چگونه رؤیای یکدستسازی به کابوس تبدیل شد؟
۵ ـ در ۲۹مهر ۱۴۰۰، پاسدار قالیباف به قم رفت و با تعدادی از مراجع، از جمله صافی گلپایگانی، دیدار کرد.
صافی گلپایگانی در این دیدار به پاسدار قالیباف و نمایندگان استان قم که همراهش بودند، گفت: «گرانی برای مردم طاقتفرسا شده و تحمل آن برای مردم عزیز مان بسیار سخت و مشکل شده است. بنده بسیار نگران وضعیت اقتصادی و مشکلات مردم هستم. مردم نجیب و شریف کشور ما مستحقّ این وضعیت نیستند. توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیز مان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید. امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد».سخنان صافی گلپایگانی برای خامنهای ـ رئیسی سخت و سنگین بود، زیرا با راهکار «خط معیشت مردم را به برجام گره نزنید» در تضاد بود.
۵روز پس از این سخنان در ۴آبان ۱۴۰۰ سایت «رجا نیوز» به مدیر مسئولی میثم احمدآبادی، داماد ابراهیم رئیسی، در مقالهیی به قلم آخوند بهاصطلاح جامعهشناس «مهدی جمشیدی» با عنوان «۸سال عبرت کافی نیست» جوابی تند و توهینآمیز به صافی گلپایگانی داد و نوشت: «آیتالله صافی گلپایگانی گفته اند: گرانی برای مردم طاقتفرسا شده و اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم، به ضرر مردم است. این عبارت ایشان دلالت بر همان معنایی دارد که رهبر انقلاب در بیانیهٔ گام دوم انقلاب از آن با تعبیر ”تحلیل سراپا غلط“ یاد کرده است؛ ... این حرف را حسن روحانی، هشت سال پیش مطرح کرد و به واسطه آن، عوام ظاهربین و بیتحلیل و سطحینگر را فریفت و از آنها رأی گرفت... امروز پس از هشت سال، همین سخن ناصواب را از زبان یک ”مرجع تقلید“ میشنویم».
بهدنبال این مقاله، آخوندها از هر دو جناح بهویژه جامعهٔ مدرسین (اصولگرا) و مجمع مدرسین و محققّین حوزه (اصلاح طلب) در حمایت از صافی گلپایگانی موضع گرفتند و از سخنان صافی گلپایگانی در رابطه با گشودن باب مذاکرهٔ برجام برای رفع تحریمها دفاع کردند. از مراجع قم جعفر سبحانی و جوادی آملی به دیدار صافی گلپایگانی رفتند و در دلجویی از صافی از مواضعش دفاع کردند. از دیگر مراجع، حسین نوری همدانی، ناصر مکارم شیرازی، علوی بروجردی و بیات زنجانی، سروش محلاتی، حسن خمینی و نمایندهٔ سیستانی... . از صافی گلپایگانی حمایت و اهانت کنندگان را محکوم کردند.
سران نظام، به ترتیب، آخوند صادق لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، پاسدار قالیباف، رئیس مجلس و محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه به دلجویی از صافی گلپایگانی پرداختند. با توجه به افشاگریهای رجانیوز، رئیسی هم مجبور شد ۱۳روز پس از موضعگیری صافی گلپایگانی و ۸روز بعد از مقاله رجانیوز موضع بگیرد و گفت: «بهرهگیری از دیدگاه نخبگان، بهویژه علما و مراجع عظام تقلید، ضروری است چرا که ایشان خیرخواه مردم و مسئولان کشور هستند و رهنمودهای مراجع عظام تقلید چراغ راه مردم و مسئولان کشور است».
باند مغلوب بر روی توهین به صافی گلپایگانی متمرکز شدند و از مواضع او در تعامل با آمریکا و مذاکره دفاع کردند. حسن روحانی که بعد از ریاستجمهوریاش، اساساً، در سکوت به سر میبرد، در ۱۱آبان ۱۴۰۰ گفت: «شخصیت وارسته و مبارزی همچون صافی گلپایگانی، با سوابق بینظیر در دفاع از اسلام و نظام، خود شاخص انقلاب و مبارزه است و ادعاهای انقلابیگری را باید با چنین ترازوهایی سنجید. قدر سرمایه هایمان را بدانیم و آزادی بیان را با ادب و تکریم فرزانگان جامعه پاس بداریم. رسیدگی به معیشت مردم و تعامل سازنده با جهان در چارچوب عزّت ـ حکمت ـ مصلحت، از سیاستهای همیشگی جمهوری اسلامی بوده که امام و رهبری بر آن تصریح کردهاند».
مجمع محققّین و مدرسین حوزهٔ علمیه (تشکّل اصلاحطلب) به ریاست آخوند موسوی تبریزی نیز بیانیهٔ حمایت داد و اعضای دیگر آن هم موضعگیری کردند.
رسانههای خامنهای موضع صافی گلپایگانی و موج ایجاد شده توسط باند مغلوب را «طرحریزی یک دوقطبی» عنوان کردند و حسین شریعتمداری در یادداشت روزنامهٔ کیهان دوشنبه ۱۰آبان ۱۴۰۰ نوشت: «سخنان آیتالله صافی گلپایگانی به موضوعی پرتنش تبدیل شده است. که یک جریان سیاسی بدنام، که سابقهیی سیاه در مقابله با مرجعیت و برخی از مبانی اسلام و انقلاب دارد، به گونهیی همآهنگ با رسانههای غربی و عبری و عربی، ضمن تقدیر از حضرت آیتالله صافی اعلام کردند که نظر ایشان برقراری ارتباط با آمریکا (و حتی اسرائیل) است!... از حق نباید گذشت و با عرض پوزش از محضر واجبالاحترام حضرت آیتالله صافی باید گفت، متأسفانه بیان نهچندان دقیق حضرت ایشان در سوءاستفاده طیف یاد شده بیتأثیر نبوده است. ». .
دربارهٔ اختلاف و تشتّت در میان آخوندهای حکومتی کافیاست اشاره کنیم که در بحبوحهٔ موج سرکوب و بگیر و ببندی که رئیسی و اژهای در تابستان امسال به بهانهٔ بدحجابی راه انداختند، آخوند دژخیم موسوی تبریزی در هراس از عواقب این سرکوبگری رئیسی گفت: «با این برخوردهای خشونتآمیز نه تنها "حجاب" مورد استقبال قرار نخواهد گرفت بلکه، بدتر، مردم از حجاب و اسلام فاصله خواهند گرفت... اگر امر به معروف و نهی از منکر منجر به نفرت و خشم مردم شود و میزان روی برگرداندن مردم از اسلام بیشتر شود، مسلّماً انجام ندادنش از انجام دادنش بهتر است... با این اوصاف قطعاً شاهد این شورشها خواهیم بود. مسئولان باید حواسشان را جمع کنند و دست از این رفتارها بردارند. مردم بهخاطر گرانیهای سرسامآور پرخاشگر شدهاند بنابراین مسئولان هم باید موقعیت شناس باشند و بهتر است در چنین شرایطی که کشور با آن روبهروست بر روی مسائل دیگر به مردم فشار نیاورند و کاری نکنند که امر به معروف ما خودش تبدیل به منکر بزرگتری شود». وی همچنین اذعان کرد که «بنده نمیتوانم بگویم که همه افراد "گشت ارشاد" بد هستند، اما بدین قضیه اعتقاد کامل دارم که بسیاری از اقدامات گشت ارشاد و آمران به معروف و ناهیان از منکر بهخاطر خدا نیست! یعنی یکسری مأموریتهایی دارند که فقط میخواهند انجام بدهند و تمام» (روزنامهٔ حکومتی «مستقل»، ۳مرداد ۱۴۰۱).
۶ ـ رسوایی «سیسمونی قالیباف» از یکسو و «ناامیدی و رِخوت» نزدیکترین حلقه از نیروهای نظام در دیدار ۶اردیبهشت ۱۴۰۱ آنها با خامنهای، بیشتر، عیان شد و زنگ خطر به صدا درآمد. حاضران در این جلسه نزدیکترین نیروهای خامنهای بودند که ۲بار غربال و دستچین شده بودند. در دیدار سال گذشته بسیجیان دستچین شده (تحت نام دانشجو) با خامنهای، شرایط انفجاری جامعه باعث شد آنها خطوط قرمز نظام را زیر پا بگذارند و چیزهایی را بگویند که نباید گفت! از این رو، امسال یکبار دیگر هم غربال شدند. اما، نفرت اجتماعی و فشارها در دانشگاه آنچنان بالاست که همین غربالههای مجدد هم، چشم در چشم خامنهای، حکومت یکدست شدهٔ او را سکّة یک پول کردند.
آنها از «دولت و مجلس انقلابی» گفتند که سراسر «ناکارآمد» است و پرسیدند مگر وعده نداده بودند که «سفرههای خالی مردم را پر کنند، پس چه شد؟»؛ مگر نگفته بودند که «بساط رانتخواری و رباخواری افسارگسیخته و اختلاس در کشور جمع میشود، پس چه شد؟» .
سپس، رو در روی سرِ اصلی اژدهای هفتسر فساد، از «فرزندان سران ارشد نظام» گفتند که «سفرهای لاکچری، سفرههای رنگین و خریدهای آنچنانی» دارند، در شرایطی که «توده مردم زخمخوردهٔ تحریم و گرانی» هستند! آنگاه به تأکید از خامنهای خواستند نسبت به حرفهای قبلی خود غلط کردم بگوید و «واژه انقلابی» را از «مجلس و دولت که نه مردمی است و نه انقلابی» بردارد!
خامنهای در همین جلسه بار دیگر مجلس دستساز خود را «انقلابی» نامید. اما، عمق بحران درونی آنچنان است که لفّاظی خامنهای و بیانیهٔ مجلس ارتجاع نتوانست دردی را دوا کند.
کار به جایی رسید که حسین شریعتمداری، نمایندهٔ خامنهای در «کیهان»، از «کوچه باز کردن برای دشمن» از درون نظام نوشت و «رسالت»، ارگان اصولگرایان سنتی، هم از شقّهیی در نظام «که سابقهیی اینگونه نداشته» و «دارای زوایا و نکات بسیار قابل تأملی است»، سخن به میان آورد (۱۴ بهمن ۱۴۰۰).
اشارهٔ آنها به بیانیهٔ مشترک دو تشکّل آخوندی از خودیترین عناصر نظام، تحت عنوان «مجمع روحانیان» و «مجمع مدرسین حوزهٔ قم» است که روز ۱۱بهمن ۱۴۰۰ منتشر شد؛ بیانیهیی که گویای وضعیت متشتّت و لرزان نظام است و در آن از «اشتباهها و ناکارآمدیهای درونی» نظام نوشته که «مردم نسبت به اصل انقلاب دچار تردید و احیاناً بدبینی شدهاند»، چرا که «لحظه به لحظه جمهوریت کمرنگتر و اسلام سازگار با جمهوریت در عرصهٔ رسمی منزوی تر» شده است.
علت افسار پاره کردن شریعتمداری و ارگانهای نزدیک بهخامنهای این است که از زبان عناصر درونی نظام، کسانی که ۴۳سال در تمامی جنایات و غارتگریها همدست خامنهای بودهاند، اکنون، حرف دشمن نظام بیان میشود، که رژیم ولایت فقیه سراپا ضد جمهوری و ضداسلام است.
بیانیهٔ ۲۳۳تن از اعضای مجلس ارتجاع در حمایت از پاسدار قالیباف و «مجلس انقلابی»! که روز ۱۰اردیبهشت منتشر شد، شاهد دیگری از نگرانی باند غالب حاکمیت است. این متن با هشدار نسبت به خطر «دشمن» ی شروع میشود که «مجلس یازدهم» را که خامنهای «مجلس انقلابی» نامیده، «مورد هجمه و تخریب» قرار میدهد.
پیش از این در هرم قدرت، بهویژه در بخش بالای آن، یک دوقطبی پیرامون راهکارهای مربوط به حفظ امنیت نظام وجود داشت که بهطور مشخّص در دوران ریاستجمهوری روحانی نمود داشت.
۷ ـ یکی از مهمترین رویدادها در درون هرم قدرت، برکناری ناگهانی رئیس سازمان اطلاعات سپاه، آخوند حسین طائب بود که بهدلیل موقعیت سازمان اطلاعات سپاه و موقعیت حسین طائب در بیت خامنهای، پس لرزههای آن همچنان ادامه دارد. در حالیکه شایعات فراوانی در مورد سرنوشت حسین طائب پس از برکناری منتشر شده، خبرگزاریهای حکومتی بهنقل از رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران، گزارش دادند که حسین طائب بهعنوان «مشاور فرمانده سپاه» منصوب شده است. حسین طائب که ۱۳سال رئیس سازمان اطلاعات سپاه بود، نزدیکترین مهرهٔ امنیتی به مجتبی خامنهای و طبعاً به شخص علی خامنهای بسیار نزدیک بود. از اینرو، جایگاه ثابت او، بهرغم آمدن و رفتن سرکردههای کلّ سپاه، این تصور را ایجاد کرده بود که نمیتوان به او دست زد. اما در نهایت، حسین سلامی، سرکردهٔ سپاه پاسداران، محمد کاظمی را که پیش از این «رئیس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه» بود، بهعنوان رئیس جدید سازمان اطلاعات سپاه منصوب کرد.
در بهمن ۱۴۰۰ یک فایل صوتی ۵۰ دقیقهیی منتشر شد که بخش اعظم آن به جلسه محرمانه محمدعلی جعفری، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و صادق ذوالقدرنیا، معاون اقتصادی او، در سال۹۷ اختصاص داشت. در فایل یاد شده این دو مقام پیشین سپاه پاسداران دربارهٔ فسادهای مالی مرتبط با نیروی قدس سپاه، بنیاد تعاون سپاه، بانک انصار وابسته به سپاه پاسداران، و شهرداری تهران صحبت میکردند. در این فایل صوتی برای نخستین بار ارتباط قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، با پروندههای فساد برملا شد و گفته میشود که بخش اعظم درآمدهای مؤسسات متخلّف صرف نیروی قدسِ تحتامر قاسم سلیمانی شده است. یک هفته پس از انتشار این فایل صوتی، خامنهای به آن واکنش نشان داد و از سپاه پاسداران دفاع کرد.
اظهارات پاسدار سلامی، سرکردهٔ سپاه پاسداران، ابعاد حیرتانگیز از هم پاشیدگی سپاه و بحرانی که سراپای رژیم را فراگرفته، برملا میکند؛ وضعیتی بیسابقه در سپاه پاسدار ولایت که بر اثر ضربات زنجیرهیی یکی دو سال اخیر و بهخصوص طی چند ماه گذشته بهوجود آمده است.
پاسدار سلامی روز ۹ تیر ۱۴۰۱ طی یک سخنرانی در مراسم معارفهٔ رئیس جدید سازمان حفاظت اطلاعات سپاه، از جمله، گفت: «دشمن میخواهد اعتماد بهنفس را از ما بگیرد و ما را از درون تهی کند. این خطرناک ترین و مرموزانهترین نوع تهاجم است... حفاظت اطلاعات ما درگیر یک رویارویی مستقیم با همه سرویسهای مجرب و کارآزموده اطلاعاتی و امنیتی استکبار است که فروپاشی رژیمهای بسیاری را در کارنامهٔ پلید خود دارند... حفاظت اطلاعات سپاه اجازهٔ ارتباط گیری نیروهای خودی با دشمن و دور زدن و ارتباط گیری دشمن با نیروهای خودی را نمیدهد».
بر زبان آوردن عباراتی چون دشمن میخواهد «ما را از درون تهی کند» و «خطرناکترین و مرموزانه ترین نوع تهاجم» و ترس از دچارشدن به سرنوشت «بسیاری رژیمها» ی «فروپاشی» شده، به انداز کافی، گویاست و نیازی به توضیح ندارد.
در یک نگاه کلّیتر، پاشیدگیها و درهم شکستگی مهمترین ستون نگهدارندهٔ رژیم آخوندی یادآور حوادث مرحلهٔ پایانی رژیم شاه است. ارتشبد قرهباغی، آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شاه، در شورای فرماندهان ارتش گفته بود: «مثل برف آب خواهیم شد» و اکنون سرکردهٔ کلّ سپاه پاسداران نظام ولایت هم به «تهی شدن از درون» اعتراف میکند.
۸ ـ رئیسی از ابتدای روی کارآمدن، بهدنبال حذف ارز ترجیحی بود و یک لایحهٔ دوفوریتی به مجلس برای حذف آن داد. قالیباف که نمیخواست پیامدهای آن پای مجلس نوشته شود فوریت این لایحه را تصویب نکرد (اولین فاکت آشکار شدن تضاد بین دو قوه). رئیسی تضاد را روی میز خامنهای برد و خامنهای هم در وحشت از قیام در ماههای اول دولت از صندوق ذخیره ارزی ۸میلیارد دلار برای ادامهٔ ارز ترجیحی برای ۶ ماههٔ دوم سال ۱۴۰۰ در اختیار رئیسی گذاشت. رئیسی در سخنرانیاش در بحث بودجه، عدم همکاری مجلس با دولت را علنی کرد. قالیباف در ۱۹دی ۱۴۰۰ در پاسخ رئیسی در جلسهٔ علنی مجلس گفت: «توقّع دولت این بود که مجلس در مورد این موضوع مهم (حذف ارز ترجیحی) ظرف ۴۸ساعت تصمیمگیری کند که قطعاً مجلس فیالبداهه و ۴۸ ساعته نمیتواند در این امر مهم تصمیمگیری کند. لذا مجلس به این فوریت رأی نداد، اما کمیسیون این موضوع را در دستورکار قرار داد و آن را بررسی کرد» («آخرین خبر»، ۲۲دی ۱۴۰۰).
در تصویب بودجهٔ ۱۴۰۱ که با کسری ۴۵۰هزار میلیارد تومانی مواجه بود، حذف ارز ۴۲۰۰تومانی و سوبسید بنزین بهعنوان راهحلّ مسألهٔ کسری بودجه مطرح شد. دولت رئیسی تلاش داشت که مجلس ارز ۴۲۰۰ را در بودجه حذف کند ولی با وجود اینکه قالیباف با رئیسی در جلسه سران سه قوه روی آن توافق کرده بود، اشغالگران بهارستان در وحشت از قیام حاضر به پذیرش مسئولیت آن نشدند و توپ را به زمین دولت فرستادند. آنها راهحلی برای کسری بودجه جز حذف ارز ۴۲۰۰تومانی نداشتند ولی در تصویب بودجه به دولت اختیار دادند که ارز ترجیحی را میتواند حذف کند و خُسرانهای آن را با یارانهٔ ویژه یا کالابرگ جبران کند.
آن چه در بالا پیرامون برآمد رئیسی آمد نشان میدهد که یکدست سازی حکومت نه آبی برای ولیفقیه گرم کرد و نه نانی به سفرهٔ مچاله شدهٔ مردم به ارمغان آورد. ولیفقیه که وفادارترین کارگزارانش مثل علی لاریجانی را به تیغ جراحی در نظام سپرده بود، خیلی زود دریافت که از جراحی ولایتش و خونی که از پیکر آن ریخته شده، حاکمیتی ضعیفتر، ناکارآمدتر و فرسودهتر از گذشته سر برآورده است.
یک رسانهٔ حکومتی مینویسد: «معاش مردم در تنگناست و سفرهها روزبهروز کوچکتر میشود» و سال جدید «توأم است با اختلافات و رویاروییهای بیشتر بین دولت رئیسی و جریان سیاسی متبوع آن» («جهان صنعت»، ۱۷فروردین ۱۴۰۱).
روز ۱۳مرداد ۱۴۰۱، رئیسی جلّاد گفت: «همراهی مجلس شرط توفیق برنامهها و سیاستهای دولت است». او بهطور آشکاری به روابط پرتنش دولت و مجلس ارتجاع اعتراف کرد و گفت: «تصمیم جدیمان است که گرفتار حاشیه نشویم، این چیزی است که آقا را رنج داده؛ هر چه شد به جان میخریم، هر چه حرف نادرست هم بود میخریم ولی قطعاً خواهید دید که ما این قضایا را به هیچ تریبونی نخواهیم کشاند» (دیدار با مجمع نمایندگان استانهای سیلزدهٔ جنوب کشور).
از این سخن رئیسی حتی یک روز نگذشت و خلاف آن همان روز ظاهر شد. روزنامهٔ «ایران»، تریبون رسمی دولت رئیسی، در شمارهٔ همان روز زیر عنوان «وزرا برنگشته، احضار میشوند!» سفرهٔ دل خود را در انظار همگان باز کرد و نوشت: «آیا جریانی خاص در مجلس در پی برهم زدن روابط با دولت است؟ روز گذشته ۵سؤال نمایندگان از وزرای ورزش و جوانان، امور اقتصادی و دارایی و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از سوی هیأت رئیسهٔ مجلس اعلام وصول شد». روزنامهٔ ارگان دولت رئیسی سپس با اشاره به مواردی مانند «جعل امضاها برای استیضاح... و ارسال پیامکهای تهدیدآمیز از دو نماینده برای وزیر صُمت» و اینکه «تنها یک روز بعد از کارت زرد، وزیر ورزش مجدداً به مجلس احضار میشود»، شدت و حدت بحران روابط میان مجلس ارتجاع و دولت رئیسی را به نمایش گذاشت. این همان مجلسی است که یک سال قبل، ۲۲۰تن از اعضای آن طی نامهیی بهرئیسی از او درخواست کردند در نمایش انتخابات حضور پیدا کند و ریاستجمهوری نظام بحرانزده را به عهده بگیرد.
۹ ـ بحران، تنها بهروابط میان مجلس و دولت محدود نمیشود. روز ۱۱مرداد ۱۴۰۱، سایت حکومتی «خبر آنلاین» خبر داد که «برخی اختلافات در دولت بالا گرفته» و بهعنوان نمونه به مواردی «مانند حذف محسن رضایی و صولت مرتضوی از کمیسیون اقتصادی دولت» اشاره کرد و افزود: «چالشهای مستمر بین خاندوزی، وزیر اقتصاد و میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، دیگر چیزی نیست که قابل کتمان باشد».
شایان ذکر است که خامنهای در تنفیذ رئیسی در روز ۱۲مرداد ۱۴۰۰، انتصاب او را «حرکت کاملاً پرمعنا» نامید و گفت: «کسان جدیدی وارد میدان میشوند که ابتکارهای جدیدی دارند». در نوروز۱۴۰۱ هم این انتصاب را از «شیرینیها» ی سال۱۴۰۰ برشمرد که «امیدهایی را زنده» کرد. اما اکنون پس از یک سال، به وضوح، میتوان دید که همهٔ رؤیاهای خلیفهٔ ارتجاع برباد رفته و حتی به کابوس تبدیل شده است. باید پرسید چه عاملی یا عواملی موجب شده که سیاست یکدست کردن شاکلهٔ قدرت توسط ولیفقیه نظام، اینچنین به گِل بنشیند، تا آنجا که خود رئیسی هم قادر بهکتمان آن نیست و صراحتاً به «رنج آقا» از این وضعیت اعتراف میکند؟
پاسخ را بایستی در شکست ولیفقیه ارتجاع در «پروژهٔ رئیسی» جستجو کرد. منظور، مفتضح شدن وعدههای او مبنی بر «مهار تورم»، «محقّق کردن رشد ۸درصدی»، «ریشهکنی فقر طی دو هفته»، «ساخت ۴میلیون مسکن» و... امثالهم نیست، این اباطیل مسخرهتر از آن است که حتّی در رژیم هم کسی آنها را جدی بگیرد؛ بلکه منظور، شکست جلّاد ۶۷ در مأموریت اصلی اوست. هدف خامنهای از آوردن رئیسی، بهبهای جراحی بخش بزرگی از رژیم و سر بریدن مهرههایی مثل علی لاریجانی زیر پای او، «مهار قیامهای مردمی» و سد بستن در برابر مسیر پیشروی مداوم مقاومت سازمانیافته بود. اما یک سالی که از آمدن رئیسی میگذرد، مقارن بوده است با گسترش اعتراضات و خیزشهای مردمی، رشد کمی و ارتقای خیرهکنندهٔ کانونهایشورشی، شکستهای خوارکنندهٔ رژیم در عرصهٔ بینالمللی در برابر مقاومت ایران، با دو محکومیت سنگین قضایی در بلژیک و سوئد... و این با وجود آن است که رئیسی جلّاد طی یک سال گذشته از هیچ شقاوتی در سرکوب و اعدام کوتاهی نکرده، از اعدامهای جمعی هر روزه تا گسترش و تشدید فعالیت گشتهای ارشاد تا بستن دهانها و شکستن قلمها و خفه کردن هر صدای مخالف حتی در درون و حاشیهٔ رژیم...
هم از اینروست که اجلاس شورا در روزهای ۶ و ۷مرداد ۱۴۰۱ در ارزیابی وضعیت رژیم، یک سال پس از روی کار آمدن رئیسی، نتیجهگیری کرد که: «سیاست یکدست شاکله قدرت، که ولیفقیه نظام برای مهار قیامهای مردمی با جراحی درونی در پیش گرفت، اکنون به گِل نشسته و یک سال پس از آنکه خامنهای از طریق فضاحتبارترین نمایش انتخاباتی در تاریخچهٔ رژیم، جلّاد ۶۷ را به کرسی ریاستجمهوری رژیم نشاند، همه چیز گواه آن است که این سیاست شکستخورده و رؤیای ولیفقیه به کابوس تبدیل شده است» (اطلاعیهٔ دبیرخانهٔ شورا، ۱۲مرداد ۱۴۰۱).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر