کتاب بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران - قسمت شانزدهم
نهجالبلاغه در جایگاه شایسته خود
جلال گنجهای
با درود متواضعانه بهروان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، شهیدان والاقدر، محمد حنیفنژاد و یارانش سعید محسن و اصغر بدیعزادگان.
از مهمترین رهآوردهای مجاهدین خلق بههدف معرفی و تمایز اسلام ناب انقلابی از شبه اسلامهای ارتجاعی، شناسانیدن کتاب نهجالبلاغه است که منتخبی از آثار و سیره امام علی ابن ابیطالب (ع) میباشد. کتابی که در عین منحصر بهفرد بودن، از زمان تألیفش در آخر قرن چهارم هجری تا زمان ما بهطور واقعی مهجور و فراموش شده بود، جز آنکه گهگاه و بهاقتضای منافع دینفروشان، نامی از آن در میان عوامالناس آورده میشد.
اما مجاهدین از همان آغاز موجودیت سازمان، بهاندک زمانی توانستند کلمات علی (ع)، این «برادر عقیدتی محمد (ص)» را در همان نهجالبلاغه مهجور، چونان چراغی شناخته و بشناسانند که راه یک انقلاب عقیدتی را روشنی میبخشیده و در هیبت سلاحی کارآمد بر سینه عمله ارتجاع فرود میآمد. و اینچنین بود که پس از ۱۵قرن، کلام علی (ع) را مشاهده میکنیم که چگونه بهشایستگی دستمایه نسل انقلابی این مرز و بوم شده است.
موفقیت مجاهدین در این زمینه بسیار گسترده و سریع بود و آوازه شهرت تفسیرها و برداشتهای متفاوت سازمان از قرآن و نهجالبلاغه چنان در سراسر ایران پیچید که هیچ محفل و مرکزی از آگاهان و مبارزان دینی سراغ نمیشد که در آن مطالبی از برداشتهای اسلام انقلابی مجاهدینخلق و استنادهایشان بهقرآن و نهجالبلاغه راه نیافته باشد و از تفاوت عظیم اسلام انقلابی با کالای عوامفریب ارتجاع آخوندی اطلاعی نداشته باشند، آنقدر که کار نسخههای بیرواج نهجالبلاغه در بازار کتاب ایران، بهچاپهای مکرر در مکرر و ترجمههای متعدد کشید و از این ژرفتر آنکه بسی از طلاب و مدرسین جوان و مبارز در حوزههای سنتی و مدارس مذهبی ـبرخلاف معمول قرنهای پیشینـ بهنهجالبلاغه جذب شده و بهمطالعه و تحقیق در پیامهای علوی آن رویآور شدند که ـاز شما چه پنهانـ این نگارنده خود یکی از نمونههایش بهشمار میرود.
آری، سالها پس از بهاصطلاح تحصیلات دینی و سپس رهسپار شدن به حوزههای بزرگ قم و نجف، اولین باری که اینجانب پی میبردم باید نهجالبلاغه را بهعنوان یک کتاب جدی دینی خواند و از اول تا بهآخرش را با تأمل و دقت مطالعه کرد، بهار۱۳۵۱ و تحت تأثیر وضعیت جدید در فضای مبارزاتی بود. یکسال پس از ضربه وسیع ساواک به سازمان و بهدنبال فراگیر شدن آوازه مجاهدین، بههنگامی که تازه از زندان اوین بهسلولهای انفرادی قزل قلعه منتقل شده بودم، بهرغم ممنوعیت هر گونه کتاب، روزنامه و خواندنی، در سلول بهصورتی شگفت بهیک نهجالبلاغه دسترسی یافته و توانستم با اشتیاق از آغاز تا آخرش را بخوانم و بهفراخور حال و استعداد آن ایام، پیرامون مطالبش تأمل کنم. جا دارد یادآور شوم که سالهای سال پیش از این، یعنی درست از سال۱۳۳۵، نهجالبلاغه شخصی خودم که در سنین نوجوانی بهعنوان جایزه درسی بهمن داده شده بود، فقط قفسه کتابهای شخصیم را زینت میداده بدون آنکه فراتر از برخی مراجعات پراکنده، نیازی جدی بهاین کتاب برای امثال من مطرح باشد و بابت رشته تحصیلی و حرفه دینی بهاین تنها منتخب آثار علی (ع) مراجعه کنیم.
بسی دردناک آنکه هنگامی بهاهمیت نهجالبلاغه پی میبردم که بنیانگذاران مجاهدین، همان سازمان عقیدتی و مبارزاتی که علاقه بهنهجالبلاغه را وام دارشان بودم، بهدست شاه خائن اعدام میشدند.
بحث علل و دامنه فراموش شدگی آثار علی (ع) در میان نسلهای پی در پی مسلمان و شیعه پیشینیان ما در همین سرزمین که مرکز تشیع جهان است، بحثی مشروح و خارج از گنجایش این یادداشت است. اما راستی این واقعیت تلخ را چگونه باید تفسیر کرد که تاکنون تنها همین یک مجموعه کوچک از مواضع و کلمات علی (ع) فراهم آمده است، تازه آن هم چنان که خود مؤلف در مقدمه کتاب اعتراف دارد، تنها از زاویه معرفی «جنبههای گوناگون هنرهای آن حضرت در خطابهها و نوشتن و پندها و حکمتها… تا عظمت شأن علی (ع) در زمینه هنرهای فصاحت و بلاغت را…» نشان داده باشد و نه بیشتر. مؤلف مزبور در همین مقدمه میافزاید که: «برای این منظور، گاه چند بخش پراکنده از یک سخن پیوسته را برگزیده و نیکوترین بخشها را بدون رعایت نظم اصلی آوردهام چرا که من بهدنبال نکتههای ممتاز و درخشان بودم و نه ترتیب و انسجام اصلی کلام علی (ع) …» این یعنی که تمام پرتوهای نورانی از سیمای علی (ع) که در کتاب نهجالبلاغه میدرخشد، بهستارههای کوچک پراکندهیی میمانند که پارهپارههای بر جای مانده از انفجار یک خورشید عظیم باشند.
معنی فاجعه روشن است. در یککلام باید گفت که تا قبل از مجاهدین، نسل نسل پیشین آگاهان این مرز و بوم هرگز نتوانستهاند چندان آشنایی درست و مستقیمی با حقیقت علی (ع) داشته باشند و کمتر کسی خبر دارد که تاکنون بیشترین اقدامها در جهت بهرهوری و شرح و تفسیر نهجالبلاغه، توسط دانشمندان اهل سنت صورت گرفته است و در رأس همگان توسط ابن ابی الحدید المدائنی، دانشمند معتزلی معروف در قرن هفتم هجری.
مسعود رجوی - پیام شماره ۲۰ - تحریم بزرگ نمایش انتخابات آخوندی
روح شهیـدان شـاد
روح شهیـدان قیام آبان شـاد
تهنیت به خلق قهرمان و کانونهای شورش و انقلاب
تحریم بزرگ نمایش انتخابات آخوندی
رأی مردم ایران قهر و سرنگونی است
در این رژیم جایی برای انتخاب نبوده و نیست
جواب نه در انتخاب در چارچوب این رژیم بلکه در انقلاب و ارتش آزادیبخش ملی است
سپاه پاسداران ولایت باید در هم کوبیده شود
آمران و عاملان جنایت علیه مردم و فرزندان رشید ایران باید
در برابر عدالت قرار بگیرند و کیفر ببینند.
سلام بر خلق-سلام بر آزادی
مسعود رجوی
۲اسفند ۱۳۹۸
مسعود رجوی : اتمام حجت تاریخی با کل نظام خمینی – تیر ۱۳۶۱
۳۰خرداد برای ما تردید بردار نیست. نمی دونم چقدر اطلاع دارید که برای برگزاری تظاهرات ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، به مثابه یک نقطه پایان برای رژیم و یک مبدا و نقطه آغاز برای مرحله نوین انقلاب چقدر پیشاپیش بحث و بررسی کردیم. تمام اشکالات غول آسای عملی این تظاهرات در یک طرف، که تقریبا خمینی با به حد اعلا رساندن درجه اختناق در آن روزگار غیرممکن کرده بود ولی مسئولین سیاسی و مسئولین نظامی شما آن را ممکن کردند....
مسعود رجوی ـ پرتوی از سوره جمعه - آبان ۱۳۷۷
رهبری، ضرورت تکامل انسان
هدایت همیشه امری است در خارج از خود و نه درون خود هدایت درون جوش هیچ تضمینی ندارد و خود بخودی است مثل اینکه شما هم می گویید در عظمت و ضعف خودجوشی می گویید حرکات خود انگیخته توده های مردم مبنای کار هستند بسیار خوب و بسیار ضروری است اما مبنا که شرط لازم است کافی نیست و کفایتش به هدایت و راهبری اش.
داستانهای دهه ۶۰
نزدیک به ۴دهه از سال ۱۳۶۰ و دهه پرماجرای آن میگذرد. بسیاری از شاهدان آن روزها یا بهقتل رسیده یا به تبعید اجباری فرستاده شدهاند، برخی دیگر حقیقتاً روشن نیست سربهنیست شدهاند یا در شمار مقتولان آن سالها هستند و آنانکه در طیف حکومتیها قرار دارند نیز تغییر چهره داده و اینک یا با پز اصلاحطلبی تلاش میکنند رنگرزی سیاسی خود را باز نگهدارند یا برخی دیگرشان(حزبالهیهای آن روزگار) حسرت میخورند که چرا نمیتوانند مانند سال ۶۰ مثل ریگ آدم بکشند!
۳۰خرداد، انتخاب شرف ایستادگی بر ذلت تسلیم
نزدیک به چهار دهه از آغاز مقاومت سراسری در برابر خمینی و رژیم بازمانده از او میگذرد، سالهای پر از تحول، پراز تلاطم انقلابی اکنون پیش روی ماست. وقتی به کارنامه موضعگیریهای مجاهدین طی دو و نیم سال پساز انقلاب ضدسلطنتی نگاه میکنیم، این امکان را پیدا میکنیم که حقانیت و درخشش آن موضعگیریها را بهتر لمس کنیم.