دیگر زمان آن گذشته که بتوان با شعار و هیاهو بر واقعیت سرپوش گذاشت. سالهاست میان واقعیت و روایت رسمی حاکمیت شکاف عمیقی پدید آمده، شکافی که اکنون صدای تحلیلگران خودِ حکومت هم از آن بلند شده است.
آنچه روزی نقد اپوزیسیون و صدای معترضان خیابانی بود، امروز از دهان کارشناسان وابسته به همان ساختار شنیده میشود: اعتراف به شکست.مهدی خورشیدی، جامعهشناس حکومتی، در گفتوگویی صریح با سایت دیدار، بیپرده از بنبستهایی سخن میگوید که گریبان جمهوری اسلامی را گرفتهاند؛ از فروپاشی اقتصادی گرفته تا بیاعتباری ایدئولوژیک. او نهتنها وعدهی «سال تولید ملی» را بیسرانجام میخواند، بلکه صراحتاً علت آن را نیز در ساختارهای پوسیده و ناکارآمد میداند: ساختارهایی که سالهاست به ابزار توزیع رانت و امتیاز برای نورچشمیها تبدیل شدهاند.
از فساد ساختاری در بانک مرکزی تا بودجههای کلانی که به نهادهای عقیدتیِ غیرپاسخگو سرازیر میشود، تصویر ارائهشده از درون حکومت چیزی جز یک سیستم فرسوده و فشل نیست. حتی ناترازیهای اقتصادی، که بار آن را مردم عادی به دوش میکشند، دیگر پشت اصطلاحات پیچیده پنهان نمیماند؛ اکنون بهوضوح «افتضاح» خوانده میشود.
خورشیدی، با لحنی هشدارآمیز، پیشنهاد تغییر در بنیانهای فکری نظام را میدهد: بازنگری در نگاه به دین و کنار گذاشتن استکبارستیزیِ نمایشی. اما در دل جامعهای که دیگر به اصلاح در درون این نظام باور ندارد، چنین پیشنهادهایی بیشتر به جام زهری میمانند که نوشیدنش به معنی پایان یک عصر است.
امروز، دیگر کسی منتظر پذیرش این تغییرات از سوی حاکمیت نیست. واقعیت و زمان، بیوقفه مشغول فرسایش پایههایی هستند که زمانی خیال میکردند ابدیاند. اگر تغییری هم در راه باشد، از متن مردم خواهد جوشید؛ نه از دل بروکراسی فشل و نظریهپردازان بیاثر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر