در تقارن دلانگیز شکفتن بهار طبیعت با خیزش دوباره مردم ایران، سیزدهبدر امسال فراتر از یک آیین کهن، به صحنهای از نمایش اراده ملی برای آزادی تبدیل شد.
از هفتم تا سیزدهم فروردین، ۱۲۳ شهر ایران، از تهران تا نودشه، از مشهد تا زابل، صحنه کارزاری گسترده و پرمعنا بودند که با بیش از ۱۲۹۰ کنش انقلابی، به نماد مقاومت علیه استبداد بدل شد.این رخداد، نهفقط بزرگداشت طبیعت که بیانی بود از همزیستی آگاهانه با تاریخ مبارزات مردم؛ جایی که سنت با آرمان درآمیخت و سیزدهبدر، به روز بیرون راندن نحوست دیکتاتوری از جان جامعه مبدل گشت.
گسترش خیزش، بازتاب انسجام ملی
دامنه جغرافیایی این کنش جمعی، از کلانشهرها تا شهرهای کوچک، نشان از شبکهای زنده و خلاق از نیروهای مقاوم دارد. در هر کوچه و خیابان، نشانهای از طغیان علیه خفقان دیده میشد؛ نشانههایی که توسط کانونهای شورشی با دقت و هدفمندی سازماندهی شد و بهوضوح نشان داد که ریشههای مقاومت، نه پراکنده، بلکه در هم تنیده و عمیقاند.
۱۳ رشته کارزار سراسری که با برنامهریزی اجرا شد، گواهی بر این است که دیگر نمیتوان این حرکتها را واکنشی لحظهای پنداشت. آنها اکنون به استراتژی بدل شدهاند؛ به طرحی برای بازپسگیری فضاهای عمومی، حتی در دل روزهایی که رژیم انتظار سکون دارد.
از جشن کهن تا پژواک فریاد مردم
در فرهنگ ایرانی، سیزدهبدر همیشه یادآور شادی و رهایی از بدیمنی بوده است؛ اما در سال ۱۴۰۴، این روز چنان با شعارهای طنیناندازی چون «سیزدهبدر، آخوند بدر» و «لعنت به هر دو دیکتاتور» درآمیخت که بار دیگر نشان داد سنتها میتوانند به زبان اعتراض تبدیل شوند.
۱۰۹۷ اقدام انقلابی تنها در روز سیزده، به ثبت رسید؛ اغلب در مناطقی که تحت مراقبت شدید امنیتی بودند. این یعنی حتی فضای خفقانآلود نیز نتوانسته ریشههای امید و مقاومت را بخشکاند.
حکمرانی وحشت و قدرت ایستادگی
رژیم حاکم، بهدرستی از این روز بیمناک بود. تلاش برای بستن فضاهای عمومی، از تعطیلی موزهها تا اشباع پارکها از مأموران امنیتی، همه نشان از هراسی عمیق داشت. در پایتخت، دهها هزار نیروی انتظامی به حال آمادهباش درآمدند؛ در شهرهایی چون شیراز و تبریز، فضای عمومی عملاً به اشغال عوامل سرکوب درآمد.
اما این تدابیر نتوانستند سد راه ملتی شوند که تصمیم گرفته در دل سنتها، فریاد آزادیاش را بلند کند. این کارزار، اثباتی بود بر این سخن: رژیم میتواند خیابانها را اشغال کند، اما دلها را نه.
آیینهای از آینده
کارزار سیزدهبدر ۱۴۰۴، فقط یک تقابل سیاسی نبود؛ این حرکت، سیمای فردای ایران را بازتاب داد. فردایی که در آن سنت، فرهنگ، و تاریخ به خدمت آزادی درمیآیند؛ نه به بندگی استبداد.
هر شعار، هر دیوارنوشته، و هر حرکت کوچک، انعکاس آرزویی بزرگ بود: جامعهای رها از سایه مرگبار ولایت مطلقه.
همانگونه که در پیام مسعود رجوی تأکید شد، نه قیام را میتوان خاموش کرد، نه شکوفههای بهار را در قفس حبس نمود.
این حرکت، پیامآور شکوفایی است؛ شکوفایی یک خلق در زنجیر که سرود آزادی را، حتی در خفقانآلودترین ایام، فریاد میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر