این حقیقت که خامنهای در منتهای درماندگی قرار دارد، چندان نیاز به برهان اثباتی ندارد. عمود خیمهٔ پوسیدهٔ نظام بیش از دو هفته قیام و خروش سراسری فرزندان ایران را به چشم دید؛ اما توان و نای موضعگیری مشخصی در مقابل آن نداشت.
ولیفقیه درماندهٔ نظام در بیست و هفتمین روز قیام سراسری ایران به گفتهٔ خود «جسم ناقص» اش را به صحنه کشید. هدف این بود که مانند سرفصلهای حساس و نقاط عطف گذشته که جرثومهٔ ولایت روی پل گیر میکرد و فشار سرنگونی را حس میکرد، با حضور خودش به مزدوران جیرهخواه نظام دلگرمیدهد و چفت و بستهای نظام رو به احتضار را سفت کند.
ظاهرا قرار بود بهمحض ظهور و حضور خامنهای، تمامی رسانهها و سایتها و رادیو تلویزیون حکومتی «منویات» او را با سرعت و قدرت و شتاب بالا به درون جامعه پمپاژ کنند تا «خودیها» و «نه خودیها» حساب کار دستشان بیاید؛ اما وقایع همین روز ـ چهارشنبه ۲۰مهر ـ نشان داد که آسیاب ولایت دیگر بر همان محور سابق نمیچرخد!
آنچه خامنهای میخواست
خامنهای که خود بیش از کارگزارانش از قدرت تهاجم و ابتکار عمل جوانان در کف خیابان مرعوب شده، میخواهد با سیلی وارونهگویی صورت نظامش را سرخ نشان دهد. به همین خاطر با تلاشی مذبوحانه جهت روحیه دادن به نیروهای وارفتهیی که در ۲۷روز قیام چندپارگی و از همگسیختگی نظام را در مواضعشان به نمایش گذاشتهاند گفت:
«یک نکته مهم این هست که این کاری که حالا تو دشمن دارد انجام میدهد در این زمینه یک کار انفعالی! هست، یک کار واکنشی هست، عکسالعملی هست. یعنی ملت ایران در فاصله کوتاه چند تا حرکت بزرگ انجام داده» و در ادامه، قتل صدها هزار بیگناه در کرونا و رسوایی راهپیمایی اربعین را تهاجم و دستاورد نظام دانست و در منتهای بلاهت افزود:
«البته بین این دو آن پدیده بینظیر آن سرود حماسی سلام فرمانده هم بود که از مرزها فراتر رفت دهها میلیون جوان و نوجوان را در دنیا به خودش جذب کرد این شوخی نیست!»
ولایت درمانده که در تب آتش خشم و کوکتل مولوتوف جوانان میسوزد و نفراتش روزبهروز از هم گسیختهتر و دور میشوند، با جمع کردن سران قوا و شورای تشخیص مصلحتش میخواست مانع گسترش شکاف در بالا شود و گفت: «لاکن تحریکات تبلیغاتی و اثرگذاری فکری و اینها ایجاد هیجان، تشویق، راه نشان دادن، اینجور کوکتل مولوتوف بسازید، اینجور چه کنید، اینها کارهایی است که واضح است که دارد انجام میشود این روشن هست، این فراموش نباید بشود. این آقایان هر کدام در این زمینه نظر میدهند، صحبتی میکنند این را توجه باید داشته باشند و توجه بدهند».
آن چه خامنهای دریافت کرد!
در آستانهٔ پنجمین هفته قیام، بهوضوح میبینیم که دجالیت فرافکنانه خامنهای در همان گام نخستین هم محلی از اعراب نداشت؛ اما بازتابهای اجتماعی بعد از سخنرانی ۱۱مهر خامنهای نشان داد که حتی خودیهای نظام هم سخنان «فرماندهٔ درمانده» را جدی نگرفتهاند.
در کف خیابان (مهمترین عنصر شکست خامنهای!) مردم با حضور چشمگیرتر و رادیکالتر، نشان دادند که مغلوب جنایت و قساوت بیحد و مرز گلهٔ کفتاران هار ولایت نخواهند شد؛ بلکه کاملاً برعکس، کار قیام از کف خیابان و پردیس دانشگاهها به مدارس و دبیرستانها هم کشیده شد!
این مرحله از گستردگی را نمیشد در هیچکدام از اعتراضات مرحلهای یا منطقهیی یا قشری و صنفی و بهطور عام در قیامهای پیشین، با این جدیت و این رادیکالیسم و شعارهای بیحرف و حدیث در رد دیکتاتوری خامنهای یافت! بهویژه که در روزهای اخیر قیام مردمی به قهر آتشین و پاسخ متقابل هم جهیز شده و موارد گوشمالی یا کیفر دادن مزدوران جنایتکار حکومتی هر روز بیشتر از پیش میگردد.
نتیجه اینکه همزمان با گسترش اتحاد و انسجام و همبستگی ملی در قیام سراسری، اختلاف و چندپارگی و شقه در بالا و پایین نظام بیشتر شده و
آثار فشار عظیم اجتماعی در گسستگی و وارفتگی عناصر درون حاکمیت آشکارا دیده میشود.
پاسدار قالیباف که خود از چماقداران کارکشتهٔ نظام است، در واکنشی عجیب و قابل تأمل به زوزههای ۱۱مهر خامنهای، داد سخن از «جنگ شناختی» سرداد و «تعارضها و برداشتهای متفاوت در درون حکمرانی» را برجسته ساخت.
آخوند گوشخوار اژهای که روز اول پاچهٔ «خواص» مورد نظر خامنهای را چنین گرفته بود که «بعضیها خیلی زود موضع میگیرند!»، پس از دریافت سیلیهای سهمگین از کف خیابان، ناگهان خوی وحشیاش را فراموش کرد و ناشیانه خواستار «گفتگو» شد!
جلاد سوگلی ولایت، ابراهیم رئیسی هم که عربدهٔ «فصلالخطاب» برای سخنان خامنهای سرداده بود، چنان در برابر جوانان شورشی دانشگاه الزهرا خوار و خفیف شد که رسواتر از آنچه رفته بود به پاستور بازگشت!
به این ترتیب باید گفت که نه تنها تمام محاسبات بیتالعنکبوت ولایت به شکست انجامید، بلکه اکنون خامنهای با مردمی متحد و یکپارچهتر مواجه است؛ مردمی که دیگر تفاوتهای قومیتی و گونهگوگی مذهبی و عقیدتی و... مانعی برای اتحاد و همبستگیشان در برابر استبداد مذهبی نیست.
این اتحاد زیبای ملی و میهنی را در برابر گسست و وارفتگی بدنهٔ لرزان نظام بگذارید تا تصویر هر چه آشکارتری از نزدیکی لحظهٔ سقوط محتوم ارتجاع قرونوسطایی آخوندها و پاسداران سیاهی به دست آید. سقوطی که با تکیه بر فرزندان شورشی این کشور محقق خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر