گزارش یک جنایت
ترکیه
استانبول
منطقهٔ فاتح
طبقهٔ پنجم یک هتل
سهشنبهشب اول اسفند ۱۳۷۴
عقربههای ساعت روی ۲۱۰۰ متوقف شدهاند. نبض زمان از حرکت ایستاده است. فاجعهیای در آستانهٔ وقوع است. یک نفوذی که به نام رضا معصومی که خود را در طیف هواداران مقاومت جا زده، صدای زنگ اتاق را به صدا درمیآورد. علی مرادی در را بازمیکند. مجاهد شهید، زهرا رجبی(فائزه)، عضو شورای رهبری مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت و از مسئولان دفاتر رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت، درست در پشت سر او قرار دارد. یک تیم زبدهٔ ترور که از تهران اعزام شده، از داخل آسانسور بیرون آمده و با شلیک گلولههای پیدرپی از چند سلاح مجهز به صداخفهکن موفق به انجام این جنایت میشوند و...
بازپرس منطقهٔ فاتح ترکیه، آقای سلیم اولوش در نخستین تحقیقات میدانی خود، تصریح میکند که این جنایت یک ترور سیاسی است و احتمال وجود دارد که از سوی سرویسهای مخفی ایران انجام شده باشد. این موضوع در روزنامههای ترکیه منعکس میشود.
شورای امنیت رژیم و طراحی ترور
زهرا رجبی از سال ۱۳۷۴ برای رسیدگی به وضعیت وخیم پناهندگان ایرانی به ترکیه سفر میکرد. آخرین مسافرت او به این کشور در ۸بهمن ۷۴ بود.
وزارت اطلاعات دیکتاتوری آخوندی، با اطلاع یافتن از این رفت و آمد، طرح ربودن یا ترور او را در دستورکار قرار میدهد. هاشمی رفسنجانی و وزیر اطلاعات او، فلاحیان در پشت این طرح هستند. در روز شنبه ۱۴بهمن ۷۴ شورای عالی امنیت رژیم برای اجرای این طرح تصمیم نهایی میگیرد. عامل نفوذی آنها، رضا برزگر معصومی است که خود را یک حامی حقوق پناهندگان و هوادار مجاهدین معرفی کرده و توانسته است از طریق دیگر پناهندگان در ارتباط با مجاهدین قرار گیرد و اطلاعاتی از محل اقامت و دیدارهای مجاهد شهید، زهرا رجبی را به وزرات اطلاعات بدهد.
دیپلمات تروریستهای رژیم در ترکیه از جمله «محسن کارگر آزاد، معاون کنسولی رژیم در استانبول، شادکار، وابستهٔ سفارت در آنکارا، رضا بهروزمنش، معاون کنسولی در استانبول و علی اشرفی، وابستهٔ مطبوعاتی سفارت، بهطور مستقیم در اجرای طرح شرکت دارند. قرار بر این است که طرح آدمربایی در روز ۲۷بهمن ۷۴ به اجرا دربیاید اما وقتی تروریستها برای اجرای طرح میروند بهدلیل حضور ۳نفر دیگر در اتاق و همچنین هوشیاری و آمادگی مجاهدین موفق به انجام نمیشوند و طرح آدمربایی از موضوعیت میافتد. طرح ترور بیدرنگ در دستورکار قرار میگیرد.
یک سرگذشت تابناک و غرورآفرین
زهرا رجبی در سال ۱۳۳۶ در تهران چشم به زندگی گشود. در سال ۵۶ بهعنوان دانشجو در دانشکدهٔ معماری دانشگاه ملی برگزیده شد. در فضای سیاسی و انقلابی حاکم بر دانشگاه در سالهای پایانی دیکتاتوری سلطنتی شاه، او بهزودی خود را در جمع دانشجویان سیاسی یافت. پیوستن به مجاهدین فصل نوینی را در زندگی او گشود. او در دوران مبارزه سیاسی و افشاگرانه یکی از کادرهای ارزنده و یکی از زنان پیشگام مجاهد خلق بود. پس از آغاز مقاومت مسلحانهٔ انقلابی، فرماندهی یکی از پایگاههای عملیات مجاهدین را به عهده گرفت و با شایستگی تمام آن را پیش برد.
بهدلیل صلاحیتهای بارز خود از سال ۶۳ به عضویت مرکزیت مجاهدین درآمد و پس از عزیمت رهبری مقاومت به جوار خاک میهن و تأسیس ارتش آزادیبخش، به نوار مرزی منتقل گردید و فرماندهی یکی از یکانهای پشتیبانی ارتش آزادیبخش را عهدهدار شد. از این پس، شکوفایی صلاحیتها و توانمندیهای او در پیشبرد مسئولیتها چشمگیر بود و پیوسته احترام و تحسین فرماندهان و کادرهای تحت مسئولیت خود را برمیانگیخت.
مجاهد والامقام زهرا رجبی در فاصله سالهای ۶۷ تا ۶۹، ابتدا فرماندهی یکی از لشگرهای ارتش آزادی را بهعهده داشت و سپس در موضع فرماندهی هفتم ارتش آزادیبخش، در کار آموزش و آمادگی یکانهای رزمی شرکت جست.
این شیرزن پاکباز، در حماسه کبیر عقیدتی و میهنی فروغ جاویدان، با رشادت و کفایت تمام، جنگاوران تحت فرماندهی خود را تا دروازه کرمانشاه بهپیش برد و در نبردهای بزرگ تنگه چهارزبر شرکت نمود.
نقش برجسته او در زمره فرماندهان سختکوشی که برای ارتقای توان رزمی ارتش آزادی و تغییر ساختار این ارتش از یک نیروی پیاده به یک نیروی زرهی ـ که در فاصله سالهای ۶۷ تا ۶۹ به مجاهدتی خستگیناپذیر در این رابطه اهتمام ورزید ـ هرگز فراموش نخواهد شد.
با آغاز کار گسترده آموزشی در همه لایههای ارتش آزادی، که همزمان با بحران خلیجفارس و شروع زندگی سنگری در ارتش آزادیبخش بود، مجاهد قهرمان زهرا رجبی، فرماندهی مهندسی رزمی ارتش را برعهده گرفت. در این دوران که ارتش آزادیبخش، مورد تهاجم شکستخوردهٔ ۷لشکر متجاوز رژیم قرار گرفت و نقل و انتقال یکانها، احداث سنگرها و جادهها و خاکریزها و عملیات تدافعی در برابر رژیم آخوندی، به اقدامات مهندسی گستردهای نیاز داشت باز هم او بود که با ابتکارعمل و شایستگی، معضلات و مشکلات را بهکناری میزد و کارها را بهپیش میبرد.
شهید زهرا رجبی در سال ۱۳۷۰ به سازمان سیاسی مجاهدین در خارج کشور منتقل شد و مسئولیت دفتر مرکزی آن را برعهده گرفت. این والا مجاهد خلق سرانجام با عبور سرفرازانه از همه آزمایشها و مسئولیتهای خطیر، در سال ۷۲ بهعنوان کاندیدا و سپس عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، انتخاب گردید. در سال۷۳ همزمان با گسترش سازمانکار رئیسجمهور برگزیده مقاومت در کشورهای مختلف، زهرا رجبی بهعنوان یکی از مسئولان دفاتر رئیسجمهور برگزیده مقاومت، مسئولیتها و وظایف جدیدی را در راستای گسترش همبستگی ملی و مجاهدت میهنی و حمایت از ارتش آزادی برعهده گرفت و در اجرای این مسئولیت نیز، مصدر خدمات مهمی در خارج کشور و بهویژه در دفاع از حقوق پناهندگان و همچنین سازماندادن هواداران و پشتیبانان مقاومت گردید.
آخرین مسئولیت این شیرزن سرفراز، رسیدگی به امور پناهندگان ایرانی مقیم ترکیه بود که در جریان همین مأموریت به شهادت رسید.
یک سؤال و جواب ساده با یک دریا معنی در پساپشت آن
آنانی که در مراسم سوگند شورای رهبری مجاهدین بودهاند به یاد دارند که مسعود رجوی از مجاهد شهید، زهرا رجبی و یک کاندید دیگر شورای رهبری مجاهدین [که همزمان با او سوگند یاد میکرد] سؤال نمود:
مسعود رجوی: «شما مسئولیتهای حساسی را عهدهدار شدید و بههمین مناسبت خوب است که اساسیترین سؤال هم در حضور جمع، از شما دو نفر به عمل بیاید. آیا برای شما واضح و روشن است که شما در رأس مجاهدین مثل هر مجاهد دیگر و در ورای هر مجاهد دیگر هستید برای سختی، رنج، صعوبت؟ آیا این کاملاً روشن هست؟».
زهرا رجبی: [با بلند کردن دست راست به علامت سوگند]: «با تمام وجود برای خدمتگزاری به تکتک مجاهدین و خلق ایران کاملا آمادهام».
این است سیمای زن مجاهد خلق
مجاهدین او را با نام ساده و صمیمی «خواهر فائزه» میشناسند. او زنی از سلالهٔ زنان رها از فرهنگ مسلط و استثماری ضعیفهگی و بری از تأثیرات و کارکردهای ایدئولوژی ارتجاعی جنسیت و جنسیتزدگی بود. او از زنان مجاهدی بود که با تأسی به مریم رجوی تصمیم گرفته بودند تعریف نوینی از «زن» را در روزگار حاکمیت ولایت فقیه به جامعهٔ ایران ارائه دهند. برخی فیلمهای بهجامانده و کوتاه از عملیات فروغ جاویدان، او را در حالی نشان میدهند که با بیسیم تمپو در دست، در حال فرمان دادن به رزمآوران تحت فرماندهی خویش است. در زمینهای که این فیلمبرداری انجام شده، ادوات جنگی در منطقهٔ عملیاتی به چشم میخورند و کسانی که در آن عملیات شرکت داشتهاند بهخوبی میدانند که راستقامت ایستادن در متنی از عبور دمادم گلولههای کور و قارچهای کبود انفجار، چه رشادتی میطلبید و این شیراوژن زن مجاهد خلق، بیهیچ آثار هراس در چهره، صحنه را فرماندهی میکرد.
این است سیمای زن مجاهد خلق، در پرتو آموزههای انقلاب.
پیام خانم مریم رجوی
«جلادان زنستیز، هرگز و در هیچ شرایطی از خونریزی دست برنمیدارند، ولی هیهات که خون فائزه، این نمونه زن رها و مسئولیتپذیر، که در این سالها بار مسئولیت هرچه بیشتری بر دوش میکشید و برای همه خواهران و برادرانش، الگوی تحرک و خلاقیت بود، در رگهای همه فعالان مقاومت و رزمآوران آزادی میتوفد و میخروشد و بیچاره شبپرستان، که گمان میکنند با این جنایتها و رگبارگشودن بر سر فائزه(که غیرمسلح و بیدفاع بود) میتوانند خللی در مقاومت بیامان و وقفهناپذیر نسل خجسته رهایی ایجاد کنند».
پیام رهبر مقاومت مسعود رجوی
«خون مطهر این شیرزن والامقام مجاهد، که سرانجام در راه دفاع از حقوق پناهندگان و پناهجویان ایرانی جان باخت، برفراز ستارهها و رود خروشان خون شهیدان مقاومت، جز بر سرفرازی و اعتلا و درخشش بیشاز پیش مقاومت ملت ایران نمیافزاید و سردمداران دژخیم حکومت آخوندی با مزدوران و تروریستهای صادراتی، پاسخ جنایتهای خود را در آتش فروزان قهر و خشم مردم ایران، که از سلاحهای توفندهٔ ارتش آزادی زبانه میکشد، دریافت خواهند کرد».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر