در کشوری که فقر و بیعدالتی ساختاری، به واقعیت تلخ زندگی میلیونها نفر تبدیل شده، بازنشستگان دیگر سکوت نکردهاند. آنها که روزگاری ستونهای خدمترسانی در ایران
بودند، امروز به خیابان آمدهاند تا حق خود را فریاد بزنند؛ حقی که سالها زیر چکمههای فساد، تبعیض و بیکفایتی له شده است.در سالهای اخیر و بهویژه در سال ۱۴۰۳، اعتراضات بازنشستگان از اعتراضات پراکنده به یک جنبش سراسری بدل شده است. آنها از شهرهایی چون اهواز، مشهد، تهران، کرمانشاه، تبریز، زنجان، مریوان، شیراز و دهها نقطه دیگر، صدای خود را به هم گره زدهاند. پلاکاردهایشان دیگر فقط خواهان افزایش حقوق نیست، بلکه خواهان تغییر اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور است.
این حرکت اجتماعی که ابتدا چهرهای صنفی داشت، اکنون آشکارا به یک جنبش سیاسی بدل شده است؛ چرا که بازنشستگان بهدرستی دریافتند که عامل اصلی فقر و تبعیض، نه یک وزارتخانه یا مسئول خاص، بلکه نظام فاسدی است که با سیاستهای چپاولگرانهاش، حقوق اولیهٔ شهروندان را به یغما برده است.
بازنشستگان، نماد پایداریاند؛ با وجود سن بالا و مشکلات جسمی، بارها به خیابان آمدند و فریاد زدند: «فقط کف خیابون، بهدست میاد حقمون». فریادی که با اسپری فلفل، باتوم و سرکوب پاسخ داده شد، اما خاموش نشد. این جنبش، تصویر روشنی است از آیندهای که در صورت تداوم این وضع، برای همه اقشار شاغل کشور در راه است.
بازنشستگان امروز، آیینهٔ فردای ما هستند. بیتفاوتی نسبت به رنج آنها، بیتفاوتی به سرنوشت خود ماست. آنها نه فقط برای نان، بلکه برای کرامت و عدالت به میدان آمدهاند. جنبش بازنشستگان، ندای بیداری است که از درون رنج برخاسته؛ و این صدا خاموش نخواهد شد، چرا که حقیقتی عمیق را فریاد میزند: حق گرفتنیست، نه دادنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر