سرآغاز مقاومت انقلابی
روز شهیدان و زندانیان سیاسی
سالروز تأسیس ارتش آزادی
پاسخ به ضرورت تاریخ
در بهار سال1360 همهی تلاشها و فداکاریها و جانفشانیهای مجاهدین برای استمرار یک زندگی سیاسی مسالمتآمیز توأم با دفاع از حداقل شرایط و فضای دموکراتیک در جامعه، توسط خمینی دجال به بنبست رسیده بود. خمینی برای استقرار سلطنت مطلقه و ضدبشریاش، با گسترش سرکوب و تشدید وحشیگریهایش ـ بهخصوص علیه مجاهدین ـ به هر تلاشی برای یک زندگی سیاسی مسالمتآمیز پاسخ منفی داد.
او در آستانهی حذف جناح مغلوب درونی خود و یکپایهکردن حاکمیت ارتجاعیاش بود. مجاهدین به یمن سیاستهای هوشیارانه و انقلابی، در جهت افشا و منزویکردن ارتجاع حاکم و شقهکردن رژیم، خمینی را در نزد تودههای مردم، افشا و از نظر سیاسی ناگزیر از تندادن به بزرگترین جراحی رژیمش کردند.
در مسیر تشدید سرکوب و اختناق، نخست روزنامههای جناح مغلوب تعطیل شد. فقط روزنامههای تحت سیطرهی حزب چماقداران خمینی باقی ماندند. چماقداران و قدارهبندان ارتجاع از همه شهرها بهسوی تهران فراخوانده شدند. فضای رعب و وحشت در پایتخت روزبهروز شدیدتر میشد.
در این میان یک مانع بزرگ و جدی در برابر ارتجاع حاکم وجود داشت که اجازه نمیداد خمینی جنایتهایش را به اسم مردم انجام دهد، پاسداران و چماقدارانش را مردم بنآمد و از این طریق هدف پلیدش را محقق کند. این مانع بزرگ، مجاهدین، میلیشیای مجاهد خلق و تشکیلات سراسری قدرتمند آنها بود.
مجاهدین در آن روزهای پرالتهاب ـ که همهی چشمها بهسویشان خیره شده بود ـ یک رویارویی سیاسیـ اجتماعی را در برابر ارتجاع غدار به پیش میبردند. میلیشیا در آخرین لحظات حیات آزادی، فداکارانه از آرمانهای مردم دفاع میکرد. نشریه مجاهد در واپسین روزهای انتشارش خورشید آگاهی را در سراسر میهن پرتوافکن مینمود.
خمینی دجال و خونآشام برای آنکه بتواند نقشههای پلید خود را در فضایی از رعب و وحشت بهاجرا درآورد، مصمم بود جهت از بین بردن آخرین قطرههای آزادی، پرچمداران و مدافعان آن را سرکوب کند تا به هیچکس امکان نفسکشیدن و حرکت ندهد. در این روزها هدف دستههای چماقدار و پاسدار نیز سرکوب و دستگیری مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق و ایجاد اختناق و وحشت در سراسر جامعه بود تا از هر گونه تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه ارتجاع حاکم جلوگیری کنند.
***
سرانجام روزها و لحظههای پایانی خرداد ماه فرا میرسد. مسیر حوادث نشان میدهد تا آنجا که به خمینی و رژیمش مربوط میشود، همهچیز تعیینتکلیف شده است. اختناق حاکم است. دستگیری و زندان علنی شده، خمینی شمشیر سرکوب را تا به آخر از غلاف بیرون کشیده و میخواهد در لحظه مناسب فرود آورد. مجاهدین برای اتمامحجت سیاسیـاجتماعی ـ تاریخی با خمینی، به آخرین تیر سیاسی در مبارزه مسالمتآمیز میاندیشند. تیری که نه یک روز زودتر، نه یک روز دیرتر، بلکه درست در لحظهی مناسب باید هدفگیری و شلیک شود. اما این چه بود؟ و چگونه؟
برای پاسخ به این سؤال، بیهیچ تردید سازمان مجاهدین خلق ایران ـ محبوبترین، گستردهترین و فراگیرترین سازمان سیاسی ایران ـ در معرض یک تصمیمگیری خطیر قرار میگیرد. در معرض جدیترین آزمایش، سختترین فراز و نشیبها و حتی در معرض نابودی تمامعیار. پاسخ مجاهدین به این جدیترین و سختترین آزمایش، پاسخ به ضرورت تاریخ و پاسخ به سرنوشت یک خلق و یک میهن، در کشاکش بود و نبود برابر دشمنی چون خمینی است. در چنین شرایطیست که برای پاسخ به این مسألهی سرنوشتساز و چگونگی آفرینش تابلو خیره کنندهی مقاومت، نقش مسعود رجوی بارز میشود. او همچون نقّاشی چیرهدست، طراحی خطوط و نقشهای این اثر جاودانه را برعهده میگیرد.
در چنین لحظهی حساس تاریخی، تظاهرات نیم میلیون تن از مردم تهران شکل میگیرد. این بود پاسخ به ضرورت تاریخ….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر