجا، فراتر از همهشان، حتی اگر هیچ نمیداشتیم الا کلاش، باز هم فرماندهی کل میگفت برویم!».
- آغاز قتلعام 30هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز بهدستور مستقیم خمینی جلاد
6 مرداد 1367 قتل عام 30 هزار زندانى سياسي
خمینی از جنگ بهمثابه سرپوش تضادهای انفجاری جامعه ایران و سرپوش جنگ بزرگتری که با مردم ایران داشت استفاده میکرد و به خوبی میدانست که با خاتمه جنگ و برداشته شدن این سرپوش، مطالبات مردم ایران در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سر باز خواهد کرد.
او همچنین میدانست که در صدر خواستههای مردم ایران، مثل هر کشوری که در آن تحولی جدی صورت میگیرد، آزادی زندانیان سیاسی است. بنابراین برای آن که پیشاپیش زمینه چنین تحولی را منتفی کند، فرمان به قتلعام کلیه زندانیان سیاسی را صادر کرد. چون تنها با وارد کردن چنین شوک خارقالعادهیی به جامعه میتوانست مانع برخاستن مردم شود. از اینرو فتوای قتلعام همه زندانیان مجاهد را که بر سر مواضعشان استوارند، صادر کرد. دلایل و نشانههای متعددی در دست است که قتلعام زندانیان سیاسی در شرایط خطیر از مدتها قبل مطرح بوده و حتی مقدمات آن نیز فراهم شده بود.
فتوای قتلعام زندانیان مجاهد توسط خمینی در سال ۱۳۶۷
«بسم الله الرحمن الرحیم
از آن جا که منافقین (مجاهدین) خائن بههیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست، و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند و با توجه به محارب بودن آنها... و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کـرده و میکنند، محارب و محکوم بهاعدام میباشند... رحم بر محاربین، سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضع بهعهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند، سعی کنند ”اشداء علی الکفار“ باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام
روح الله الموسوی الخمینی
دیگر هیچ خانوادهیی ردی از فرزند یا عزیز دربندش پیدا نکرد. ظرف چند ماه، بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی که غالب آنها از مجاهدین بودند، بهقتل رسیدند. از عصر ۵ مرداد ۱۳۶۷ درهای زندانهای اصلی بسته شد و کلیه ارتباطات با خارج از زندان، حتی تلفنها قطع شد. تمامی زندانیان کمیته مشترک نیز بها وین منتقل شدند. در اوین و زندانهای سراسر کشور منع کامل رفت و آمد برقرار شد. کلیه ملاقاتها از قبل قطع شده بود. محل بیدادگاه از دادسرا بهبند ۲۰۹ و در نزدیکی محل حلق آویز کردن قربانیان منتقل گردید.
۱۳۶۸
انتخاب مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران
26 مهر 1368 انتخاب مريم رجوي بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدين خلق ايران
«خمینی مرد و مجاهدین از مریم و با مریم متولد شدند». مسعود رجوی، این جمله را در روز معرفی مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران بیان کرد. جملهای که از وقوع یک دگرگونی شگفت در مناسبات درونی سازمان مجاهدین خلق ایران خبر میداد.
در سال 68 و با معرفی مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب درونی مجاهدین بالغ شد. مریم رجوی راز ماندگاری مجاهدین را دریافته بود و با ارائه یک تئوری بسیار پیشرفته و راهگشا، بهمسأله سرنگونی، پاسخی کارساز و کارآ داد. جواب این بود که هر زن و مرد مجاهد باید با پاره کردن زنجیرهای اسارت تاریخی و پس زدن اندیشه استثماری تبعیض جنسی، وارد یک انقلاب تمامعیار بشود. یعنی باید سقف فدا را بالا و بالاتر برد؛ باید برای آزادی از همه چیز گذشت، از همه دلبستگیها. تنها در این صورت است که میتوان در برابر هیولای ارتجاع با همه توطئهها و جنایتهاش ایستاد.
۱۳۶۹
- ترور دکتر کاظم رجوی در ژنو توسط تروریستهای اعزامی از تهران
4 ارديبهشت
بعدازظهر روز سهشنبه 4 اردیبهشت ۱۳۶۹، جوخه ویژه ترور دکتر کاظم رجوی که از تهران اعزام شده بود، خون مدافع بزرگ و صدیق حقوقبشر را در نزدیکی بنای حقوقبشر مللمتحد در کوپه ژنو بر زمین ریخت.
شهیدی در اوج مظلومیت و معصومیت؛ شخصیتی محبوب و مجاهدی والا؛ انسان وارستهیی که طی دو دهه، تلاشگر خستگیناپذیر حقوقبشر و دادخواه خون مجاهدان، شکنجه شدگان، جان باختگان، زندانیان و تبعیدیان بود. نماینده مقاومت ایران در سوئیس و سفیر سیار رهبر مقاومت در مللمتحد و کمیسیون حقوقبشر و دیگر مجامع بینالمللی.
- عملیات دفاعی مروارید
اواخر اسفند 1369 و اوایل فروردین
ارتش آزادیبخش ملی ایران، طی یک سلسله عملیات دفاعی بزرگ تهاجم هفت تیپ و لشکر رژیم خمینی به قرارگاه اشرف را در هم شکست. این سلسله عملیات که بهخاطر ارتفاعات مروارید در منطقه، ”مروارید“ نام گرفت، و از اواخر اسفند 1369 آغاز شده بود، دو نقطه اوج داشت، 5 و 12فروردین که به مروارید1 و مروارید2 معروف شد.
عملیات ”مروارید“ در شرایطی انجام شد که ارتش آزادیبخش در شرایط جنگی آن زمان و بهمنظور در امان ماندن از بمبارانهای سنگین، محل استقرار خود در اشرف را ترک کرده و در حالت پراکندگی و ”زندگی سنگری“ بهسر میبرد. رژیم آخوندی با استفاده از این فرصت، با نفوذ دادن لشکرها و تیپهای سپاه پاسداران به داخل خاک عراق، علاوه بر نقض موافقتنامه آتشبس خود با این کشور، می خواست شهر اشرف را تسخیر کرده و ارتش آزادیبخش را نابود کند.
اوج این عملیات تدافعی در ارتفاعات استراتژیک 323 موسوم به ”مروارید“ در شمال شرقی شهر جلولا صورت گرفت و سرانجام پس از 14ساعت نبرد بیامان، ارتفاعات مروارید به تصرف رزمندگان ارتش آزادیبخش درآمد و نیروهای شکست خورده و منهدم شده رژیم، عقبنشینی کردند.
فرماندهان رژیم در توصیف علت این شکست خود اعلام کردند: ”از دیوار بلندتر از قد خود میخواستیم بالا برویم“.
در جریان سلسله عملیات مروارید جمعاً 40تن از رزمندگان ارتش آزادیبخش بهشهادت رسیدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر