همچنین برایتان میگفتم که وقتی دیو تنوره میکشد و چاه باطل بسیار عمیق است، چگونه میتوان با بالابردن قله حق و بالاتر بردن ستیغ صدق و فدا، دجالیت و ارتجاع را پس زد و در تمامیت آن، درهم شکست. بهشرط اینکه حاضر باشیم قیمت و بهای آن را بپردازیم. پس اصل موضوع، در قیمتی است که یک خلق با فرزندان پیشتازش میدهد و در بهایی که پیشتاز با صدق و فدایش در کشاکشها و انواع و اقسام آزمایشها، میپردازد. اینجاست که رگبار سؤالات من از تکتک شما آغاز میشود.
نه در کنار گود و در ساحل رودخانه، بلکه در میان توفان و امواج خروشان خون شهیدان.
ـ آیا بر روی مرزبندیهای آرمانی و سیاسی خود استوارید و مرز سرخ دارید؟
ـ اگر مجاهد خلق هستید، آمدهاید چیزی بدهید، یا چیزی بگیرید، و یا آمدهاید که بدهوبستان مرضیالطرفین انجام بدهید؟!
ـ اگر مجاهد و شیفته آزادی مردمتان هستید، راست بگویید، آیا بهاـ تمامی بهاـ را میپردازید یا میخواهید چند صباحی «خوشنشین» میدان مبارزه و مجاهدت باشید و برای خودتان هم، اسمی و رسمی و سابقهیی دست و پا کنید و از مزایای آن استفاده کنید؟!
دعوی عشق کردم، سوگندها بخوردم از عشق یاوه کردم من مُلْکَت و شهامت
ـ راستی در سختیها، غر میزنید و بهانه میگیرید، وا میدهید و پشت میکنید؟ یا بهقول قرآن، از آن هجرتکردگان و یاران (مهاجرین و انصار) هستید که در «ساعت عُسرت» پیروی و همراهی میکنند؟
لَقَد تَّابَالله عَلَی النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَهِ الْعُسْرَهِ (سوره توبه آیه ۱۱۷)
گفتا: که «چند رانی؟»
گفتم: که «تا بخوانی»
گفتا: که «چند جوشی؟»
گفتم: که «تا قیامت»
گفتا: «که خواندت اینجا؟»
گفتم: که «بوی جانت»
گفتا: «چه عزم داری؟»
گفتم: «وفا و یاری»
گفتا: «کجاست ایمَن؟»
گفتم: که «زهد و تقوی»
گفتا: که «زهد چِبْـوَد؟»
گفتم: «ره سلامت»
گفتا: «کجاست آفت؟»
گفتم: «به کوی عشقت»
گفتا که «چونی آنجا؟»
گفتم «در استقامت»
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر