جمهوری اسلامی در یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخ خود ایستاده است؛ رژیمی که دیگر نه راه پیش دارد و نه توان پسنشینی. فاشیسم دینی حاکم، با رهبری علی خامنهای، هرچه بیشتر در گرداب فروپاشی فرو میرود.
آنچه امروز در عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میبینیم، نشانههای روشن از اضمحلال ساختاری این حکومت است؛ سرکوبهای گسترده، اعدامهای بیوقفه، پروژههای هستهای مشکوک، و بنبستهای دیپلماتیک، همه گواه آنند که بقای نظام تنها از طریق خشونت و تهدید ممکن شده است.خامنهای در میدان بحران؛ سرکوب درون، تهدید برون
رهبر رژیم، در مواجهه با فشارهای گسترده داخلی و بینالمللی، دو ابزار همیشگی را در پیش گرفته: سرکوب داخلی و تهدید خارجی. سرکوب بیامان صدای معترضان، سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم، تحمیل حجاب اجباری، و همزمان، تلاش برای پیشبرد مخفیانه برنامه اتمی، همه بهمنظور حفظ کنترل و باجگیری از جهان صورت میگیرد.
در همین مسیر، مقاومت ایران با تکیه بر شبکههای اطلاعاتی خود، بارها چهره واقعی این پروژههای پنهانی را افشا کرده و نسبت به خطر دستیابی رژیم به سلاح هستهای هشدار داده است. این مقاومت که متکی بر اسناد دقیق و گزارشهای درونساختاری است، بارها ثابت کرده که پادزهر سیاست مماشات، افشاگری و ایستادگی است.
حق مسلم ملت ایران برای رهایی
همانگونه که خانم مریم رجوی در گردهمایی واشنگتن تأکید کرد، مردم ایران طبق اصول جهانی و اعلامیه حقوق بشر، حق دارند که علیه دیکتاتوریای که موجودیت آنان را تهدید میکند، به پا خیزند. این حق، نه فقط یک حق قانونی، بلکه یک ضرورت تاریخی است.
حمایت جهانی نیز در حال گسترش است. قطعنامه دوحزبی اخیر در کنگره آمریکا که از سوی بیش از ۱۵۰ نماینده حمایت شد، سندی روشن از مشروعیت مقاومت مردم ایران و حمایت بینالمللی از تلاش آنان برای رهایی است.
دو انحراف خطرناک؛ از اصلاحطلبی قلابی تا بازگشتطلبی ارتجاعی
اما در این میان دو جریان در تلاشند تا مسیر حقیقی مردم ایران را منحرف سازند:
اول، اصلاحطلبان ساختاریافتهی درون رژیم که با وعدههای توخالی تلاش میکنند امید به تغییر از درون را زنده نگه دارند؛ در حالیکه خود بخشی از ماشین سرکوب و فساد هستند.
دوم، هواداران سلطنت و دیکتاتوری پیشین که بهجای ارائه راهحلی دموکراتیک، سودای بازگشت به گذشته را دارند. این جریان، با بیتوجهی به خواست مردم، تنها در راستای منافع خود گام برمیدارد.
هر دو جریان در واقع در امتداد رژیم کنونی عمل میکنند و تنها به دنبال حفظ نظم کهنه و استبداد با چهرهای متفاوت هستند.
مقاومت سازمانیافته؛ تنها راهحل واقعی
در چنین شرایطی، تنها راه نجات ایران از این چرخه مرگبار، تکیه بر نیروی مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی در بطن جامعه است. این نیروها، با ایستادگی در برابر سرکوب و پرداخت هزینه، نویدبخش طلوع آزادی هستند.
ملت ایران بارها نشان داده که برای رهایی، آماده فداکاری است. امروز بیش از هر زمان دیگر، اتحاد و سازماندهی، رمز پیروزی است. نباید منتظر فروپاشی خودبهخودی بود؛ چراکه هیچ دیکتاتوری با زبان منطق کنار نمیرود، بلکه تنها با قدرت مردم و مقاومت پایدار به زانو در میآید.
اکنون زمان آن فرا رسیده که مردم ایران، بهویژه زنان پیشتاز و جوانان شجاع، با ایستادگی و سازمانیافتگی، راه آیندهای روشن و دموکراتیک را هموار کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر