در بحبوحهی خبرها و تحلیلهای داغ دربارهی مذاکرات سیاسی، توجه عمومی به این تحولات جلب شده است. بیگمان، خروجی هر مذاکرهای میتواند بر آیندهی کشور تأثیر بگذارد،
اما باید به یاد داشت که این نتایج، معمولاً در راستای منافع طرفین مذاکره تنظیم میشوند و نه لزوماً منافع مردم تحت ستم ایران.آموختههای چهار دههی اخیر به ما میگوید: تکیه به قدرتهای خارجی بدون اتکا بر سرمایههای مردمی، نهتنها آزادی به ارمغان نمیآورد، بلکه مردم را بازیچهی معاملات سیاسی قدرتها میکند. راه رهایی ایران، نه از دل سازشها، بلکه از درون خیزشها و تلاشهای فرزندان آگاه و دلیر این سرزمین میگذرد.
سرمایههای طلایی ایران برای شکست دیکتاتوری:
چهار قیام بزرگ مردمی طی دو دههی اخیر، مرز روشن مردم با نظام حاکم را ترسیم کرده و ثابت نموده که خواست تغییر، ریشهدار و پایدار است.
نسل جوان دانشآموز و دانشجو که با باور به آیندهای آزاد، در برابر سیاستها و ایدئولوژی ارتجاعی ایستادهاند.
گسترش اعتراضات خیابانی توسط اقشار مختلف مردم که خواستههای برحقشان، بهتدریج به مطالبات ملی تبدیل شده است.
جنبش پرقدرت زنان علیه زنستیزی نظام ولایت فقیه که اکنون به یکی از جدیترین چالشهای این حاکمیت تبدیل شده است.
مادران دادخواه که از دههی ۶۰ تاکنون، با فریاد دادخواهی خود، خواب راحت را از دیکتاتوران ربودهاند.
زندانیان سیاسی مقاوم که نامشان، نشانگر ایستادگی یک ملت علیه استبداد است و امروز در کارزارهایی چون "سهشنبههای نه به اعدام" جلوه یافتهاند.
کانونهای شورشی که با سازمانیافتگی و اختناقشکنی، نویدبخش یک تحول بنیادین هستند.
اشرف ۳ بهعنوان نماد مقاومت سازمانیافته، سندی از پایداری ملت ایران در برابر دو دیکتاتوری شاهی و شیخی است.
جبههی پرقدرت "نه شاه، نه شیخ" که تمام این سرمایهها را نمایندگی میکند و راه را برای آیندهای آزاد هموار میسازد.
کلید عبور از بحران: در چنین شرایطی، نه امید به میزهای مذاکره، که دل بستن به سرمایههای ملی و تکیه بر نیروی مردم، رمز عبور از دیکتاتوری است. اکنون بیش از هر زمان دیگری باید درفش «کس نخارد» را برافراشت و بر نیروی خویش تکیه کرد.
پیروزی، از آنِ کسانی است که به خود ایمان دارند و برای ساختن فردایی بهتر، به سرمایههای بینظیر این سرزمین اعتماد میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر