با سلام به همه حضار آتشین از سراسر جهان که امروز به این کنوانسیون تشریف آوردید. از شما میخواهم که خودتان را برای سایر آتشها معرفی کنید و از شرایط فعلی خودتان توضیح مختصری بدهید.
با تشکر از آقای مجری، من آتش لوله سلاحم! تقریباً به همه جای دنیا سفر میکنم. از من بهصورت دو منظور استفاده میکنن. هم در راستای خوبیها، هم در راستای بدیها. بیشتر در جنگ از من استفاده میشه؛ ولی همچین بگی نگی مردم از من دل خوشی ندارند، مگر اندک زمانی که انسانهای درست و حسابی و انقلابی از من برای آزادی مردمشون استفاده میکنند، اون موقع مردم طرفدارم میشن.
با تشکر از دوستان عزیزم، من آتش زیر خاکسترم! به من میگن آتش پنهان. آماده لحظهییام که بتونم خودم رو نشون بدم. با یک باد نسیم و یا یک حرکتی که به خاکسترم داده میشه روشن میشم. خلاصه، مترصد گر گرفتنم.
من هم به همه سلام دارم. جرقه آتش اولیه هستم! با عرض معذرت یک خورده سن و سال من زیاده. بعد از پیدایش انسان روی زمین، من هم خودمو تو زندگیش جا دادم. با بازی یک انسان اولیه با سنگها تصادفاً بهوجود اومدم. اول برای غذا پختن و گرم کردن انسانها استفاده میشدم ولی کمکم راهم به همه جوانب زندگی انسانها باز شد و من شدم عامل اصلی پیشرفت بشر؛ خودمونیم یکدفعه مشهور شدم.
با عرض احترام به همه حاضرین، من آتش خشمم! آدمها میگن من چیز خوبی نیستم، چون دائم ایجاد دعوا میکنم، مگه اینکه بتونم با آتش قیام یک ائتلاف تشکیل بدم، اون موقع تودهها از من حمایت میکنن و در اونها متبلور میشم.
ضمن تقدیر از سایر دوستان، من آتش قیامم! هر از چندی وارد معادلات زندگی انسانها میشم و همه تحولات رو زیر و رو میکنم. انسانهای تحت ستم از من خیلی استقبال میکنن. آخه من اونها رو نجات میدم. تلاش کردم به همه ادوار تاریخ سفر کنم و موفق هم بودم. تازگیها به خاورمیانه رفتم و چند تا دیکتاتوری رو سرنگون کردم؛ ولی نیاز به یک سری کمک از طرف آتشهای دیگه دارم.
با عرض ارادت به حضار، من آتش عشقم! بیشتر اوقات در اوصاف عرفانی از من استفاده میشه، ولی دلالت بر دوستی و محبت دارم.
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت
به من آتش در نیستان هم میگن. البته اگه بتونم کمی در دنیای مادی کار کنم برام خیلی بهتره و همه رو مبهوت خودم میکنم، ولی به این سادگیها نیست و نیاز به بهای سنگینی داره.
با تشکر از همه حضار محترم، من آتش سرزمینی شعلهورم! همون جایی که از دیرباز، آتش خشم مردمش، بر ضد ستم، پیاپی شعله میکشه. کشور شورش، کشور خیزش، کشور عصیان! «ایران!».
بله من، آتش این سرزمین، در فرهنگ ایرانیان جایگاه ویژهیی دارم. آنقدر دارای ارج و مقام هستم که یک روز در سال رو به نام من ثبت کردهان. مردم ایران از هر نوع آتشی که دیکتاتوری رو بلرزونه خوششون میاد. آخه اونها تحت ستمند. وای! خدا میدونه که چقدر از صدای ترقه و روشنایی خودم، با سر و صدا در شب چهارشنبهسوری لذت میبرم؛ ولی حاکمان فعلی ایران از من بیزارن. در اینجا برای اینکه بتونم به هدفم که رضایت مردم ایرانه برسم، به کمک همه آتشها نیاز دارم. چه کسی میتونه کمکم کنه؟
آتش عشق: آماده و پاکباز!
آتش زیر خاکستر: آماده و برافروخته!
جرقه آتش اولیه: آماده و گر گرفته!
آتش خشم: آماده و غران!
آتش قیام: آماده و سرکش!
آتش سلاح: آماده و توفنده!
در اینجا بیانیه پایانی این کنوانسیون رو اعلام میکنیم. خوب حالا که همه چیز آماده شده، شما را به جشن بزرگ چهارشنبهسوری در ایران دعوت میکنیم. لطفاً با وسایل کافی بیایید. الآن توی ایران همه آماده آتش افروختن، هستند. لطفاً همه سر وقت حاضر باشید که خیلی کار داریم. باید پایههای دیکتاتور ستمگر را بلرزونیم و دل مردم رو شاد کنیم. پس بریم که شعلهها بیفروزیم! آتشها، به پیش!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر