مسعود رجوی - تیر و مرداد ۱۳۹۲
مرحله سوم میدان جنگ و کارزار
فلما جاوزه هو والذین آمنوا معه قالوا لاطقه لنا الیوم بجالوت وجنوده
آما وقتی که طالوت و کسانی که به او گرویده بودند، به آن سوی نهر که شاید نهر اردن باشد رسیدند و دشمن جرار را با آن همه دود و دم و تجهیزات دیدند، ضعفها فوران کرد. گفتند امروز دیگر ما طاقت و توان مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم... بله در آن طرف نهر، رو در روی دشمن، هر کس که در او ضعف و شکافی بود، به زانو درآمد و گفت توان مقابله و جنگ و درگیری ندارد. گفتند ما فکر نمی کردیم با چنین دشمنی روبرو شویم!
... اما کسانی که امید و گمان داشتند که به دیدار خدا می شتابند گفتند خیر این طور نیست و چه بسیار گروه اندک که به اذن خدا بر گروه بسیار پیروز شدند، والله مع الصابرین
و خدا با پایداران و مقاومت کنندگان و در طرف آنهاست. نوشته اند که تعداد آنها که آب ننوشیده بودند ۳۱۳نفر بود. در کتابهای تفسیر در اولین جایی که این عدد ۳۱۳ آمده مربوط به همین رویارویی تاریخی طالوت با جلوت است. این همان عدد اصحاب بدر هم هست.
نتیجه این که ۳۱۳نفری که سفت و سخت و استوار و بی شکاف بودند، در میان آن همه ترس و رعب و دود و دم، ابتکار عمل را به دست گرفتند. گفتند این خبرها نیست و ما می جنگیم تا پایان و این دشمن را درب و داغان می کنیم...
آنها موتور محرکی شدند که سایرین را هم با خود به جلو کشیدند. گفتند: طاقت و توان نداریم یعنی چه؟ این حرفها را کنار بگذارید.
دایه دایه وقت جنگه...
به نظر می رسد که این ۳۱۳نفر فرمان خدا خوب به گوششان رفته بود که «موتوا ثم احیاهم...»
توجه کنید که قرآن شرح و توضیح نمی دهد که در آن معرکه چه جار و جنجالی بوده است. اما می توان در همه نبردها و بر سر بزنگاههای انقلابی خوب فهمید و تصویر کرد که در لشکر طالوت چه غوغایی بوده است. آنهایی که هیچ شکافی نداشتند و دیدار با خدا را اراده کرده بودند در مقابله بقیه ایستادند، گفتند این خبرها نیست. مرعوب و مسحور دود و دم جالوت نمی شویم. می توانیم و باید او را درب و داغان کنیم. بقیه هم که جوهری در آنها بود و به قول شما آن «یک گرم» را داشتند این جا به خود آمدند و بر شمار این ۳۱۳ تن افزودند. سایرین هم فرار را بر قرار ترجیح دادند.
لشکر فدایی ۳۱۳، حرفش این بود که این خبرها نیست که ما مسحور و مغلوب دشمن بشویم. به سیم آخر می زنیم و تا دینش می رویم و درب و داغان می کنیم. استدلال کردند که بسیار نمونه ها بوده است که گروه اندک بر جمع کثیر بی ایمان و بی آرمان غلبه کرده است و ما هم چنین خواهیم کرد.
***
منظور من از این نقل قولها این است که ببینید در هر مرحله تاریخی، تفاسیر چگونه بوده و همین که به سال ۱۳۵۰ و مجاهدین می رسیم یک چیزهایی از قرآن فهم می شود که تا آن زمان نشده بود. یعنی پراتیک انقلابی و مبارزاتی پرده ها را کنار می زند یادتان باشد که آیه به این ختم شد که خدا در طرف صابرین و پایداران است و این خیلی جدیست. این که خدا با پایداران و صابرین است یک حرف تعارفانه نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر