مجاهدین از 22بهمن 57 تا 30 خرداد 60 هر نوع تهمت و خنجر و داغ و گلولهرو تحمل کردن و دم بر نیاوردن. تا اینکه روز 30خرداد تو میدون فردوسی جوونهای پاک و بیگناه رو به فرمان خمینی به رگبار بستن. روز بعد هم عکس چند دختر 16 ـ 15ساله رو تو روزنامه انداختن و نوشتن اینارو تیربارون کردیم اما نمیشناسیمشون اولیاشون بیان شناساییشون کنن. باور میکنید!
تظاهرات مسالمت آمیزرو به رگبار بستن؛ خیلیهارو گرفتن تو اوین کشتن؛ یه تعدادی هم که حتی اسمشونم نمیدونستن اعدام کردن عکسشونو انداختن تو روزنامه...
قتلعام ـ تیرباران دانشآموزانی که نمیشناختند
چکار باید کرد؟ باز هم صبر و بردباری؟ باز هم سکوت و خویشتنداری؟
بعد از سیلاب خون نونهالان و دانشآموزانی که با شعار زنده باد آزادی تو خونشون غلتیدن و بعد از اعدام دخترکان معصوم، دیگه نمیشد بردباری کرد. بله! سکوت هیچ معنایی جز خیانت نداشت.
اما خوبه ببینیم کی به اینجا رسوند؟
مهدی خزعلی که زمانی مسئول مرکز مطالعات ریاستجمهوری رژیم بود، سال گذشته به صراحت گفت: «در شورای مرکزی حزب جمهوری تصویب شد که کاری کنیم که مجاهدین خلق دست به سلاح ببرند تا سرکوبشان کنیم!...» یعنی آنقدر زدیم و کور کردیم و کشتیم تا بالاخره یه جا مجبور شن دست به سلاح ببرن تا از دم بکشیمشون.
قتلعام ـ سند صلابت و مظلومیت نسلی که به قانون اساسی ولایت فقیه گفت نه!
اسدالله بادامچیان هفتم تیرماه 94 تو مصاحبه با رسانه نیروی تروریستی قدس (تسنیم) گفت: آنروز [30خرداد] وقتی تظاهرات تمام شد و ملت پراکنده شده بودند یک مرتبه آقا هادی [غفاری] پرید پشت تیربار و شروع کرد به زدن و حالا نزن و کی بزن!
هادی غفاری که این روزها اصلاحطلب شده، 28شهریور سال 94 تو مصاحبه با ایسنا گفت: روز سی خرداد من با سرعت با فیات آبی رنگی قدیمی که داشتم وارد خیابان شدم، با سرعت تمام به وسط جمعیت زدم!
یعنی این آقای اصلاحطلب امروز، اون روز، اول با ماشین محکم میره تو صف تظاهرات، مردم رو به خاک و خون میکشه، بعد میپره پشت تیربار و حالا نزن کی بزن.
بعد شکار تو خیابون و روز بعد هم دختران و پسران ناشناسرو تو اوین در اوج بیرحمی تیربارون میکنن تا مجاهدین زودتر دست به سلاح ببرن و نسلشونو بردارن.
قتلعام ـ پاسدار شکنجهگری که روز 30خرداد به فرمان خمینی تظاهرات را به خاک و خون کشید
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر