فاجعه‌ی بندرعباس؛ انفجار سکوت و زنجیره‌ی پنهان‌کاری‌های حکومتی

 


انفجار مهیب در بندرعباس، فقط آتش به بخشی از جنوب کشور نزد، بلکه موجی از اندوه، پرسش و حیرت را در سراسر ایران دامن زد.

عمق عاطفی این فاجعه، با موج سنگین تردید و ابهام درباره‌ی علت وقوع آن، هم‌زمان پیش رفته و حتی آن را تقویت کرده است. رسانه‌ها، مسئولان و گزارش‌ها همه‌ پر از سؤال و روایت‌های ضد و نقیض‌اند. این وضعیت، چهره‌ی آشنای فجایعی است که در چهار دهه‌ی اخیر بارها تکرار شده‌اند؛ فجایعی که علتشان هرگز روشن نشده و مقصرانشان هرگز پاسخ‌گو نبوده‌اند.

تاریخ جمهوری اسلامی، پر است از پرونده‌هایی که هیچ‌گاه بسته نشدند: از قتل‌های زنجیره‌ای تا مرگ مهسا امینی، از سقوط هواپیمای اوکراینی تا کشتار در شاهچراغ. حالا بندرعباس، حلقه‌ی جدیدی در این زنجیره‌ی تاریک است.

آنچه از منابع رسمی و رسانه‌های مختلف در مورد این حادثه منتشر شده، تصویری گنگ و پر از تناقض ارائه می‌دهد. مدیرعامل شرکت بندری سینا تأیید می‌کند که محموله‌ی خطرناک، با عنوان کالای معمولی و با «اظهار خلاف» به بندر وارد شده است. نماینده‌ی مجلس از بی‌کفایتی و سهل‌انگاری سخن می‌گوید. هم‌زمان، یک مقام نظامی به‌کلی منکر وجود هرگونه مواد خطرناک می‌شود. و در نهایت، گمرک ایران اعلام می‌کند که اساساً هیچ اظهارنامه‌ای برای این محموله ثبت نشده است.

چه کسی این محموله را وارد کرده؟ چگونه بدون هیچ مدرکی وارد بندر شده؟ چرا نام و ماهیت واقعی آن پنهان مانده؟ و مهم‌تر از همه: چرا هیچ‌کس مسئولیت نمی‌پذیرد؟

این‌که سه مقام در یک پرونده، سه روایت متضاد ارائه دهند، فقط نشانه‌ی بی‌نظمی نیست؛ نشانه‌ی پنهان‌کاری ساختاری است. رسانه‌های خارجی نیز به نقل از منابع اطلاعاتی غربی، نام سپاه پاسداران و سازمان‌های وابسته به آن را در ماجرا وارد کرده‌اند. آیا فاجعه‌ی بندرعباس، بخشی دیگر از پروژه‌های محرمانه‌ی نظامی بوده که جان شهروندان ایرانی را بی‌محابا به خطر انداخته است؟

آنچه در بندرعباس سوخت، نه فقط یک محموله‌ی خطرناک، که باز هم اعتماد عمومی و امید به شفافیت و پاسخ‌گویی بود. همان‌طور که در بسیاری فجایع دیگر، آتشِ پنهان‌کاری، ویرانگرتر از حادثه‌ی اصلی بوده است.

به اشتراک بگذارید:

مطالب مرتبط:

هیچ نظری موجود نیست:

پخش زنده سیمای آزادی

پست‌های پرطرفدار